اعتصاب های معلمین و اساتید دانشگاه در لبنان
لبنان پس از تشکیل حکومت مستقل و جمهوریت آن، تنها تغییر نام داده بود و هنوز مالکان و فئودالهای گذشته در قالب رییس و وزیر و وکیل، به شکل نوین برگرده مردم سوار بودند. مردم مستضعف و محرومان از تمام ادیان، در لبنان وجود داشتند و از حقوق اولیه خود محروم بودند. از آنجایی که دولت های غربی مثل فرانسه به امور مسیحیان اهتمام داشتند و دولتهای شرقی مثل مصر و عربستان به امور مسلمانان اهل سنت، شیعیان بی صاحب و بی رهبر و محروم مانده بودند. با آمدن امام موسی صدر و احیای جامعه شیعی در لبنان، این طایفه که از لحاظ جمعیتی اقلیت نبود اما از لحاظ قدرت و امکانات بسیار در اقلیت و محرومیت بود سر و سامانی گرفت.
خسارت زدگان
بچه ها در ماشین خواب بودند. من هم خوابم می آمد. اینجا محله ساقیه الجنزیر است. کمی قبل از روشه اگر پشت به دریا از شیب خیابان بالا بروید به دانشکده جامعه شناسی دانشگاه لبنانیه می رسید. در آینه ماشین دیدم پیرزنی از پشت نزدیک می شود. قلاده سگش را به دست گرفته بود و آرام آرام، قدم زنان، شیب خیابان را بالا می آمد. لباسش شبیه لباس خواب سفید گلدار بلندی بود. عینک آفتابی گربه ای درشتی بر چشم داشت و موهایش را هم خیلی معمولی پیرایش کرده بود. به سر خیابان که رسید سگش وارد باغچه شده و به کار خودش مشغول شد!
لبنان یا تهران؟ مساله این است
یه موقع هایی اینقدر سختی و فشار تو کشور غریب آدمو اذیت میکنه که با خودش میگه اصلا برا چی اومدی اینجا. البته لبنان برای من خیلی هم غربت نیست اما در هر حال وقتی قانون اون کشور آدم رو شهروند عادی محسوب نکنه و بیمه و خدمات نداشته باشه ولی مجبور باشه کل مالیاتها و پرداختها رو مثل بقیه (حتی بیشتر) انجام بده، خب خیلی زور میاد به آدم.
بارها با خودم فکر کردم برای چی باید لبنان رو به ایران ترجیح بدم. اگه از اهداف معنوی و بلند مدت و شخصی چشم پوشی کنم و مانند یک جوان عادی نگاه کنم و مزایا و معایب زندگی در لبنان رو در کفه ترازو بگذارم، قطعا باید بلند شم برگردم ایران؛ شک نکنید.
خیلی از جوانهای ایرانی که از اوضاع ایران راضی نیستند، شاید معیارهای زیر رو در نظر داشته باشند:
وقتی باد می کنیم!
اصلا وقتی سربازی می رویم و همه را با یک لباس و یک جایگاه و یک عنوان در نظر می گیرند و عمدا کاری می کنند که بادشان بخوابد، می فهمیم که خیلی باد داشتیم. آن موقع است که وقتی از مرخصی به خانه بر می گردیم دست پدر و مادر را بی هیچ بهانه و عاشقانه می بوسیم.
معرفی دانشگاه های لبنان
به نقل از سایت انجمن اسلامی دانشجویان لبنان (با اندکی تصرف و اصلاح)
دانشگاه ملی لبنان (الجامعة اللبنانیة)
دانشگاه ملی لبنان تنها دانشگاه دولتی لبنان است که با حمایت مالی دولت زیر نظر وزارت تربیت و تعلیم عالی لبنان اداره می شود و در عین حال بزرگترین و متنوع ترین دانشگاه از نظر رشته تحصیلی و ارزان ترین دانشگاه از نظر شهریه در این کشور می باشد. برای ورود به رشته های این دانشگاه امتحان ورودی برگزار می شود. این دانشگاه در تمام شهرهای بزرگ لبنان شعبه دارد به همین دلیل دانشگاه لبنان نیز محسوب می شود.
اگر دین برای سعادت است چرا ما خوشبخت نیستیم
سوریه چه خبر؟
صبح همین امروز جلوی دانشگاه لبنانیه تو حدث که مسابقه ی شهید مطهری اونجا برگزار شده بود سوار یه تاکسی شدم. قیافه اش نمی خورد شیعه باشه. آخه شیعه ها یه شمشیر یا یاعلی یا نوار سبز آویزون میکنن به آینه. داشت نوار قرآن عبدالباسط رو گوش می کرد. رسیدیم به یه چهار راه. چشمش افتاد به پلیسی که بیخیال نسبت به حرکت های خلاف ماشینها فقط دست تکون می داد. گفت حاجی؛ من تازه از دمشق اومدم. اونجا انگار نه انگار جنگه. تو اوج درگیری و بمب و خون، خیابونا رو کارگرای شهرداری میان طبق معمول تمیز می کنن، گل می کارن، درختارو اصلاح می کنن، برق همیشه وصله (آخه لبنان برعکسه و در اوج صلح و صفا همیشه قطعی برق دارن) کسی برخلاف قوانین راهنمایی و رانندگی حرکتی نمیکنه، کسی جرات نداره پشت فرمون با موبایل حرف بزنه. خلاصه اینقدر خوبی گفت از سوریه و مقایسه کرد با لبنان که تشویق شدم برم جهاد! آخرش گفت انشالله سوریه با مقاومت مردمش و کمک خدا و ایران و شرفای دیگه به وضع قبل برگرده.
گفتم انشالله. همیشه مقاومت جواب میده.
باز هم فراموشم شد
انسان فراموشکار است.
وقتی به این دنیا می آییم فراموش می کنیم قبلش کجا بودیم.
وقتی متولد می شویم یادمان می رود در شکم مادر بودیم. کاملا احساسات و ادراکات و افکار و آرزوهایمان را فراموش می کنیم. حتی فراموش می کنیم چقدر به مادرمان زحمت دادیم و او را به رنج و درد انداختیم.
چهار سالمان که می شود یادمان می رود شیرخواره بودیم و راه نمی توانستیم برویم و زمین خوردنهایمان هم فراموش می شود.
ایام امتحانات...
سلام خدمت همه ی دوستان عزیز. در این مدتی که گذشت به سبب امتحانات دانشگاه که تا هفته ی بعد هم ادامه دارد نتوانستم مطلبی تهیه کنم. اما مژده می دهم که از هفته ی بعد مطالب جالبی را برایتان منتشر خواهم کرد. در هفته ای که گذشت نویسنده ای از ایران به لبنان آمده بود تا برای نوشتن داستانی در مورد امام موسی صدر خاطرات جمع کند و با فرهنگ و جو لبنان آشنا شود. بنده در این مدت به عنوان مترجم همراه او بودم (برای همین درس هم خوب نخواندم!) و خاطرات بسیار زیبایی از امام موسی صدر شنیدیم که واقعا درس آموز است:
اطلاعات و اخبار مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و گردشگری پیرامون لبنان
برای اطلاعات بیشتر به صفحه درباره پایگاه مراجعه فرمایید.
دستهبندی
-
آشنایی با لبنان
(۷۲۰)-
فرهنگ و آداب و رسوم
(۹۸)-
غذای لبنانی
(۱۲)
-
-
اقتصاد و تجارت
(۱۳۴) -
سیاست
(۲۶۳) -
مقاومت
(۳۷۷) -
مذاهب و طوایف
(۶۵) -
توریسم
(۳۵)
-
-
اخلاق و دین
(۲۱۳) -
امام موسی صدر
(۹۲) -
دنیای دیجیتال
(۲۷) -
راهنمای ایرانیان در لبنان
(۷۶) -
شخصی - درباره ما
(۵۶) -
اخبار
(۳۴۷) -
ایران
(۷۹) -
سفرنامه و لبنان گردی
(۲۸)