در مقابل افرادی که سخنان خلاف واقع می گویند همیشه دو راه وجود دارد: یکی اینکه طرف را با انواع سخنان با خاک یکسان کنی و ریشه اش را بزنی، (کاری که عموما رسانه های ما می کنند و ما هم همین روش را از محیط پیرامون خودمان به ارث برده ایم)
راه دوم این است که خیلی منطقی، مودب، مستدل، آرام و پدرانه با طرف برخورد کنیم. این راه را فقط امثال امام موسی صدر بلدند که سعه صدر قلبی بزرگ دارند. بسیاری از اوقات بزرگی و عظمتش مانع می شد حتی بخواهد به یاوه گویان جواب بدهد؛ یاوه های آنها را نادیده می گرفت. مثلا جلال را.
جلال فارسی شخصی است که سابقه مبارزاتی داشته و از آدمهای مطرح اول انقلاب بود. اما اخلاق و رفتار تند وی او را با همه در انداخت و جلوی عاقبت به خیر شدن او را گرفت. خصوصا وقتی یک روستایی بیگناه را کشت.
دوشنبه 14 بهمن مصاحبه ای با او منتشر شد که باز هم به تکرار اتهامات قدیمی اش به امام موسی صدر پرداخته بود و البته روزنامه، پیش از متن مصاحبه نوشته بود نظرات ایشان به خودش مربوط است و نظر روزنامه نیست. (لینک)
شاید جوانترها خصوصا آنهایی که مثل من وقت انقلاب نبوده اند سخنان خلاف واقع یک مهره ی خودسوخته را باور کنند اما اگر کسی کمی مطالعه داشته باشد و وجدان خود را قاضی کند، قطعا فریب توهمات یک پیرمرد قاتل را نخواهد خورد.
جلال یک تندروی بیسواد بود که ادعا می کرد برای خودش عالم است و کتابش را امام خمینی پسندیده و عنوان داشته که نویسنده این کتاب، سوادِ یک عالم برجسته را دارد. او قبل انقلاب به لبنان رفت و در آنجا به کمک امام موسی صدر اسکان پیدا کرد و اقامت گرفت. بوسیله امام موسی صدر و چمران به فلسطینی ها معرفی شد تا آموزش نظامی ببیند اما ورود به فتح همان و تکفیری شدن همان! بله، او مانند فلسطینی ها شد و دنباله رو سیاستها و افکار غلط آنان. فلسطینیان در لبنان به انواع جنایت ها دست زدند و به شیعیان بسیار ظلم کردند و اگر امام موسی صدر نبود، حتما شیعیان بر ضدشان قیام می کردند. (اعتراف عرفات به ناراحتی شیعیان لبنان از فلسطینی ها)
فلسطینیان کار را به جایی رساندند که در امور داخلی لبنان دخالت کردند و بالاخره کار را به جنگ کشاندند. هرچقدر امام موسی صدر آنها را از اقداماتی که به ضرر مقاومت و فلسطین بود بازداشت، باز هم سرکشانه و احمقانه دست به حرکاتی زدند که تاریخ نشان داد به ضررشان بوده و در نهایت با محاصره ی بیروت توسط اسراییل و فالانژها، از لبنان اخراج شدند. جلال تندرو در پی اختلافات فلسطینی ها با امام موسی صدر و شهید چمران، شد کاسه ی داغتر از آش و امام موسی صدر را با انواع فحاشی ها و تهمت ها مورد هجوم قرار داد و نمکدان شکسته و از دایره ادب و عقل هم خارج شد. هنوز هم با وجود آنکه تاریخ اثبات کرد نظر و سیاست و رویکرد و پیش بینی امام موسی صدر درست بود و فلسطینی ها اشتباه کردند، جلال باز بر حرف خود پافشاری می کند. (تندرو ها زود به ته خط می رسند)
وی اذعان می کند که تحصیلات حوزوی ندارد و تا دبیرستان درس خوانده است. اما می گوید به سرعت از سطح معلومات استاد محمدتقی شریعتی بالاتر رفته! و برای خودش نظریاتی تدوین کرده است!
مخالفت با امام موسی صدر به بهانه وحدت و انساندوستی امام
جلال فارسی در مذمت امام موسی صدر می گوید که او به کلیسا می رفت و با مسیحی ها رابطه خوبی داشت. برای تقویت ادعای خود سخنان مرحوم مغنیه، از مخالفان امام موسی صدر را هم ضمیمه حرفش کرده است. البته شیخ مغنیه از روحانیون سنتی بود که مواضعش با امام موسی صدر تفاوت داشت. (این داستان را بخوانید)
عجیب است که جلال با وجود حضور در لبنان و دیدن فضای زندگی مشترک ادیان و طوایف مختلف، نفهمیده که در چنین کشوری نمی شود گفت مسیحی نجس است و نمی شود مانند فلسطینی ها بریزیم مسیحیان را بکشیم. کجا پیامبر اسلام، مسیحیان را کشت؟ پیامبر ما رفت مباهله کند که خود مسیحیان نپذیرفتند و حاضر به اطاعت از حکومت اسلامی شدند. وقتی خداوند در قرآن از مسیحیان به نیکی ذکر می کند و حتی می گوید ای اهل کتاب، برای مقابله با کفار گرد کلمه مشترک (الله) جمع شوید، چگونه است که جلال با اینهمه ادعای مطالعات قرآنی، دنباله روی سیاست فلسطینی ها می شود و رابطه و تقریب بین اسلام و مسیحیت را تابو می داند؟ (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّـهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ - آل عمران 64)
مخالفت با امام موسی صدر به دنباله روی از فلسطینی ها
اختلاف جلال با امام موسی صدر سر این چیز ها نبود. ریشه ی این اختلاف، نفرت فلسطینی ها از چمران و امام موسی صدر بود. آنها نمی خواستند حرکتی شیعی در جنوب لبنان وجود داشته باشد که با سیاستهای آنان مخالفت کند. لذا با شهید چمران که نماد بارز این حرکت شیعی و فرمانده مقتدر آن در جنوب بود به شدت دشمن بودند. (داستان دشمنی فلسطینیان با چمران را در اینجا بخوانید)
جلال بواسطه حرکت فتح با قذافی رابطه پیدا کرد و با این آدم خبیث و نادان دوست شد. بطوریکه به گفته خودش از قتل قذافی خیلی خیلی ناراحت شد! بسیاری عقیده دارند دلیل ربودن امام موسی صدر به دست قذافی، گزارشهای دروغین و مغرضانه ای بود که برعلیه امام به او می دادند و یکی از این منابع گزارش هم جلال فارسی بوده است.
بهانه تراشی های نامعقول
جلال می گوید امام موسی صدر ضد انقلاب بود! و با امام خمینی مخالف بود! و با شاه رابطه داشت! (قضیه ارتباط امام موسی صدر با شاه) اگر از هر لبنانی که در زمان امام موسی صدر زندگی کرده بپرسید رابطه امام موسی صدر و انقلاب ایران چیست نیمی از آنها می گویند امام موسی صدر وقتی امام خمینی در حصر و تبعید بود، بیش از همه برای انقلاب ایران می کوشید. و نیم دیگر از مبارزان ایرانی در لبنان می گویند که امام موسی صدر زیر بال و پر داشت. از آن اولی که سید موسا به لبنان رفت، برخی بعثی ها وی را متهم کردند که مزدور شاه و ساواک است. همان موقع امام موسی صدر به آنها گفت شاه و ساواک با من دشمن هستند و خواهید دید با من چه می کنند. و همان هم شد، چندین سال بعد، شاه تابعیت امام موسی صدر را لغو کرد و امام موسی صدر هم فرمود همانطور که تابعیت مرا لغو کرد، او را از سلطنت به زیر خواهم کشید. (رابطه امام موسی صدر با انقلاب)
ادعای تضاد و مخالفت امام موسی صدر با امام خمینی!
این یکی از خنده دار ترین توهمات جلال است. اگر تعریف و تمجیدهای این دو شخصیت شیعی از یکدیگر را بخوانید متوجه می شوید ریگی در کفش جلال است. اولا امام موسی صدر کسی بود که برای آزادی امام خمینی اقدام عملی تاثیر گذار انجام داد و با پاپ صحبت کرد و امام آزاد شد. دوم اینکه حصر رسانه ای امام خمینی را با فرستادن خبرنگار لوموند به نزد امام خمینی شکست و پس از آن خبرنگاران زیادی به نوفل لو شاتو رفتند. سوم اینکه اعلامیه ها و نوارها را از طریق مسافران به ایران می فرستاد. (رجوع به لینک قبل)
بهانه دیگر جلال این است که امام موسی صدر اقای خویی را مرجع معرفی کرد و امام خمینی را قبول نداشت. این هم یکی دیگر از تهمتهای من درآوردی جلال است. یکی از شیوخ مجلس شیعه می گفت: امام موسی صدر در سلسله سخنرانی هایی که برای مردم داشت اول ضرورت تقلید و شرایط آن را توضیح داد، سپس لیستی از مراجع مطرح حوزه تشیع تهیه شد که امام خمینی هم جزو آنان بود. این لیست را به مردم دادند و گفتند طبق احکام تقلید، مرجع اعلم را پیدا کنید. مراجع اعلم مطرح در آن زمان در کشورهای عربی و حتی ایران، حضرت آقای خویی و حکیم بودند و هنوز انقلاب نشده بود که امام خمینی آنقدر مطرح شوند. با این حال جزو لیست بودند.
مخالفت تندروهایی مثل جلال با امام موسی صدر تنها و تنها ریشه در کوته بینی خودشان دارد و تاریخ ثابت کرد تمام پیش بینی های امام موس صدر در مورد فلسطینی ها و اعمال خائنانه آنها صحیح بود و سیاست امام موسی صدر که برخلاف تمام احزاب دیگر، پشتیبان قضیه فلسطین، و مخالف برخی حرکات فلسطینی ها در لبنان بود، تنها رویکردِ صحیح، راجع به فلسطین و مقاومت بود و آنها که دنباله روی فتح بودند، دیدند چگونه فتح از مبارزه دست کشید و زمینه بوجود آمدن حماس ایجاد شد.
دیدگاهها (۴)
مهدی
۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۴۶
متاسفانه شما هم همان اخلاق رسانه ای مان را در پیش گرفته ای و طرف رو با خاک یکسان نموده ای
حرفهایی که ایشون راجع به امام موسی صدر زده، دلیلی بر زیر سوال بردن کل زحمات و کارهایی که کرده نیست
این لینک رو شما ببین
http://farsi.khamenei.ir/book-content?id=25020
حرفهای مقام معظم رهبری راجع به سه گانه پیامبری ایشون رو بخون
امام موسی صدر انسان بزرگی بوده و سعه صدر زیادی داشتند، شما هم که ایشون رو قبول داری از ایشون تبعیت بفرما.
آفرین بر شما و نوشته ها و اخبار و اطلاع رسانی های مفیدت.
یا علی مدد
پاسخ:
۱۷ بهمن ۹۲، ۱۵:۲۴
نوشتن یک کتاب با مضمون تاریخی و دینی با توجه به تسلط ایشان به زبان عربی، دلیل نمی شود که افکار و اندیشه های ایشان تایید شود. فردی که به شخص بزرگی مانند امام موسی صدر چنین جفاهایی کرده و نمکدان شکسته و اهانت کرده و تهمت زده و دروغ در موردش می گوید، از لحاظ شرعی از عدالت ساقط می شود. ضمنا ایشان کتاب را سالها قبل انقلاب نوشته و شاید در آن هنگام وارد بازی کثیف فلسطینی ها نشده بوده.
نظر شما را محترم می شمارم و از انتقاد محترمانه و به جای شما متشکرم. اما نظرم در مورد جلال تغییری نخواهد کرد.
یا علی
حیدر
۱۷ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۳۴
پاسخ:
۱۷ بهمن ۹۲، ۲۱:۱۹
غیاثالدین
۲۱ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۱۷
«من به جرات میگویم ترجمه قرآن من صحیحترین ترجمه از قرآن از بدو ورود اسلام به ایران است.»
«باید این دولت کتب مرا به شکل میلیونی و چند میلیونی چاپ کند و به هر خانواده، یک دوره از اینها بدهند. آن وقت همه میشوند مثل من. خود من، مطالب قدیم خودم را قبول ندارم. حالا یک مترجم زبردست شروع کرده به ترجمه کتابهای من به عربی و فرانسه و انگلیسی. ترجمه که شود میبینید همه چقدر با ولع به دنبال این کتابها در کشورهای عربی میگردند.»
میترسم ایشون از فروتنی و تواضع نابود بشن!
یاسر نیکوبیان
۲۹ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۵