همسایه ای داشتیم که با کفتر بازی اش خیلی ما را اذیت می کرد. هرچه به پدرم می گفتیم به آنها تذکر بدهد چیزی نمی گفت و می فرمود: «هرکس سرگرمی خودش را دارد، سرگرمی یکی هم کامپیوتر است، یکی هم موبایل، یکی بچه، یکی پول، و خلاصه هرکس به چیزی علاقه دارد.» و اینگونه بود که به آنها اعتراضی نمی کرد. بزرگی می فرمود مواظب باشید عبادت و دعای شما به خاطر علاقه نباشد به خاطر خدا باشد. باید متوجه بود که وظیفه حالی انسان چیست. ممکن است یکی خوشش بیاید بنشیند دعایی را بخواند اما مادرش از او چیزی خواسته. دعا مستحب است اما امر مادر واجب. اطاعت والدین در حد اطاعت خدا آمده البته در غیر کار حرام. خیلی باید دقت کرد.
حالا داستان علاقه من به موبایل رو براتون میگم که چطور شد و به کجا رسید:
یادتون هست اولین باری که موبایل در ایران اومد خیلی اسرار آمیز بود و وزیر وکیل ها و نماینده ها فقط داشتند و کسانی که خیلی پولدار بودند. توی فیلم های تلوزیون هم میشد آنرا دید. اولین باری که در بین فامیل تلفن همراه خریداری شد برایمان جالب بود که یک تلفن بدون داشتن سیم و در تمام شهر کار بکند. از آن وقت چند سال گذشت و خیلی ها می رفتند صف های طویل ثبت نام سیم کارت می ایستادند و بعد از ماهها انتظار موبایل دار می شدند. من هم تقریبا سال دوم دانشگاه بودم که به فکر افتادم با پولهایی که جمع کرده بودم سیم کارت بخرم. سیم کارت 0911 و 0913 در آن موقع بود که من سیم کارت ارزان تر رو گرفتم تازه دست دوم و کار کرده! با این حال اون وقت قیمت سیم کارت 911 کار کرده حدود یک میلیون تومان بود. وقتی خط خریدم افتادم دنبال گوشی. یکی از عزیزان فامیل گوشی قدیمی خودش رو به من داد که می شد از آن برای دفاع شخصی و جای باطوم استفاده کرد یعنی 6110 نوکیا!
بعد از مدتی پدربزرگ ام به دایی فرمود یه گوشی برای این خواهر زاده ات بخر. و نتیجه کار گوشی کمیاب و ظریف 6510 شد اونم زمانی که گوشی محبوب مردم 3310 بود. اون موقع اون گوشی رادیو و اینترنت داشت و زنگش از بقیه جالب تر و ظریف تر بود. بعد دوران گوشی های رنگی رسید و سامسونگ رنگی برای خودش غوغایی می کرد! من هم رفتم گوشی 6610 رو گرفتم. بعد از آن با فروختن گوشی قبلی این گوشی 6230 رو گرفتم که همه کاره بود و من به عنوان کامپیوتر جیبی ازش استفاده می کردم.
بعد از آن نوبت ای 50 رسید. اولین گوشی سیستم عامل داری که گرفتم. وقتی دچار مشکل شد و رفت تعمیر، زبانش بند اومده بود! یعنی فارسی نداشت. دادمش و یک 2630 گرفتم که خیلی ساده و کوچک بود. بعد یک نفر از مستخدمین گوشی ارزان می خواست دادم به او و 5310 دست دوم گرفتم. بعد توی سربازی که بودم یک سرباز از آن خوشش آمد و اصرار کرد که بفروشمش به او بصورت قسطی. خلاصه آن را دادم و 5320 گرفتم که سیستم عامل داشت و خیلی خوب بود. با آمدن 5800 و گذشتن اوج گرانی آن، به خاطر امکانات فوق العاده اش آن را خریدم و بسیار مفید بود. فکر نمی کردم دوباره گوشی جدیدی بگیرم چون همه چیز داشت. اما در سفر قبل از ازدواجم به لبنان، افتاد داخل رودخانه و زبانش بند آمد! یعنی صدای من را طرف مکالمه نمیشنید. درست هم نشد که نشد. لذا لاشه اش را گرفتند و یک ایکس 6 به ما دادند. این یکی از بقیه جان سخت تر و ماندگار تر شد! هنوز که هنوز است ما را طلاق نمی دهد! امکاناتش آنقدر کافی است که خودم دلم نمی آید چیز جدیدی بگیرم. منتظریم تا با مرگ خودش ما را شادمان کند!
--------------------
پی نوشت: الان اینقدر گوشیهای جور واجور با امکانات دهن پر کن آمده که دیگر صرف ندارد وقتم را صرف پیدا کردن یک گوشی خوب کنم. همان گوشی قراضه های قدیم کار آدم را راه می اندازد و بهتر از این گوشی های جدید است که برای هر جنگولک بازی باید اینترنت مصرف کند تا محل شما را کشف کند و اطلاعات شما را بدزدد.
-------------------
پی نوشت2: حدود دوهفته پیش این گوشی خودش را از پنجره ی طبقه ی ششم انداخت زمین نشکست! داستان از این قراره که گوشی لا به لای پارچه رومیزی بود و می خواستم خرده نانهای آن را از پنجره بیرون بریزم که صدایی شنیدم! دیدم گوشی بنده خدا روی زمین ولو شده. رفتم پایین برش داشتم نمرده بود. اما بدنه اش داغون شده بود. برای همین آنرا با چسب برق شکسته بندی کردم و فقط به جای دستگاه چی پی اس استفاده می کنم.
-------------------
پی نوشت2: حدود دوهفته پیش این گوشی خودش را از پنجره ی طبقه ی ششم انداخت زمین نشکست! داستان از این قراره که گوشی لا به لای پارچه رومیزی بود و می خواستم خرده نانهای آن را از پنجره بیرون بریزم که صدایی شنیدم! دیدم گوشی بنده خدا روی زمین ولو شده. رفتم پایین برش داشتم نمرده بود. اما بدنه اش داغون شده بود. برای همین آنرا با چسب برق شکسته بندی کردم و فقط به جای دستگاه چی پی اس استفاده می کنم.
پی نوشت3: مدتها بود شک داشتم به طرف اندروید بروم. بالاخره پس از بررسی کردن گوشی چند نفر، پسندیدم و با پولی که دوستی به من باید می داد رفتم یک گوشی اندرویدی گرفتم. در واقع مثلا دوستمان گوشی بهمان داد.
دیدگاهها (۲)
حسین
۲۲ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۰۳
پاسخ:
۲۲ بهمن ۹۲، ۱۰:۴۷
حسین
۲۲ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۳۷