پس از اینکه خبر جنایت گلپایگان توسط چند رسانه منتشر شد، با منتشر کردن لینک آن در گوگل پلاسم، سوال کردم اگر این خبر درست باشد و چهارتا سارق تونسته باشند مثل GTA شهرستان رو به آشوب کشیده و آدمکشی راه انداخته باشند و معاون فرمانده نیروی انتظامی شهرستان و نیروهای دیگری را کشته باشند، پس اگر چهار تا تروریست آموزش دیده یکهو اعلام وجود کنند چه می شود.
واکنش کاربران به این پست جالب بود. دسته ای از اول منکر شدند و از نادانی بنده ابراز تاسف کردند. (البته من از خودم خبری نداده بودم، صرفا خبر رسانه ها را لینک کرده بودم!)
برخی دیگر که از جماعت سلطنت طلب و ضد انقلاب بودند با دمشان گردو شکستند و مثل همیشه عقده های چنیدن ساله خود را خالی کردند. در این رابطه شاید حدود 10 اکانت فیک متعلق به آنها را بلاک کردم. آنها صرفا با فحاشی و لجن پراکنی، اقدام به نمایش هویت نجس خود کردند و اثبات کردند انقلاب و اخراج آنها جدا ضروری بوده است.
برخی دیگر ضمن حفظ میهن دوستی خود ادعا کردند تروریستها توان خوردن هیچ شکری را ندارد. خب شکری که در عراق و سوریه در حال خورده شدن است و جنایت های آنها را چگونه باید توجیه نمود؟ این دسته از افراد دشمن را دستکم گرفته و با نشستن در سایه امن مملکت خطرات را منکر می شوند.
افراد دیگری هم بودند که نیروی انتظامی را ابزار سرکوب مردم دانسته و آنرا فاقد آمادگی برای دفاع از شهروندان عنوان کرده بودند! این دسته از افراد واقعا ناشکری کرده و از وضعیت کشورهای دیگر اطلاع ندارند.
در این باره ذکر چند نکته به نظرم ضروری می رسد:
اول اینکه بنده شخصا به هیچ رسانه ای اعتماد کامل ندارم؛ به رسانه های دشمن که به هیچ وجه.
دوم اینکه در این قضیه افراد بسیار کمی قادر به تحلیل ماجرا و ارائه یک نظر معقول بودند. چرا باید مردم ما عادت به هجو گویی و زیرآب زنی و انتقاد بی پایه و اهانت کرده باشند؟ مردم ما ظاهرا از هر دسته و قماشی باشند، تمایل دارند در مورد هر اتفاقی حرفی بزنند حتی اگر اطلاعات کامل و واقعی از آن نداشته باشند. سپس با تکیه بر نظر خودشان به نظرات دیگران اهانت کنند.
سه اینکه جالب بود این پست و چند پست قبلی که برای برخی ها ذره ای جنبه انتقاد به سیستم را داشت با اقبال گسترده ای روبرو شد اما پست های مذهبی، اخبار لبنان و سوریه، پست های تعریف و تمجید از امکانات و توانایی ها و پیشرفتهای کشور، طرفداران خاص و اندکی دارد. انگار مد شده آدم از مملکت خودش بد بگوید وبدگویی ارزش شده است! در این مورد باید رسانه ها و صدا و سیما را مقصر شناخت که با اخبار خود، مردم را از موضوعات اصلی زده کرده اند. مثلا موضوع فلسطین آنقدر برای مردم عادی شده که اصلا اهمیتی به آن نمی دهند بلکه حتی عده ای مخالف پرداختن به آن هستند.
نکته چهارم اینکه هیچ کس منکر زحمات نیروی انتظامی و دیگر نیروهای مسلح نیست. اما انتقاداتی که وارد است را نباید با زدن برچسب ضد انقلاب و وطن فروش و منافق به شخص منتقد، سانسور و انکار کرد. انتقاد برای تصحیح و پیشرفت ضروری است. اگر نیروی انتظامی آموزش مناسب ندیده و بجز در مورد دستگیری دستفروش ها و بی حجاب ها و سارقان خرده، توان کافی در مقابله با عملیات های تروریستی و گروگان گیری و درگیری مسلحانه ندارد، باید:
اولا آموزشهای لازم به آنها داده شود.
دوم اینکه از نظر قانونی بحث قانون تیر و تیر اندازی حل شود. نمی توان انتظار داشت نیروی انتظامی مظلوم ما، سارق مسلح یا تروریست را دستگیر کند اما قانون تیر چنان دست او را بسته است که جرات تیر اندازی و دفاع از خود را ندارد. برای مثال در حادثه چاقو زنی سعادت آباد، نیم ساعت مجروح روی زمین بود و جلوی چشم پلیس خونریزی میکرد تا کشته شد. چون می ترسیدند جلو بروند. به نظر من باید از همان اول شخصی که سلاح گرم یا سرد در مقابل پلیس در دستش بود و نینداخت، با تیر بزنند. پلیس آمریکا هرگاه احساس خطر کند به سرعت شلیک می کند. قانون هم از وی دفاع می کند حتی اگر بچه ای را بدلیل در دست داشتن تفنگ پلاستیکی کشته باشد.
سوم اینکه تجهیزات مناسب در اختیار آنها قرار بگیرد. اسلحه مناسب شهری به آنها داده شود، نه کلاشینکوف جنگی. اسلحه شات گان، اسلحه شوکر برقی (Tazer) ، جلیقه ضد گلوله، کلاهخود ضدگلوله دوربین دار، پهپاد شناسایی، هلیکوپتر و....
اگر این نیروهایی که به شهادت رسیدند جلیقه داشتند، اگر پهپادی بالای سر مجرمان درحال کنترل بود و مسیرشان مشخص بود، اگر تا آنها را دیدند اقدامات لازم را به عمل می آوردند ..... الان ما اینهمه کشته و مجروح نداشتیم و شهید نمی دادیم و خانواده هایی مصیبت زده و داغدار نمی شدند.
چهارم حقوق یک مامور که موظف به تامین امنیت شهر است باید اینقدر باشد که در زندگی اش مشکل مالی نداشته باشد. نه اینکه با نرخ حقوق معلم و کارمند، حقوق ناچیزی به او بدهند که از ترس جریمه و دیه، جرات شلیک نداشته باشد.
نکته پنجم این است که همان طور که بسیاری از دوستان گفتند، تروریستها توانایی ورود به مملکت را نخواهد داشت و غیرت ایرانی و نیروهای مسلح ایران اجازه ورود دشمن را از آنها سلب می کند. اما برای اطمینان باید همه دستگاه ها آماده باشند. در اختیار قرار دادن تجهیزات مختلف به نیروهای مرزبانی و پاسگاه های مرزی، ارتقای سطح آموزشی و عملیاتی نیروهای مختلف مسلح از جمله نیروی انتظامی، برطرف کردن اشکالات موجود نظیر بدرفتاری برخی ماموران با شاکی ها یا دستگیر شدگان، مبارزه با رشوه خواری هرچند مواردش اندک باشد، بازگرداندن احساس امنیت به مردم با دیدن پلیس، از طریق: اقدام فوری و موثر پلیس هنگام شکایات مردم پیرامون دزدی یا درگیری، حذف گشت ارشاد و محول کردن آن به مجموعه های غیرنظامی و فرهنگی و محصور شدن اقدام قانونی به موارد بی حجابی کامل و اقدامات عمدی ضد فرهنگی که همه کشورها با آن مبارز می کنند.
نکته پنجم که برای خودم بیش از پیش واضح شد این است که مطلب نوشتن در حمایت از نظام حق، برای آدم سود مادی و دنیایی که ندارد، هزینه برهم هست. اما مطلب نوشتن بر ضد آن خصوصا اگر کسی اطلاعات خوبی داشته باشد، بشدت پرسود است. برای همین است که در لبنان هر کسی بدبخت است و راه به جایی نمی برد، زود می رود بر ضد ایران و حزب الله موضع می گیرد و اگر زرنگ باشد سریع برایش امکانات و پول می رسد.
از این مهم تر اینکه متاسفانه خودی ها نه هوای همدیگر را دارند نه همگرا و همراستا عمل می کنند. بلکه درگیر مسائل حزبی و گروهی خودشان هستند. ده مطلب خوب از لبنان یا حزب الله می نویسم، به اندازه این مطلب بازدید کننده ندارد. اینجا آدم شیرفهم می شود که باید فقط برای خدا نوشت نه برای مردم، حتی آنها که خودشان را حزب اللهی می دانند.
نکته ای که نهایتا به ذهنم می رسد این است که اگر کسی دنبال افزایش بازدید و خواننده است باید به مطالب روز و شایعه ها بپردازد. تیتر زرد بزند، چیزهای نامربوط را به هم ربط دهد، تحلیل خوفناک ارائه کند و مانند آن. همین چسباندن خطر سه سارق مسلح و نتایج وحشتناک آن با تصور اینکه چهار تا داعشی وارد مملکت شوند، کلی از کاربران را با طرز فکر های گوناگون جذب کرد و هرکسی ماجرا را به گونه ای دید و تحلیل کرد.
پ.ن: ضمن عرض تسلیت به خانواده های داغدار و آرزوی سلامتی برای مجروحان امیدوارم عاملان جنایت دستگیر شوند و هرکسی باعث شده این جنایت تسهیل شود (از فروشنده سلاح تا کسی که در انجام وظیفه اش در تجهیز پلیس و آموزش آن و تعیین بودجه مناسب برای آن کوتاهی کرده) به دست عدالت سپرده شود. والله العادل المنتقم
دیدگاهها (۹)
شریعت
۰۸ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۸
عماد
۰۸ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۲
شما انگار چند سال از مملکت دور بودی، از اوضاع بیخبری!
خیلی از سازمان ها پول ندارن حقوق پرسنلشون رو بدن. اونوقت شما حرف از پهپاد و هلیکوپتر و.... میزنید؟!!
پاسخ:
۸ دی ۹۳، ۲۰:۴۷
سعید
۰۸ دی ۹۳ ، ۲۲:۱۰
نظر خوبی بود
ایول
نوید
۰۸ دی ۹۳ ، ۲۲:۲۱
به نظرم تحلیل وقایع داخل ایران رو بگذار برای داخلی ها و به مطالبی که وبلاگ رو به خاطرش تأسیس کردی بپرداز. (لبنان و سوریه)
البته در هر صورت من خوننده پروپاقرصتم. البته چند ساله؛ یا علی ...
پاسخ:
۹ دی ۹۳، ۱۳:۰۴
پارسا
۰۹ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۶
درباره ی مطلب آقا عماد هم باید عرض کنم مشکل بی پولی نیست، اینا توجیهاتیه که برای رفع مسوولیت بیان می شه، مشکل اصلی بی مدیریتیه؛ نیروی انتظامی یه مدیر درست و حسابی به خودش دید اونم سردار قالیباف بود که منشا تغییرات و خدمات بسیاری در نیروی انتظامی شد.
کشور ما به مدیران عملگرای متعهد نیاز داره ...
پارسا
۰۹ دی ۹۳ ، ۱۵:۱۹
برای مثال در خصوص مطلبی که با عنوان "جاسوسی ژنتیکی" گذاشته بودی، هم خودم کلی استفاده کردم و هم کلی از طریق خودم و دوستانم انتشارش دادیم.
سید حسن
۱۱ دی ۹۳ ، ۰۰:۳۰
حمید
۱۶ دی ۹۳ ، ۱۴:۳۵
از رفتارهای عوامانه مردم دلگیر نشو
همونی که خودت گفتی درسته:
برای خدا بنویس
الحمدلله هم نگاه خوبی داری هم تحلیل خوب و هم قلم خوب.
مطالبتو کلا پایهام
پاسخ:
۱۶ دی ۹۳، ۱۵:۵۱
نظرات مثبت بزرگانی مثل شما انرژی بخش هست.
پشتم گرمه
۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۰۸
- 2 - حفظ امنیت کشور ، مبارزه با فساد ، سازندگی و ... عملا بر عهده سپاه و زیر مجموعش بسیج هست و در اینجا بار دیگر ارگان های بی مسئولیت دیگه مثل قوه قضائیه هم حمل می کنه.
- 3 - مقایسه ایران با کشور بی در و پیکری مثل عراق از اساس اشتباهه و ایران دارای شبکه اطلاعات قدرتمندی به نام واجا یا همان اطلاعات خودمون هست.
- 4 - مردم ایران یک پارچه هستند و اهل سنت ایران محب اهل بیت هستند و وحدت به معنای واقعی وجود داره هر چند اختلافاتی هم در حد بحث و مناظره وجود دارد.
- 5 - اگر یک دختر لبنانی مومن شیعه و با با بر و رو سراغ داری برا من بذار کنار ( شوخی ) :)
پاسخ:
۲۶ اسفند ۹۳، ۱۸:۵۵
مورد 5 = :)