استفاده از این مطلب صرفا با ذکر منبع مجاز است.
خیلی از ایرانی ها دوست دارند نظر لبنانی ها راجع به خود را بدانند. بالاخره با حمایت ما از لبنانی ها و کمک به آنها، باید ببینیم آیا علاقه قلبی هم به ما دارند یا رابطه، رابطه ی «رفیقتم رفیق بند جیبتم» است؟
برخلاف تمام گروه های خارجی مختلفی که ایران در طول تاریخ انقلاب به آنها کمک کرده، حزب الله تنها گروهی است که از همه نظر برجسته و مطلوب است. هم نتیجه کارش از همه بهتر بوده، هم احترام فوق العاده ای برای ایران قائل است، اصلا باید گفت، رابطه حزب الله و ایران جدای تمام روابط سیاسی و همپیمانی مرسوم است. رابطه حزب الله و ایران رابطه امام و ماموم است، رابطه ولی فقیه و پیرو. باید گفت در تبعیت، دست بیشتر ایرانی ها را هم بسته اند و خالصانه و با عقیده راسخ برای هدف خود می کوشند. رابطه حزب الله با ایران بیش از آنکه نظامی و سیاسی باشد، رابطه یک قطعه جدا افتاده از وطن است. وطن جهانی تشیع.
از حزب الله که بگذریم، باید گفت اکثریت قریب به اتفاق شیعه های لبنان، ایران را دوست دارند. ایران از قدیم، رابطه برادری با لبنان داشته، علمای لبنان به دربار صفوی آمدند، ایرانیان در زمان عثمانی در لبنان حضور داشتند، امام موسی صدر از ایران به لبنان رفت و تحولات بزرگی در این کشور بوجود آورد، شهید چمران در لبنان بطور شبانه روزی برای محرومان زحمت کشید، انقلاب اسلامی ایران حامی شیعیان جهان شد و به کمک محرومان لبنان آمد، همه اینها باعث شده ایران در حافظه تاریخی لبنانی ها، کشوری مورد احترام بوده و ما را دوست داشته باشد.
ایران در نظر لبنانی ها (والبته بسیاری از آزاد اندیشان کشورهای مختلف دنیا) کشوری بسیار قدرتمند، با ثبات و پیشرفته است که با ساقط کردن مهره ی استعمار، اولین کشور واقعا آزاد و واقعا مستقل منطقه نیز به شمار می رود. ایرانی ها در نظر لبنانی ها مردمی پرتلاش، صبور، کم توقع، باهوش، و بردبار هستند. در بردباری و صبر ایرانی ها همین بس که همه لبنانی ها از قالی بافی ایرانی برای صبر و پشتکار مثال می زنند. پیشرفت و خوداتکایی ایران را هر کسی در لبنان خبر دارد. جالب اینکه بعضی ها، بیشتر از خیلی از ایرانی ها از این پیشرفتها و موفقیتها خبر دارند.
البته هیچ وقت هیچ ملتی نبوده که بی نقص باشد. هرچه رابطه ما با لبنان بیشتر شده و لبنانی ها بیشتر با ایرانی ها در تماس قرار گرفته اند، خوبیها و بدیهایمان را بیشتر و بهتر شناخته اند.
متاسفانه برخی لبنانی ها در ایران مورد بدرفتاری قرار گرفته اند. از متلک و ناسزا و منت گذاشتن بابت اینکه «شما با پول ما زندگی می کنید» گرفته تا سرقت و حتی قتل. سر دواندن و گیرهای الکی در کارهای اداری و گذرنامه و خروجی (افراد خارجی مقیم، برای خروج باید مدتی قبل از زمان مورد نظر، از پلیس اجازه بگیرند!) از اموری است که همه لبنانی ها تجربه ی تلخی از آن دارند.
باید قبول کنیم ما ملتی هستیم که توریسم حالیمان نمی شود! اخلاق و فرهنگ ایرانی و اسلامی و شیعی به کنار، اندازه یک بی دین لائیک در ترکیه یا اروپا و آمریکا بلد نیستیم اقلا در ظاهر به توریست احترام بگذاریم و کاری نکنیم تمام خارجی ها نسبت به مملکتمان بدبین شوند. در این مورد حکایت ها زیاد است. درگیری و کتک زدن تور لبنانی ها در تله کابین شمال، آمدن پلیس و طرف ایرانی ها را گرفتن، رسیدگی نکردن به تور لبنانی (و تور عراقی) عازم مشهد در پروازی که کنسل شده و عدم ارائه خدمات یا تخفیف بابت تاخیر، از گیر الکی به خروجی دانشجوهای لبنانی، مورد اخیر هم قتل مشکوک یک لبنانی و بی اطلاع ماندن خانواده اش سه ماه پس از قتل.
(باز هم متاسفانه) ما ایرانی ها به خسیس بودن معروف شده ایم. عصبانی نشوید! رفتارهای مختلف ایرانی ها که شاید ریشه فرهنگی و اجتناب از اسراف دارد باعث شده لبنانی ها تصور کنند ما خسیسیم. البته خیلی جاها هم افراط و تفریط از ما است. مثلا آن راننده تاکسی ای که کولر روشن نکرده تا مبادا بنزین 100 تومانی اش بیشتر هدر برود (زمانی که بنزین در لبنان هر لیترش بیش از یک دلار است! درست است الان هزار تومان شده ولی از نظر ارزشی فرقی با صد تومن قدیم ندارد!)، راننده ای که عرقش را با دستمال یزدی ای خشک کرده که سال تا سال شسته نشده، راننده ای که دستمال را داده تا بخار شیشه عقب را جناب لبنانی برایش پاک کنند!!، آن دانشجوهای ایرانی که برای رفع گرسنگی، ساندویچ را با نان اضافه سفارش می دهند، و خیلی های دیگر، باعث شده اند چنین تصوری ایجاد شود.
از جانب دیگر، لبنانی ها تعجب می کنند که ایرانی ها عموما عربی صحبت کردن بلد نیستند و زبان خارجه آنها هم ضعیف است اما بلدند قرآن بخوانند.
(متاسفانه و بازهم متاسفانه) مدل تجاری ما ایرانی ها به مذاق لبنانی ها خوش نمی آید. ما ایرانی ها در تجارت خیلی خشک و غیر قابل انعطافیم. لبنانی ها هرجور شده معامله را جوش می دهند، خوب برخورد می کنند، امتیاز می دهند، اعتماد می کنند، اعتماد سازی می کنند. یک کارخانه دار لبنانی دنبال مهندس برای کارخانه اش بود تا خط تولید را طراحی و سر هم کرده و راه بیاندازد. جوان ایرانی ای پیدا کرد که زبان هم می دانست و تجربه خوبی هم داشت. مهندس ایرانی ما حتی برای طراحی درخواست پول کرده بود. و برای ادامه کار هم درصدی از سود مادام العمر کارخانه را طلب کرده بود. تازه 100 هزار دلار هم به عنوان قرض شخصی و دستی طلب کرده بود! این درحالی بود که مهندسان هنگ کنگی اعلام آمادگی کرده بودند طراحی خط تولید را مجانی انجام دهند. (آنها از راه اندازی و پشتیبانی سود می برند نه از طراحی)
خوشبختانه مردان ما در بین لبنانی ها به همسرانی خوب و همراه و همدل و عادل شهرت پیدا کرده اند. زنان لبنانی، احترام مرد ایرانی به همسرش و همفکری و همکاری او در منزل را می ستایند. البته از خوب یا بد بودن آن که بگذریم، باید بدانند زن ایرانی جهاز می دهد! نه مثل لبنانی ها که با کیف دستی اش به منزل شوهر می رود! مردان لبنانی این نوع زندگی را نمی پسندند و می گویند جهاز را خودمان می دهیم اما خوار و ذلیل زن نمی شویم. :)
با وجود این، زنان لبنانی کمی هستند که علیرغم تمایلشان به ازدواج با ایرانی، حاضر به قبول چنین ازدواجی هستند. از دلایل عمده آن، زبان ندانستن ما ایرانی ها است و اینکه می خواهیم در ایران زندگی کنیم. بچه هایمان فارسی یاد بگیرند. ضمن اینکه در مقابل فرهنگ پر مصرف و بریز و بپاش و سفره های رنگارنگ لبنانی، فرهنگ ایرانی کمی تا قسمتی بخیل و خسیس به نظر می آید! و این نکته ای است که خیلی برای دخترها مهم است.
با تمام این حرفها، باید گفت لبنانی ها ما را دوست دارند. اگر در ضاحیه یا جنوب لبنان یا بعلبک در شمال، بفهمند ایرانی هستی، کلی تحویل می گیرند و ابراز محبت می کنند. حتی بعضی ها می برندتان خانه شان و پذیرایی می کنند. همه شان آرزو دارند اقلا یکبار به ایران بروند و سیاحت و زیارتی بکنند. خصوصا زیارت حضرت امام رضا علیه السلام که آرزوی همه شیعیان غیر ایرانی است.
میزان علاقه لبنانی ها به ما بر حسب دین و طایفه فرق می کند! یعنی اکثریت قاطع شیعیان (بجز تعداد اندکی از شیعیان آمریکایی و جیره خورهای سفارت امریکا)، ایران را بسیار دوست دارند. حتی بعضی ها علنا می گویند لبنان برای ما آنقدری اهمیت ندارد که ما به ایران اهمیت می دهیم و دلمان برای سربلندی و آرامش و اقتدارش می تپد و از فتنه های دشمنان ایران بیمناکیم. (این دلبستگی به ایران نه فقط در زمان حاضر و به خاطر وجود حزب الله و کمکهای ایران است، بلکه حتی در زمان قبل از شکل گیری رسمی حزب الله و در زمان جنگ تحمیلی عده ای از لبنانی ها همراه شهید دکتر چمران در حمایت ایران وارد جنگ شدند و بر علیه صدام جنگیده و شهید هم دادند.)
مسیحی های لبنان هم در رابطه با ایران چند دسته اند. دسته ای با ایران خوب هستند و موافق سیاستهای ما بوده و تعریف و تمجید هم می کنند. دسته ای موافق نیستند، دسته ای هم دشمن هستند. همانها که چهار دیپلمات ما را ربودند. هنوز هم این دسته که همپیمان رژیم صهیونیستی بودند، با ایران بد هستند و ایرانی را دوست ندارند.
اما از اهل سنت لبنان بگوییم. دسته ای از آنها با ایران همراهند و سیاستهای ایران در حمایت از فلسطین و لبنان و حفظ وحدت میان مسلمانان را می ستایند. اما بخش عمده اهل سنت نگاه مثبتی به ایران ندارند و بعضی ها هم دشمنی دارند. این عده تحت تاثیر سلفی ها و تکفیری ها و پولهای واصله از شبه جزیره عربی اشغال شده توسط آل سعود، بر طبل دشمنی با ایران می دمند. یکی از این جماعت که اندک هم هستند، احمد الاسیر سلفی بود. وی در صیدا یکسالی برای خودش دم و دستگاه راه انداخته بود و برای شیعیان ایجاد مزاحمت می کرد و آسمان را به ریسمان می بافت تا هر مشکلی را به ناف ایران ببندد و ولایت فقیه را عامل آن مشکل بداند! وی به دلیل درگیری با ارتش لبنان فراری شد و چندی پیش هنگام فرار درحالیکه تغییر چهره داده بود به چنگ نیروهای امنیتی فرودگاه افتاد.
فلسطینی های ساکن لبنان هم نگاهی مشابه نگاه اهل سنت لبنان دارند. برخی با ما خوب هستند و برخی معمولی و برخی هم دشمنی دارند. این نگاه بستگی به اسپانسر و حزب و دسته ای دارد که طرفدار آن هستند.
با تمام این صحبتها، ایرانی در لبنان، بیشترین احترام را نسبت به کشورهای دیگر دارد. سفارت ایران در لبنان از فعالترین سفارتهای ما در خارج کشور است و شاید به همین جهت مورد هجوم مزدوران آل سعود قرار گرفت.
به امید روزی که دولتها هم همانند مردم آزاده شان، به ایرانی ها احترام بگذارند و به دور از ایران هراسی روابط حسنه با کشور ما داشته باشند.
دیدگاهها (۶۲)
محمد نائینی
۱۸ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۰۰
مورچه
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۳۰
عباس قمی
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۳۴
پاسخ:
۱۹ شهریور ۹۴، ۱۱:۱۴
خیلی از حزب اللهی ها قبلش عضو جنبش امل بودند.
تلاش من روایت بیطرفانه است همین.
..............
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۵۴
پاسخ:
۱۹ شهریور ۹۴، ۱۸:۲۱
اختلاف فرهنگی در این زمینه واضح هست. غیر از سبک زندگی، نحوه برخورد با همسر و آزادی هایی که به همسر میدن خیلی متفاوته با ایران. زن در لبنان مهریه اش را به اجرا نمی گذارد. مهریه را پتکی برای کوبیدن شوهر و در منگنه قرار دادن او برای انجام اموری که باب میل شوهر نیست قرار نمی دهد. منتی بر شوهر نمی گذارد.
شوهر عموما با مردان دیگر شب نشینی و قلیان کشی دارد و همسرش یا با بچه ها خواب است یا او هم همراه خانمهای دیگر شب نشینی می کند. زن برای مرد تصمیم نمی گیرد. مرد برای خانواده تصمیم می گیرد. این امر نه با خشونت و بداخلاقی، بلکه در کمال آرامش و مهربانی هم انجام می شود. باید توجه داشت هیچکس شبیه دیگری نیست اما بطور کلی خانواده های لبنانی مردسالارند.
از طرف دیگر مرد لبنانی تا جایی که می تواند اسباب اسایش خانواده را فراهم می کند و زیاد به تفریح و گردش و رستوران می روند که چون مرد خرج می کند، تصمیم در مورد اینکه کجا برویم و نرویم و کی برویم، با اوست. البته قضیه اینقدر هم پر رنگ نیست. خیلی از خانواده ها با مدل اروپایی و همفکری زوجین تصمیم می گیرند. بعضی ها هم اصلا مرد حوصله یا وقت ندارد، تصمیم با خانم است. در کل زن برای مرد تعیین تکلیف نمی کند. مطیع شوهر است.
یاسر نیکوبیان
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۲
پاسخ:
۱۹ شهریور ۹۴، ۱۸:۰۹
یاسر نیکوبیان
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۳۴
پاسخ:
۱۹ شهریور ۹۴، ۲۳:۱۶
۵- :)
دغدغه های تربیت
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۳
پاسخ:
۱۹ شهریور ۹۴، ۲۳:۱۳
جواد
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۵
میلاد
۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۵۶
..............
۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۰۶
پارسا سلیمانی
۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۵
جواد
۲۰ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۵۶
پاسخ:
۲۱ شهریور ۹۴، ۲۳:۰۹
اطلاع دقیق ندارم. صحبتهای ایشون رو زیاد شنیدم. تحلیلهایی بسیار بسیار واقع بینانه داره.
علیرضا
۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۲
مورچه
۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۸
احمد
۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۶
پاسخ:
۲۳ شهریور ۹۴، ۱۶:۰۷
بی خبرم. درست می فرمایید. متاسفانه اونها افتاده اند داخل کار سیاسی و حق و حقوق مردم رو بی خیال شده اند. برای همین گروه های جهادی دیگری تاسیس شده و حقا تلاشهای خوبی داشته اند.
محسن
۲۳ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۱۲
پاسخ:
۲۴ شهریور ۹۴، ۱۱:۰۱
این یک کمپ آموزش زبان است. هزینه آن کم نیست و نمی توانید با ثبت نام در آن اقامت دانشجویی بگیرید. مشکل اقامت و ویزا را باید جداگانه حل کنید.
احمد
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۱۵
احمد
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۱۷
با اندک تأملی در رفتار و گفتار مقامات آمریکایی بعد از جمعبندی وین، بهوضوح میتوان این موضوع را مشاهده کرد که نگاه آنان به گفتوگوی با ایران، چیزی فراتر از صرفا مذاکرات هستهای است. در حقیقت همانطور که پیش از این نیز گفته شد، مذاکرات هستهای، ماهیت ژئوپلتیک و جهانی دارد. آنچنانکه رهبر انقلاب نیز در بیانات خود در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام، با اشاره به بستن راه نفوذ آمریکاییها فرمودند:
«آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هستهای -این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا... نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد. در منطقه هم همینجور؛ در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دستوپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند.»
نخست؛ تلاش برای نفوذ در سیاستهای داخلی ایران
اندیشکدهی «مرکز امنیت آمریکای جدید» در گزارش اخیر خود صراحتا به این موضوع اشاره میکند که ایالات متحده میبایست از فضای بهوجودآمده از مذاکرات هستهای با ایران استفاده کرده و شبکهی حامیان غرب در ایران را فعال کند تا از این طریق، تغییرات سیاسی- فرهنگی در ایران بهوجود آورد. این همان موضوعی است که میتوان در گفتار دولتمردان آمریکایی از جمله باراک اوباما و جان کری نیز مشاهده کرد. بنابراین آمریکاییها به دنبال ایجاد فضایی برای نفوذ در عرصهی سیاسی کشور و یا تغییر در روندهای سیاسی و تصمیمگیری کشور هستند. برای دستیابی به این هدف نیز از سیاستهایی چون ایجاد دودستگی یا دوگانهسازی استفاده میکنند. خطاب قرار دادن عدهای به عنوان «مستعد»۱، «تجدیدنظرطلب»، «نسل جوان» در اظهارات اوباما، یا «جوانانی که آینده میخواهند»۲، و همچنین قلمداد کردن مخالفین رابطه با آمریکا با عنوان «تندروها» در اظهارات جان کری۳، از همین دست دوگانهسازیها و ایجاد شکاف در جامعهی ایران است.
نمود بارز و ترجمان این سیاست را نیز میتوان در اظهارات رئیسجمهور آمریکا چند روز بعد از مذاکرات وین، در ۱۹ مردادماه (۱۱ آگوست ۲۰۱۵) در مصاحبه با وبسایت مایک «Mic» مشاهده کرد. وی بیان داشت «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران، و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزبالله، گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد، و کارهایی از این دست، از ایران، در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده میسازد.»۴
باراک اوباما ادامه داد: «به شما قول میدهم در لحظهای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، بلافاصله در چشم جهانیان نفوذ و قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد. امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده.»۵
همچنین اظهارات جان کری در کمیتهی روابطخارجی سنا، اظهاراتی بهطور خاص در جهت نیل به این نیات است. جان کری در دوم مردادماه (۲۴ ژولای ۲۰۱۵) در شورای روابطخارجی آمریکا در پاسخ به سؤال «ریچارد هاس» مبنی بر اینکه آیا شما معتقدید در این پانزده سال تغییر فاحشی در رفتار ایران صورت میگیرد، با اظهار اینکه آمریکا نسبت به آیندهی ایران حساب باز کرده بیان داشت «من نمیدانم تا ۱۵ سال دیگر چه اتفاقی میافتد جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی در کشورها رخ خواهد داد.»۶
دوم؛ تلاش برای تغییر رفتار ایران در قبال تحولات منطقه
آمریکاییها در فضای بعد از جمعبندی وین، همچنین دو موضوع مهم دیگر را نیز مورد پیگیری قرار دادهاند، نخست تلاش برای گرهزدن مسائل منطقهای به جمعبندی وین، و دوم نفوذ در منطقه و تلاش برای تغییر رفتار ایران در منطقه. بر همین اساس باید گفت:
غربیها و آمریکاییها به شدت علاقهمندند تا ناامنیهای منطقهی غرب آسیا (که اتفاقا خود عامل به وجودآورندهی آنها محسوب میشوند) را بهعنوان یکی از پیوستهای این مذاکرات قلمداد کرده و توافق احتمالی را به خیال خود، به مثابه «اخذ مجوزها و تضمینهای امنیتی ایران به آمریکا در قبال منطقه» نشان دهند. این همان گزارهای است که طی روزهای اخیر به کرات توسط مقامات غربی، بهخصوص مسئولین آمریکایی و انگلیسی بر آن اصرار شده است، بهگونهای که وزیرخارجهی انگلیس، وزیرخارجهی آمریکا و حتی رئیسجمهور این کشور نیز در روزهای اخیر بر آن پافشاری کردهاند.
برای مثال، فیلیپ هاموند، وزیرخارجهی انگلیس در مصاحبه با شبکه سعودی الحدث طی اظهاراتی اظهار داشت: «روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بینالملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعهی بینالملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند.»۷ وزیرخارجهی آمریکا نیز در کنفرانس خبری مشترک خود در تاریخ ۱۱ مرداد ماه با وزیرخارجهی مصر (قبل از سفر به منطقهی خلیج فارس) در بخشی از سخنان ضدایرانی خود اظهار داشت: «ایران در فعالیتهای بیثباتکنندهی منطقه دست دارد.»۸همچنین وی بعد از اتمام جلسات با همتایان خود در حاشیهی جنوبی خلیج فارس اظهار داشت: «وزرای شرکتکننده در این نشست بر این نکته اتحاد نظر دارند، زمانی که توافق هستهای ایران اجرا شود به امنیت دراز مدت منطقه کمک میکند.»۹
دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس نیز در اظهاراتی بعد از مذاکرات وین بیان داشت: «ما خواستار تغییر در نگرش ایران در موضوعاتی مانند سوریه و یمن و تروریسم در منطقه و تغییر در رفتار (ایران) هستیم.»۱۰
بههمین دلیل رهبر انقلاب در بیانات خود در خطبههای نماز عید فطر، به این نکته اشاره کرده و فرمودند: «چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید... نکتهی بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همانطور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقهای مذاکرهای نداریم... سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد.»
از سویی دیگر، یکی دیگر از سیاستهای غرب که در روزهای اخیر بیشتر رخ نمایانده، تلاش برای جلوگیری از «نفوذ منطقهای ایران و تبدیل شدن این کشور به یک الگو در سطح منطقهای و بینالمللی» است. آمریکاییها به شدت از نفوذ منطقهای گفتمان انقلاب اسلامی هراسناکند. برای جلوگیری از گسترش گفتمان انقلاب اسلامی، سناریوی «اختلافافکنی» و «دوگانهسازی» را از دیر باز مد نظر قرار دادهاند. از یکسو با ترویج دوگانههای برساختهای چون «شیعه و سنی» یا «عرب و عجم»، یک جنگ مذهبی و قومیتی در منطقه راه انداختهاند و از دیگر سو غرب آسیا را بازار مصرف تسلیحات خود کرده و چرخ صنعت تسلیحاتی خود را بدینگونه میچرخانند.
در یک نگاه کلان، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت، آمریکاییها بهزعم خود به برخی از اهدافشان در منطقه رسیده باشند، اما نفوذ منطقهای ایران در میانمدت و بلندمدت برای مقامات واشنگتن تبدیل به یک کابوس شده است. این همان موضوعی است که چندی پیش، نشریهی آتلانتیک هم به آن اشاره کرده و چنین نوشته بود: « «حالا با گذشت این سالها، روشن شده است که تحلیلگران جنگطلب و توجیهاتی که آنها شکل داده بودند، کاملا غلط بوده است. مداخله در عراق، دست آمریکا در برابر ایران را تقویت نکرد. بلکه، اهرمی ژئوپلیتیک در برابر ایالات متحده، در اختیار ایران قرار داد و حتی این کشور را قادر ساخت تا بدون آنکه بهایی بپردازد، جان نیروهای آمریکایی را بگیرد. همانطور که آسوشیتدپرس گزارش کرده، نفوذ ایران در منطقه به سطح بیسابقهای رسیده است. درسی که در زمینه سیاست خارجی باید از این موضوع گرفت، این نیست که جنگطلبها اشتباه میکردند، هرچند که میکردند. این هم نیست که قدرت گرفتن ایران، آمریکا را در معرض خطر قرار داده است... درسی که باید گرفت، این است که آمریکاییها توان خود برای تدوین راهبردی کلان و پیشبینی نتایج مداخلات خارجی در گذر زمان را به میزان بسیار زیادی دست بالا گرفتهاند.»۱۱
احمد
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۲۱
بنابراین از نگاه آمریکاییهای دموکرات نیز قدرت منطقهای ایران بایستی «مهار شود». نگاهی به تضمینهای امنیتی اوباما در نشست کمپدیوید در ۲۳ و ۲۴ اردیبهشت (۱۳ و ۱۴ مه) به کشورهای منطقه، نشاندهندهی همین مسئله است که محوریت ترتیبات منطقهای با موضوع «تهدید ایران» کماکان جزء سیاست مهار آمریکا محسوب میشود. این همان چیزی است که بن رودز، معاون مشاور امنیت ملی اوباما، در مصاحبهی مطبوعاتی روز ۲ سپتامبر ۲۰۱۵، یعنی ۱۱ شهریور، بر آن تأکید کرد: «رئیسجمهور تلویحاً گفته است آمریکا متعهد به امنیت عربستان و کشورهای خلیج فارس و مقابله با رفتارهای ایران خواهد بود.»۲
راهبرد بازدارندگی استراتژیک متعارف و نامتعارف آمریکا در برابر ایران
آمریکا در منطقه از دیرباز دکترین بازدارندگی استراتژیک را در برابر ایران اعمال کرده بود. در دولت اوباما نیز سند موسوم به «بازنگری آرایش هستهای»، که یک سند امنیت ملی است، تهیه و تنظیم شد. در این سند، از بازدارندگی متعارف و نامتعارف علیه ایران صحبت شده است. از زمان کارتر که «تلاش برای کنترل منطقهی خلیج فارس بهمنزلهی تجاوز به منافع حیاتی ایالاتمتحده آمریکا و با نیروی نظامی به آن پاسخ داده میشد»۳ گرفته تا «دکترین اجماع استراتژیک» ریگان که «موقعیت خاورمیانه و خلیج فارس بهعنوان یک بخش از ماهیت سیاسی استراتژیک مورد بررسی قرار میگرفت که اطراف آن یعنی ترکیه، پاکستان و شاخ آفریقا بهمثابهی عناصر متشکلهی امنیتی، قابل توجه بوده، ولی میبایست موازنهی قدرت در این بخش از جهان برقرار گردد»۴همهوهمه نشاندهندهی این است که آمریکاییها هیچگاه بازدارندگی در مقابل ایران را رها نکردهاند.
در ادامهی همین دکترین بازدارندگی است که اوباما در ۵ آوریل ۲۰۱۵، یعنی ۱۵ فروردین و بعد از بیانیهی لوزان، در مصاحبهای تحت عنوان «ایران و دکترین اوباما» با «نیویورکتایمز»، توضیح میدهد که «بودجهی دفاعی ایران سی میلیارد دلار است و بودجهی دفاعی ما نزدیک به ششصد میلیارد. ایران میداند که نمیتواند با ما مبارزه کند... دکترین (من) این است: ما تعامل میکنیم، اما همهی ظرفیتهایمان را هم حفظ میکنیم... میگویند ایران کنترلناپذیر است. اینطور نیست. تمام گزینهها را حفظ کردهایم… سادهلوح هم نیستیم... کسی چه میداند، ایران ممکن است تغییر کند و اگر این اتفاق نیفتاد، تواناییهای بازدارندگی و برتری نظامی ما همچنان سر جایشان هست.»۵
رئیسجمهور آمریکا همچنین در پاسخ به پرسشهای دو تن از رهبران اصلی جامعهی یهودیان در آمریکا که در روز جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴ (۲۸ اوت ۲۰۱۵) انجام شد، اشاره کرد: «ما باید فعالیتهای ایران در بر هم زدن ثبات را با استفاده از دستنشاندههای خود در بخشهای مختلف منطقه متوقف کنیم، اما ما برای این کار نیاز داریم هماهنگی بهتری با شرکای خود داشته باشیم و اطلاعات خود را بهبود بخشیم و به ساخت چیزهایی مانند گنبد آهنین، که از مردم در برابر موشکها محافظت میکند، ادامه دهیم.»۶
موضوع بازدارندگی آمریکا همچنین توسط اوباما در نامه به سناتور جرالد ندلر مشهود است؛ آنجا که وی اظهار میدارد: «ما مراحلی را انجام میدهیم که [خود] ما و متحدان و شرکایمان را دربارهی توانمندی هرچه بیشتر در مقابله با فعالیتهای بیثباتکنندهی ایران و حمایت آن از تروریسم، مطمئن میسازد. این [اقدام] شامل مشارکت عمیق و اشتراک اطلاعات با اسرائیل و شرکایمان در شورای همکاری خلیج فارس و تداوم اجرای قوانین آمریکا و بینالملل، از جمله تحریمهای مربوط به فعالیتهای غیرهستهای ایران است.»۷
راهبرد «شرمندهسازی» (SHAMING)
در کنار دو دکترین یادشده، دولت اوباما راهبردهایی را نیز بهمنظور دستیابی به اهداف کلان خود مدنظر قرار داده است. راهبرد نانوشتهی «بازیگر شرمنده» یکی از راهبردهایی است که بهوسیلهی آن تلاش میشود رفتارهای ایران در سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی، بهگونهای به نمایش گذاشته شود که ایران در سطح منطقه و بینالملل، از اعمال و اقدامات خود «شرمنده» شود تا همین موضوع بهمرور موجبات «تغییر رفتار» ایران را فراهم کند. برای مثال، در عرصهی داخلی به «نقض حقوق بشر و آزادی بیان»، «غیردموکراتیک بودن»، «ایدئولوژیک بودن» و... متهم میشود. در عرصهی منطقهای متهم به «مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر»، «برهمزنندهی امنیت منطقه»، «بیثباتکنندهی منطقه»، «بخشی از مشکل» و... جلوه داده میشود. در عین حال، تلاش میشود تا اینگونه اظهار شود درصورتیکه این رهیافتها از سوی ایران مورد بازنگری قرار گیرد، ایران «از حالت انزوا خارج شده» و «به آغوش جامعهی بینالملل بازمیگردد.» موضوعی که چند روز بعد از جمعبندی وین، رهبر انقلاب در خطبههای نماز عید فطر، به آن جواب صریح و محکم دادند: «چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حولوقوهی الهی، اجازهی هیچگونه سوءاستفادهای از آن داده نخواهد شد. اجازهی خدشهی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد... چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید.»
راهبرد «منافع مشترک»
منافع ایران و آمریکا در منطقهی غرب آسیا ۱۸۰ درجه با هم اختلاف دارد. قید «در برابر هم قرار گرفتن» حتی بهمعنی «رقابتآمیز» بودن نیز نیست، بلکه فراتر از آن، منظور «در تعارض» با هم است. این تعارض منافع نهتنها در ابعاد هویتی و ایدئولوژیک (که در اینجا موضوع بحث نیست)، که در منافع ملی دو طرف در منطقه نیز ریشه دارد. سیستم تأمین امنیت آمریکا در منطقه، در اساس در تقابل با سیستم تأمین امنیت ایران در منطقه است.
برای مثال، غربیها و مخصوصاً مقامات آمریکایی بهدنبال القای این مسئله هستند که ایران و غرب درخصوص برخی مسائل منطقهای مثل مبارزه با داعش، منافع مشترک دارند؛ موضوعی که متأسفانه در فضای رسانهای داخل کشور و توسط برخی بیان شده است. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، روز دوشنبه ۹ شهریور (۳۱ آگوست)، در نشستی خبری در برلین، با استقبال از حضور ایران در ائتلاف ضدداعش و مبارزه با این گروه تروریستی، اظهار داشت: «به گمان من، ایران نفوذ قابل ملاحظهای در آنچه در سوریه اتفاق میافتد، دارد و همه از حضور سازندهی ایران در مذاکرات سوریه استقبال میکنند.»۸ جان کری، وزیر امور خارجهی آمریکا نیز ضمن بیان اینکه «با لاوروف مذاکره خواهم کرد تا ببینم ایرانیها آمادهاند چه نقشی در ماجرای داعش ایفا کنند» و بیان اینکه «ما میخواهیم مشارکت سعودیها و ترکها را جلب کنیم و در نهایت، احتمالاً ببینیم ایرانیها آمادهاند چه نقشی ایفا کنند»۹ بهصورت برنامهریزیشده به نقش ایران اشاره کرده است.
اگرچه هدف از این راهبرد، در بلندمدت، «عادیسازی رابطه» در سایر زمینههاست، اما واضح است که این موضوع منطقاً صحیح نیست. موضوع منافع مشترک ایران و آمریکا حتی در مسئلهی داعش نیز با هم یکسان نیست. بخشی از دلیل این موضوع در رویکرد آمریکا به منافع موجود در تروریسم ریشه دارد. آمریکا نهتنها از حضور تروریسم در منطقه ناراضی نیست که بخواهد برای از میان بردن آن با کشوری دیگر ائتلاف تشکیل دهد، بلکه خود بهوجودآورنده و پشتیبانیکنندهی گروهکهای تروریستی در منطقه است. اگر بنا بر از بین بردن گروههای تروریستی بود، آمریکا هماکنون نیز از چنین ائتلافی (به تعبیر خود، بینالمللی و چندجانبه) بهره میبرد و نیازی به ائتلاف و همکاری جدید نبود.
با استمساک به این منافع آمریکا، بحث بر سر تلقی از ایران بهعنوان «پسر خوب منطقه» و «ژاندارم منطقه»، بحثی بیپایه است و تلقی عدهای مبنی بر «حل کردن موضوعات منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا بهعنوان لازمهی سوق دادن سیاستهای آمریکا بهسمت شرق آسیا موسوم به آسیا-پاسفیک» یا «از بین بردن محور احتمالی چین-ایران-روسیه در برابر محور غربی» و... که برای نیل به آنها نیاز به «عادیسازی روابط با ایران» وجود داشته باشد، در واقعیت مناسبات منطقه وجود ندارد.
راهبرد حل «مسئلهی فلسطین»
آمریکاییها بهشدت در تلاشاند تا توافق با ایران را سکوی امنیت رژیم صهیونیستی معرفی کنند. برای مثال، «المانیتور» به نقل از یک مقام وزارت خارجهی آمریکا اعلام کرد: «قصد داریم بر ایرانیها فشار وارد کنیم تا آنها روند افزایش آشوبها در منطقه را از طریق کمک به حزبالله و حماس متوقف کنند»۱۰ آنگلا مرکل نیز چنین گفت که «لحن ایران در قبال اسرائیل قابل پذیرش نیست... اینکه ایران تغییری در مواضع و لحن خود در قبال اسرائیل نداده و این رژیم را به رسمیت نمیشناسد، ناامیدکننده است.»۱۱
این موضوع اما بهتنهایی نمیتواند بهطور واقعی امنیت رژیم صهیونیستی را تأمین کند. لذا آمریکاییها با استمساک به راهبرد نانوشتهی شرمندهسازی ایران بهدنبال وادار کردن این کشور به «عادیسازی» رابطه با اسرائیل هستند. این موضوع بهصراحت در گفتههای مقامات غربی و بهخصوص آمریکاییها مشهود است. اوباما نیز در مصاحبه با وبسایت «میک» به این موضوع اشاره کرد و گفت: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزبالله (گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد) و کارهایی از این دست، از ایران در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده میسازد.»۱۲
راهبرد حفظ «چهارچوب تحریمها»
در کنار موضوعات یادشده و بهعنوان نکتهی آخر، میتوان به این موضوع نیز اشاره کرد که سیاست کلی آمریکا، حفظ چهارچوب تحریمهاست. این موضوع میتواند یا از طریق «برداشتها و تفسیرهای نادرست» از متن جمعبندی وین باشد یا از طریق انتقال تحریمها به موضوعات دیگری از جمله مسائل حقوق بشر یا سیاستهای منطقهای ایران یعنی حمایت از محور مقاومت. به همین سبب است که باراک اوباما بلافاصله بعد از جمعبندی مذاکرات در ۲۳ تیر (۱۴ جولای)، بهصراحت به این موضوع اشاره کرد و گفت: «تحریمهایی که مربوط به حمایت ایران از تروریسم، برنامهی موشکهای بالستیک و نقض حقوق بشر میشود را حفظ خواهیم کرد.»۱۳
همچنین جک لو، وزیر خزانهداری آمریکا نیز در اینخصوص برآن است که «حفظ معماری تحریمها۱۴ در حین فراهم آوردن تخفیف از طریق معافیتهای تحریمی، شرط دوم ما (یعنی برخورداری از توانایی بازگرداندن تحریمها در صورت عدم پایبندی ایران به تعهداتش) را تقویت میکند.»۱۵ کریس بک مایر، معاون هماهنگکنندهی سیاست تحریمها در وزارت خارجه آمریکا و مشاور جان کری نیز در اینباره چنین گفت: «با توافق هستهای همهی تحریمهای ما علیه ایران برداشته نخواهد شد. تحریمهایی وجود دارد که بهعلت حمایت ایران از تروریسم اعمال شده است. این تحریمها به قوت خود باقی خواهند ماند. تحریمهای مربوط به نقض حقوق بشر در ایران نیز همچنان باقی خواهند ماند. تحریمهایی وجود دارد که به حمایت ایران از رژیم بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، مربوط است و این تحریمها نیز باقی خواهند ماند. بنابراین میبینیم که بسیاری از این تحریمها همچنان باقی خواهند ماند.»۱۶
با این اوصاف، به نظر میرسد «نبرد تفسیرها» از متن برجام آغاز شده و پیروز میدان کسی است که بتواند روایت و تفسیر خود را به طرف مقابل بقبولاند. به همین علت، رهبر انقلاب از مسئولین امر مطالبه کردند که جواب سخنان طرف مقابل را بهصراحت بدهند: «اگر بناست تحریمها برداشته نشود، پس معاملهای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد. مسئولین این را باید مشخص کنند و نگویند که مثلاً او برای قانع کردن رقبای داخلی خودش این حرف را میزند. بله، دعوایی که در آمریکا هست، دعوای واقعی است. بنده عقیده ندارم که دعوای صوری و ظاهری است. واقعاً اختلاف دارند. علت اختلافشان هم برای ما روشن است، لکن بههرحال آنچه رسماً گفته میشود، پاسخ لازم دارد. اگر پاسخ داده نشود، همان تثبیت خواهد شد.»
میلاد
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۲۵
پاسخ:
۲۵ شهریور ۹۴، ۰۸:۳۵
یادم می آید این پرسش را پاسخ دادم. اینکه چرا جواب آن پاک شده جای تعجب است.
حرکت امل از هیچ کشور خارجی کمک نگرفته و حامی خارجی ندارد. امکانات و سلاح آن محدود است. البته در اوایل تاسیس حزب الله، حرکت امل توپ و تانک هم داشتند که بعدها تحویل ارتش لبنان دادند.
حرکت امل به عنوان یک گروه وارد سوریه نشد و رویکردش در این مورد حفظ بی طرفی بود. اما برخی از جوانان حرکت امل سرخودانه برای حفظ حرم رفتند و شهید هم دادند.
در مورد جنگ ۳۳ روزه نقش نظامی بسیار اندکی داشتند که من از کم و کیف آن بی خبرم. اما هرچه بود مایه تشکر شخصی سید حسن نصرالله حفظه الله از نبیه بری و نقش وی در حمایت حزب الله شد.
حزب و حرکت امل دو سال با یکدیگر جنگ داشتند که برای آشنایی بیشتر می توانید از قسمت کلید واژه ها یا جستجو، واژه حرکت امل را سرچ کنید و مطالب مرتبط را بیابید.
واقع بین
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۱۸
پاسخ:
۲۸ شهریور ۹۴، ۱۰:۵۰
مدیر عملیات که سعودی بود. بعد از بازداشت هم مزدوران لبنانی آل سعود در سازمان امنیت لبنان سر به نیستش کردند که نتواند اعتراف کند. مهاجمین هم یکی لبنانی و دیگری هم شاید فلسطینی بود. هردوی انها هم از سلفی های تکفیری احمد الاسیر بودند و هم اکنون وی اعتراف کرده که با آنها رابطه داشته. همه این افراد از سیستم های امنیتی آل سعود تغذیه مالی و اطلاعاتی می شده اند.
واقع بین
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۲۳
پاسخ:
۲۸ شهریور ۹۴، ۱۰:۴۱
تاج الدین
۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۶
کل ارتباطات مردمی که بین دو ملت ایران و لبنان(جامعه شیعی) تا الان برقرار بوده چه بوده؟
از اعزام نیروی سپاه دهه 60 بگیر تا امروز؟ آیا این یه رابطه مردمی بوده یا رابطه موشکی؟
ببینید،اگر بین دو برادر خونی هم سالها دیالوگ مقتضی برقرار نباشه،ممکنه بعد سالها بلافاصله بعد 5دقیقه صحبت و برقراری دیالوگ،دل همدیگه رو بزنن! حالا ممکنه این وسط طی این سالها این دو برادر مبتنی بر تعصب خونی، از دور با هم مراودات مثلا مالی هم داشته بودن...ولی دیالوگ چیز دیگرست.
لذا وقتی دیالوگی بین دو جامعه مذکور نبوده،تا همینجاش هم که دورادور یه محبتی بین شون برقراه،خیلیه.
اگر از لبنان بنده خدایی پا میشه چشم بسته و احیانا با توقعات بسیط میاد ایران،یا گیر یه آدمی میفته که کلا تو باغ نیست و فرق یه عرب لبنانی با عرب مراکشی رو نمیدونه. و یا گیر یه بیشعور "نه غزه،نه لبنانی" میفته که سرشار از نفرته و کینه اش از جمهوری اسلامی رو سر اون خالی میکنه! و در بهترین حالت گیر یه بچه حزب اللهی میفته که که او هم توقعات ماورایی از یه لبنانی داره (در حد سید حسن نصرالله و نه کمتر!) ... که اون هم اگر بخواد به یه رابطه ی بیش از چن دقیقه منتهی بشه،ن.عا سرانجامی بهتر از اون دوتای اولی نداره و اینو تجربه ثابت کرده.
ته همه این حرفا چیه؟ رابطه مردمی نداریم و جای مردم نهادها خالیه. هرچه بوده روابط حکومتی و رسمی بوده و بقیه روابط حول اون محور. از تور زیارتی و اینها هم روابط مردمی در نمیاد مگر با ایجاد اصلاحات ساختاری در روش برگزاری.
....
۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۱
راسته که مردهای لبنانی دو یا چند زنه هستند؟ مثلاً من شنیدم که یکی از شهدای حزب الله چند وقت قبل از شهادتش از زن دیگری خوشش میاد و از همسرش می خواد که اون رو براش خواستگاری کنه! و همینطور هم میشه!!
پاسخ:
۶ مهر ۹۴، ۰۰:۳۶
این قضیه بسیار کم هست و جزو استثنا ها حساب میشه. الان یکی بتونه یه دونه زن بگیره خیلی هنر کرده
سید اصغر
۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۴:۰۳
پاسخ:
۲۲ آبان ۹۴، ۱۹:۰۷
.
۰۶ آذر ۹۴ ، ۱۱:۲۷
پاسخ:
۶ آذر ۹۴، ۱۲:۱۸
علی
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۰
پاسخ:
۲ بهمن ۹۴، ۲۲:۱۴
ابو خالد
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷
پاسخ:
۳ بهمن ۹۴، ۱۱:۱۶
علی
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۴
یه سوال شما از کجا میدونی حرف شما حقه ؟ مگه شما خدایی ؟ صدا رو میخواهیم خفه کنیم ؟ کدوم صدا فعلن کسی که خفه کرده معلومه . دوست عزیز کامنت ها در ستایش شما هست کی با شما مخالفت کرده که انقدر ناراحت شدین . شبکه ماهواره ای دشمن .! شما بهتره برسین به همون دشمنتون .دانشجو هم باشین . در ضمن من جز احترام تو آمریکا به ایرانیان چیزی ندیدم .ولی خب ذهن شما بسته هست کاریش نمیشه کرد. کسی که خودش رو میزنه به خواب نمیشه بیدار کرد .
در آخر نمیدونم چه افسانه ای از من ساختی ولی یه چیز یادت باشه زندگی کوتاه هست زیاد سخت نگیر . شاد باشید . یا علی .
پاسخ:
۳ بهمن ۹۴، ۱۱:۲۳
شما اصلا آمریکا بودی که از احترام حرف میزنی؟ در لبنان هم کسی بی احترامی نمی کند. اما وقتی دولت آمریکا اینهمه کارشنکی و دشمنی کرده و تحریم های ظالمانه وضع کرده، شما به این میگویید احترام؟ تحریمها بیشتر از اینکه دولت را در فشار قرار دهد مردم را در فشار قرار داده. واقع بین باشید. آمریکا با مردم ما خیلی دشمنی کرده. شما ذهن خودتون رو باز کنید و به جای بزک کردن دشمن، به اون موقع فکر کنید که دشمن دستش به شما رسیده و می خواهد نابودتان کند. فقط انسانهای ضعیف تسلیم اراده دشمن می شوند که مبادا ذره ای فشار تحمل کنند.
الهه
۰۴ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۹
گاهی برام سوال میشه بعضیا چه جوری این همه بلاهایی که امریکا سر ما میاره رو نمیبینن... آخه خود امریکایی ها هم خدا رو شکر خیلی هم پشت سر نمی کنن...همینجور تو چشممون نگاه می کنن و در جواب لبخندمون لگد تحویل میدن ...باز میبینی یه عده میان کاری که اونا اعلام می کنن رو انکار می کنن :ا
پاسخ:
۴ بهمن ۹۴، ۲۳:۲۹
ناشناس
۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۱۷
الهه
۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۳۹
علیرضا
۲۵ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۵۷
مهسا
۱۷ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۶
پاسخ:
۱۷ تیر ۹۵، ۱۷:۲۷
ممکن است برخی خواننده یا رقاص یا هنرمندان چنین باشند اما جامعه مسلمانان و حتی مسیحیان لبنان عموما اخلاق و فرهنگ شرقی و حجب و حیا دارند.
زنهایشان به زنهای ایرانی ها حسودی می کنند چرا که می توانند حق خود را بگیرند یا مهر خود را درخواست کنند و در تصمیم گیری های زندگی مشارکت دارند. مردهایشان به همین دلیل، راغب به زندگی با زن ایرانی نیستند.
بله خسیسی به نظر میاد
مهسا
۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۶:۲۲
mr.bean
۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۵
:)
مهسا
۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۴
پاسخ:
۲۵ تیر ۹۵، ۱۴:۱۹
مهسا
۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۵
علی
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۶
سیما
۱۴ مهر ۹۵ ، ۲۳:۱۲
پاسخ:
۱۵ مهر ۹۵، ۰۸:۳۱
بیکار جامعه
۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۳:۱۱
پاسخ:
۱۳ آبان ۹۵، ۰۹:۰۹
سرباز خدا
۱۳ آبان ۹۵ ، ۰۹:۳۷
صادق
۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۲:۲۷
Thohha
۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۱
پاسخ:
۱۷ آبان ۹۵، ۰۹:۲۰
من نظر لبنانی ها را نسبت به خودمون گفتم. نظر من نیست.
از لحاظ منطقی و علمی شاید حرفشان غلط هم نباشد. چرا که در ایران تعداد افرادی که زبان خارجی صحبت کنند خیلی کم است. تعداد افرادی که دیپلم یا لیسانس هتل داری و توریسم داشته باشند بسیار کم است. اما لبنان به لحاظ اینکه از قدیم توریستی بوده، توجه به رشته های توریسم و هتل داری خیلی زیاد است. رستوران و هتل ها و کافه ها بطور اصولی اداره می شود و از طرف دیگر بیشتر کسانی که اقلا دبیرستان گذرانده باشند دو کلمه ای زبان بلدند. چون در دبیرستان کل دورس علمی به زبان خارجی آموزش داده می شود.
درباره خسیس بودن، هرچند همه جوامع به خاطر مشکلات مالی و اقتصادی نسبت به گذشته ی خود متفاوت شده اند اما تصور لبنانی ها یک مقداری هم به خاطر اختلاف فرهنگی است. وگرنه ایرانی ها هم مهمان نواز بوده اند. اعراب هم مهمان نواز بوده اند. مثلا عراقی ها همانطور که در اربعین می بینید، بسیار به مهمان احترام می گذاشته اند و خیلی ها واجب می دانستند با دست خود غذا در دهان مهمان بگذارند. از مهمترین عادتها و آداب و رسوم اعراب احترام به مهمان بوده که مثلا اگر حتی قاتل فرزندشان مهمانشان می شد احترام می گذاشتند و نمی کشتند و می گذاشتند برود.
<a href="http://www.novingate.com/home/">شرکت نوين گيت</a>
۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۸:۱۸
شوهر عموما با مردان دیگر شب نشینی و قلیان کشی دارد و همسرش یا با بچه ها خواب است یا او هم همراه خانمهای دیگر شب نشینی می کند. زن برای مرد تصمیم نمی گیرد. درب اتوماتیک مرد برای خانواده تصمیم می گیرد. این امر نه با خشونت و بداخلاقی، بلکه در کمال آرامش و مهربانی هم انجام می شود. باید توجه داشت هیچکس شبیه دیگری نیست اما بطور کلی خانواده های لبنانی مردسالارند.
از طرف دیگر مرد لبنانی تا جایی که می تواند اسباب اسایش خانواده را فراهم می کند و زیاد به تفریح و گردش و رستوران می روند که چون مرد خرج می کند، تصمیم راهبند در مورد اینکه کجا برویم و نرویم و کی برویم، با اوست. البته قضیه اینقدر هم پر رنگ نیست. خیلی از خانواده ها با مدل اروپایی و همفکری زوجین تصمیم می گیرند. بعضی ها هم اصلا مرد حوصله یا وقت ندارد، تصمیم با خانم است. در کل زن برای مرد تعیین تکلیف نمی کند. مطیع شوهر است.
بهرام
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۳۲
سید حسین
۲۶ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۲۹
پاسخ:
۲۶ اسفند ۹۵، ۱۳:۲۰
ممنون از لطف شما. محتاجیم به دعا
محمد
۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۴۴
بنظرم شما زیاد دارید در مورد ایران و ایرانی منفی بافی میکنید . بنظرم یکی از غریب نوازترین و مهمان نوازترین ملت روی کره زمین ایرانیها هستن. توی این چند سال اخیر توریستای زیادی به ایران سفر کردن بخصوص اروپاییها و بیشترشون میگن ایران بهترین مردم رو داره . و بیشترشون در مورد مهمان نوازی مردم ایران در شبکه های اجتماعی یا وب سایتشون مینوسن. نظر من بر عکس نظر شماست ما ایرانیها رسم مهمان نوازی را از ترکیه و دیگر کشورها بهتر بلدیم. همین لبنانی که شما ازش تعریف میکنید . من یک هفته اونجا بودم و رفتارشون زیاد با من به عنوان یک ایرانی جالب نبود. در شهر طرابلس قوات الامن لبنان منو الکی اذیت کرد و یک ساعت منو الکی نگه داشت و شروع کردن به اذیت کردن من و بهم میگفتن برو بیروت فاحشه زیاد داره برو باهاشون حال کن !!! ما هیچوقت تو ایران توریستا رو به کار فحشا دعوت نمیکنیم چون ما غیرت داریم .. در شهر بعلبک که بیشترشون شیعه و حزب اللهی هستن من سوار تاکسی شدم و پرسید کجایی هستی گفتم ایرانی هستم . و گفت شما ایرانیها از ما لبنانیها خوشتون نمیاد و میگید دولت ایران پولشو خرج لبنان میکنه و در آخر کرایه را که باهاش حساب کردم .برگشت گفت پول تقلبی به من نداده باشی !!! در چند جای دیگر مورد تمسخر عزیزان لبنانی قرار گرفتم. بنظرم شما اشتباه میکنید ما بهترین مردم را داریم . اگه عیبی هم در مملکت باشه از حکومت دروغگو و دزد ایران است نه مردم ..مشکل مملکت ما مذهبی هایی هستن که بزور میخوان مردم رو وارد بهشت کنن و خودشون ب اسم دین در باطن هر کثیف کاری که دلشون بخواد در میارن. ... مردم ایران بینظیر هستن ... ایران برخلاف حکومتش بهترین و مهمان نوازترین مردم رو داره
پاسخ:
۷ ارديبهشت ۹۶، ۲۳:۵۶
علیکم السلام
نظر شما محترم اما مورد قبول و تایید بنده نیست و تجربه دیگر ایرانی ها هم موید این مطلب نمی باشد.
در طرابلس یعنی مرکز اهل سنت و مخالفان ایران همین که زنده برگشتید خیلی خدا را شکر کنید! متاسفانه رفتار برخی ایرانی های عقده ای و لامذهب باعث شده اسم ایرانی هایی که ظاهر مذهبی ندارند بد در برود و همه بدانند برای چه به لبنان سفر کرده اند.
اکثر لبنانی ها می دانند مردم ضد انقلاب و پاچه لیسان کدخدا چه اتهامات و فحش هایی نثار لبنانی ها می کنند. این رفتار را در برخورد با ایرانیان عادی نمی بینید بلکه خیلی هم احترام می کنند و محبت می کنند اما از کسی که پشت سر انقلاب و نظام بد بگوید اصلا خوششان نمی آید.
مشکل ایران لا مذهب هایی هستند که برای مطامع و منافع خود منافقانه قیافه مذهبی ها را در می آورند. وطنفروشهایی که چشم و گوششان را به ماهواره باز کرده اند و مخ را بسته اند.
بله مردم ما خیلی خوب هستند اما نه آنهایی که آرزو و آرمانشان غرب است و با پولهای باد آورده و حق الناس سوار ماشینهای آنچانی می شوند و در حالیکه پشت چراغ قرمز با گوشی چند میلیونی شان در شبکه های اجتماعی به مملکت بد و بیراه می گویند، دستفروش نوجوان را با اخم و تخم و فحش می رانند.
اتفاقا حکومت ما بهترین حکومت است که دست و سر دزدان نجومی را تا حالا قطع نکرده و زبان زبان درازان را نبریده است. فکر نکنید دزدی و فساد نیست، همه جا همین است و بیشتر و شدید تر و سازمان یافته تر. زندگی نکرده اید و ندیده اید، تقصیر شما نیست.
ترانه
۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۴۱
پاسخ:
۳۰ خرداد ۹۶، ۱۳:۰۷
ان شاء الله
رفیق
۳۰ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۴۹
پاسخ:
۳۱ خرداد ۹۶، ۱۲:۴۲
در مورد دوستی ورفاقت پسر با پسر باید بگویم این مورد را زیاد شاهد بودم که ایرانی ها چطور با کلی هیجان و علاقه می آیند برای ابراز دوستی و به خاطر زبان بلد نبودن، با ایما و اشاره، تلاش می کنند ارتباط برقرار کنند که نتیجه خیلی خنده دار است. با این همه، من اساسا موافق این هستم که لبنانی ها مغرور و محافظه کارند. این برداشت را صحیح نمی دانم.
همه قشر برای ازدواج با لبنانی داریم. بیشتر آنها جوانهای دانشجو و تاجر و غیره هستند. سپاهی خیلی کم دیدم. چون اطلاع دارید برای ازدواج با خارجی باید مجوز و تاییدیه بگیرند.
اینکه دختر لبنانی چی دارد در مطالب مربوط به ازدواج اشاره کرده ام.
هرچند زیبایی سلیقگی است، اما شما نگاه به آنهایی که برای زیارت می آیند نکنید، اینها عموما افراد مسن و شهرستانی های لبنان هستند. آنهایی که غش و ضعف می کنند، برای کسان دیگری غش و ضعف می کنند که عموما پایشان را هم ایران نمی گذارند.
علوی
۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۱۹
پاسخ:
۳۱ خرداد ۹۶، ۱۲:۵۴
این یک بحث علمی و اجتماعی است. طبیعی است وقتی زن در ایران، نیمی از قوام زندگی را تشکیل می دهد، انتظار مشارکت در زندگی را هم دارد. در لبنان جامعه مرد سالار است و مردسالاری حاکم است. حرف شنوی از همسر خیلی بیشتر از ایران است. شما فکر می کنید احترام به زن در ایران به خاطر جهیزیه اش نباید باشد، اما همین جهیزیه باعث چقدر از دعواها و بگو مگوهای خانواده ها و سرکوفت هایی مثل این است که ببین چقدر گدا بوده اند جهیزیه درست و حسابی نداده اند، یا از آن طرف، سرکوفت می زنند که با اینهمه جهیزیه عرضه نداشتی یک خانه بگیری همه اش جا بشود! پس اتفاقا در ایران نزد برخی از مردم، جهیزیه، متاسفانه شان یک دختر را بالا و پایین می کند.
اگر مطالب مربوط به ازدواج با لبنانی را خوانده باشید، متوجه می شوید که اتفاقا خانواده دختر در لبنان برخی از اثاثیه منزل را تقبل می کنند. اما هرچقدر هم پر و پیمان و سطح بالا باشد، خانواده مرد سالار است و میزان مشارکت دختر در تصمیم گیری ها به اندازه مشارکت دختر ایرانی در زندگی نیست.
سمیرا
۳۱ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۱۷
پاسخ:
۱ تیر ۹۶، ۱۳:۴۷
مومیایی جالب بود ولی خداییش مادر من یک ماشین رختشویی ارج ایرانی دارند که از زمان کودکی من تا الان به خوبی کار می کند و آخ نگفته. ظاهرا کارخانه ارج هم در ایران تعطیل شد . اگر خراب بشود باید یک چیز کره ای یا ایتالیایی بخرند. ماشین رختشویی ایتالیایی ما در لبنان که سر 5 سال نابود شد. یعنی در حدی که آفتابه خرج لحیم بود. انداختیم ضایعات!
امیر
۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۳:۳۶
پاسخ:
۹ تیر ۹۶، ۱۲:۰۶
امیر
۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۳:۴۰
پاسخ:
۹ تیر ۹۶، ۱۲:۰۹
......
۰۱ دی ۹۶ ، ۰۲:۵۰
پاسخ:
۳ دی ۹۶، ۱۶:۳۳
برخی لبنانی های مسیحی یا سنی که سیاست زده باشند با ما خوب نیستند. بقیه معمولی هستند و خیلی ها هم دوست دارند. از هر ایرانی بپرسید تجربه خوبی در این زمینه دارد. قطعا مسیحی های کاباره های مناطق توریستی از ایرانی استقبال شایانی نخواهند کرد و اساسا برایشان هم عجیب خواهد بود که یک ایرانی آنجا باشد. اما تا چند سال پیش که ایرانی زیاد به لبنان می آمد، همانجا هم مشتری زیاد داشت! کسی هم از بدرفتاری آنان سخنی نبرده بود.
مهدی
۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۱۰
ایرانی
۲۸ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۰
واقعا باید از چنین ایده و چنین قلمی ابراز تاسف کرد،
«میزان علاقه لبنانی ها به ما بر حسب دین و طایفه فرق می کند! یعنی اکثریت قاطع شیعیان (بجز تعداد اندکی از شیعیان آمریکایی و جیره خورهای سفارت امریکا)، ایران را بسیار دوست دارند.»
هر کسی ما را دوست ندارد جیره خوار آمریکاست، تا همین جا این نوشته را خواندم و بقیه را رها کردم، از اینکه وقت گرانبهایم را برای خواندن آنچه که قبل از این نوشته بود صرف کردم پشیمان شدم.
خداوند انشاء الله همه ما را دست کم تا حدی که بتوانیم معقول بیندیشم حمایت کند. واقعا چرا ما خود را حقیقت و خیر مطلق می دانیم و از خود به عنوان معیاری برای سنجش درستی یا نادرستی دیگران استفاده می کنیم؟ این خودشیفتگی است یا بی عقلی؟
پاسخ:
۲۸ خرداد ۹۹، ۱۰:۳۵
علی
۱۹ مرداد ۹۹ ، ۰۳:۰۵
سلام آقای علوی عزیز
هر چی بیشتر مطالب و همچنین پاسخ های شما رو در کامنتها میخونم بیشتر متوجه میشم که من کاملا بین زن ایرانی و زن لبنانی همسر لبنانی رو ترجیح میدم. در واقع من 41 سالمه (متولد 58) و یک تجربه جدایی در سن کم (حدود 20 سالگی) دارم که فقط 10 ماه طول کشید و بعد اون نتونستم بین دخترهای ایرانی دختری رو انتخاب کنم چون ملاک اول و آخرم متانت و دست اول بودن و تجربه هرزگی نداشتن و البته زیبایی است برای اینکه چشمم تو زندگی خودم باشه و حسرت نخورم. قطعا تنها ملاکهای انتخاب همسرم اینها نیست ولی اینها چیزایی هست که اگه نباشه دور طرفم رو خط میکشم وگرنه بقیه موارد رو بررسی میکنم. و قطعا منظورم خدای نکرده این نیست که دختر ایرانی متین نیست اما چون لجن و زلال با هم مخلوط شده و نمیشه تشخیص داد بنده نتونستم انتخاب کنم. لبنان این حسن رو داره که طرف رو میبینی و میدونی که اگه لخته خودش خواسته و اگه روابط باز داره خودش خواسته و اگه متین و نجیبه خودش خواسته و زوری و از سر اجبار نبوده.
در هر صورت آقا من نمیدونم من زن لبنانی میخوام !
حقیقتش کسی رو در لبنان ندارم که سرنخ دستم بیاد. التماس دعا (نه فقط دعای لسانی که کمک عملی لطفا )
ممنون میشم بتونیم از طریق ایمیل با هم در ارتباط باشیم (در یکی از کامنتهای خصوصی که براتون فرستادم آی دی تلگرامم رو گذاشتم) میدونم سرتون شلوغه ولی لطفا منو به صورت عملی به هدفم نزدیک کنید اجرتون با امام حسین (ع)
پاسخ:
۱۹ مرداد ۹۹، ۱۲:۳۳
Romel
۳۱ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۵۹
این که متن نوشته لبنانیها نمیدونن ایرانیها عربی بلد نیستند اما قرآن میخونن خیلی خنده دار بود،اینم از معجزات ما ایرانیهاست،اما حقیقتا دختراشون خوشکلن
علی
۱۲ خرداد ۰۰ ، ۰۹:۲۶
سلام
با این چیزاایی که گفتید حتما از تورم و گرانی ایران خبر ندارند
اما قبول کید اکقر کشورهای عرب راحت طلبند مانند عربستان که برای دفاع از خاک خود به امریکایی ها پول میدهند تا ازشان دفاع کنند
پاسخ:
۱۲ خرداد ۰۰، ۱۱:۱۲
حدیثه
۱۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۰۲
ایرانی ها خسیس نیستند بلکه این لبنانی ها هستند که زیاد اهل بریز بپاش و ولخرجی هستند لبنان همیشه یک کشور مرفه بی درد بوده و مردم اش همیشه در رفاه کامل بودند فقط از زمان حمله اسرائیل و استعمار فرانسه یه خورده اوضاع شون خراب شد ولی ایران شرایط اش فرق داشته اگه نگاه به تاریخ ۱۰۰-۲۰۰ ساله ایران بیندازید یعنی دوره قاجار و پهلوی مردم ایران خیلی از نظر اقتصادی داغون بودند هرچند که ایران همین الان هم مشکل اقتصادی داره ولی مثلاً انگلیسی ها میلیون ها از مردم ما را در اثر فقر و گرسنگی کشتند و جنگ جهانی اول و دوم که ایران نابود شد به نظرم لبنانی ها فرهنگ صرفه جویی ضعیف دارند ولی خب چون همیشه مرفه بودند این بریز بپاش ها کاملاً طبیعی هست ولی ایرانی ها نه همیشه در رفاه نبودند که حالا بخوان اهل بریز بپاش باشند درمورد این که لبنانی ها مرد هاشون شب نشینی دارند و زن هاشون هم همین طور خب پس کی کار می کنند چه طور خرج شون را در میارند واقعا این لبنانی ها تنبل اند یه چیزی را یادم رفت بگم و دقیقا به خاطر همین هم چون سختی نکشیدند بلد نیستند وقتی دچار مشکل شدند چه طور گلیم شون را از آب بکشند چه طور از پس مشکلات شون بربیان در حالی که ایرانی ها به خاطر موقعیت های پر پیچ و خم تاریخی بلدند چه طور گلیم شان را از آب بکشند گفتید لبنانی ها تو معامله انعطاف دارند و خوب بلدند معامله کنند لبنان همیشه یک کشور تجاری بوده و مردم اش اکثراً معامله گر البته ایران هم یه کشور تجاری و معامله گر بوده ولی نه به اندازه لبنان نظر خواهی مرد ایرانی از همسرش به نظر من ربطی به جهیزیه نداره و یه مسئله کاملاً فرهنگی هست که سابقه طولانی داره چون شاهنشاه داریوش با همسرش در امر کشور داری و حکومت داری مشورت می کرده و همسرش هم یه زن دانا و فرهیخته بوده اینا همش به گواه تاریخ هست البته بعضی از اون ها که به دختر های ایرانی میگن که ما بدیم چون ضربه خوردند از دختر ایرانی باید بگم همجنس های منم که شوهر ایرانی داشتند کم ضربه نخورند در کل دختر و پسر خوب وبد همه جا پیدا می شوند چه تو لبنان چه تو ایران همون لبنان هم خوب و بد داره من فکر می کنم دلایل رفتار بد البته بعضی از ایرانیان با توریست ها و لبنانی ها این باشه که همیشه ایرانی ها از همه حتی از دوستان شون ضربه خورند وقتی ملتی تا این حد مورد ظلم و خیانت قرار بگیره طبیعی هست مثل قبل اش مهربان نباشه هر چند که من دوست دارم دوباره این رفتار مهربانانه ایرانی ها احیا بشه و ایرانی ها دوباره مثل قبل شون مهربونم بشوند به امید تون روز هر چند که ایرانی ها همین الآن اش هم بد نیستند
فاطمه
۱۸ دی ۰۱ ، ۱۲:۵۴
از قضا من با آقایون لبنانی صحبت کردم بسیار زرنگ تشریف دارن و زیاد زیر بار حرف زننمیرن در مقایسه با مردهای خودمون زیادی از حد خشک و نچسبن حالا انکار تحفه ی خاصی هستن بخوان دخترای مملکتمون بهشون بر بخوره