بر اساس کتاب دولت و تعلیم رسمی در لبنان از دکتر حسان قبیسی عالم تربیتی لبنانی
برای بررسی تعلیم و تربیت در لبنان باید به قبل از تاسیس این کشور و زمان حکومت عثمانی باز گشت. در قرن 19 میلادی مدارس تحت نظر مفتی (روحانی دینی سنی منصوب از جانب سلطان عثمانی) قرار داشت و تعلیم و تربیت جزو وظایف حکومت نبود. تعداد بسیار کمی مدرسه در مناطق کنونی لبنان وجود داشت و فقط شامل سطح ابتدایی بود. برای تحصیل در دبیرستان مردم مجبور بودند فرزندان خود را به پایتخت (آنکارا) بفرستند. در مقابل مسیحیان تحت قانون «حمایت فرانسه از مسیحیان در سلطنت عثمانی» اجازه فعالیت و تاسیس مدارس برای خود را داشتند. طی فرمانی پاپ اعلام کرد در هر دهی باید کنیسه و کلیسا تبدیل به مدرسه شود. با این کار مسیحیان در هر نقطه ای مدارسی برای خود تاسیس کردند و به تعلیم علم و زبانهای خارجی پرداختند. میسیونرها (مبلغین مسیحی) از آمریکا و فرانسه و انگلیس و روسیه برای تعلیم در این مدارس اعزام می شدند و مسیحیان از نظام آموزشی قوی برخوردار شدند و به لطف آن در سالهای بعد که کشور لبنان تحت قیمومیت فرانسه تشکیل شد توانستند مناصب حکومتی و تجاری زیادی را در دست بگیرند. در سال 1882 به تنهایی 47 مدرسه توسط مبلغین مسیحی خارجی ایجاد شده بود. در آن زمان مسلمانان غیر سنی یعنی شیعه ها و درزی ها اجازه ی تاسیس مدرسه نداشتند. فقط مکتب هایی برای تعلیم قرآن داشتند که به آن کُتّاب می گفتند. در سال 1869 قانونی تصویب شد که به طایفه ها اجازه ی اداره ی امور خود و از جمله باز کردن مدارس را داد. بعد از تجزیه عثمانی، لبنان برای خودش کشوری شد شامل جبل لبنان و بیروت و جبل عامل. در این مدت که لبنان تحت نظر فرانسه اداره می شد اجازه ی تاسیس مدارس به همه داده شد و هر طایفه ای برای خودش مدرسه تاسیس کرد. بعد از استقلال لبنان، آزادی تعلیم و تربیت یکی از بندهای اساسی قانون اساسی منظور شد و به همین سبب تا امروز هر طایفه ای اجازه ی تاسیس مدرسه و فعالیت به شکل دلخواه خود را دارد. حتی بر اساس این بند از قانون اساسی، دولت اجازه ی نظارت بر مدارس خصوصی را ندارد.
امروزه دو نوع مدرسه در لبنان وجود دارد: مدرسه رسمی (دولتی) و مدرسه ی خصوصی.
مدارس خصوصی هم دو نوع است: مجانی و عادی
مدارس خارجی هم در لبنان فعالیت می کنند که در دایره مدرسه خصوصی قرار می گیرند.
مدرسه رسمی در لبنان مجانی است و مدارسی غیر دینی است. یعنی هر کسی می تواند در آن درس بخواند و برای فرزندان گروه خاصی نیست و دین خاصی تبلیغ نمی شود. وضعیت آموزشی بسیار ضعیفی دارد و بیشتر مورد استقبال فقرا است.
عموما مدارس خصوصی زیر نظر کلیسا یا بزرگان طایفه قرار دارد و فرزندان طایفه را بر اساس موازین دینی و فرهنگی طایفه تربیت می کند. البته جالب است که مدارس راهبات که توسط راهبه های مسیحی اداره می شود از مدرسه های خوب لبنان است و خیلی از مسلمانان هم در آن درس می خوانند. مدرسه ی راهبات نبطیه درصد عمده ی آن را مسلمانان نبطیه و دهات اطراف تشکیل داده اند و فرزندان دهکده های مسیحی آن اطراف عموما در مدارس دیگری که عمدتا بهتر هستند درس می خوانند.
اما واقعیت امروزی مدارس جالب توجه است. طبق آماری که در این کتاب از نحوه ی برنامه ریزی آموزش و پرورش و بودجه آن از سالهای گذشته تا کنون وجود دارد ظاهرا نظام لبنان سعی کرده وضع مدارس رسمی به حد مطلوب نرسد و خدمت رسانی کافی به آن انجام نشود. با این ادعا که هر طایفه ای مدارس مجانی و خاص خود را دارد و نیازی به تقویت مدرسه ی رسمی نیست. حتی دولت رفیق حریری سعی در خصوصی سازی آموزش و پرورش داشت و می خواست آن را از گردن دولت باز کند. اما واقعیت امر چیست. طبق آمار از گذشته تا کنون عمده دانش آموزان مدرسه ی رسمی را مسلمانان بخصوص شیعیان تشکیل داده اند و صرف بودجه برای ارتقای مدرسه ی رسمی در واقع خدمت به این طایفه است. لذا حکومت رغبتی به تقویت و ارتقای این مدارس ندارد. در اثر همین رویکرد و وجود و تقویت مدارس طایفه ای، لبنان برای همیشه طایفه ای و چند دسته باقی خواهد ماند و به قول خودشان هر ده سال مجبور می شوند تفنگ به دست بگیرند و با هم بجنگند. چرا که در مدرسه ی طائفه، کودکان طبق ارزشها و فرهنگ طایفه ی خودشان تربیت می شوند و با فرزندان دیگر طوایف رابطه و برخوردی ندارند. طایفه ی دیگر در نظر آنها خارجی و غیرخودی محسوب خواهد شد و مشکلاتی که امروزه شاهد آن هستیم ادامه خواهد داشت. تنها راه نجات لبنان تقویت مدارس رسمی و تقویت روحیه ملی و پرهیز از تریت طائفه ای است. نظام طایفه ای کنونی فقط به نفع سران طوایف است که می خواهند با خطرناک نشان دادن وضعیت و پررنگ کردن نقش خود در اداره ی طایفه بر دوش مردم سوار باشند.
دیدگاهها (۱)
علی
۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۲