امروز برای یک کار اداری لازم بود به سرای حکومتی قصر بعبدا بروم. السرای، قلعه کوچک قدیمی ای است که امروزه در دست پلیس بوده و کارهای ثبت احوال و دادگاهی رو آنجا انجام می دهند. این قلعه که جزو آثار ملی لبنان است در قرن 18 میلادی بنا شده است. اولین بار بود آنجا می رفتم. باید از منطقه بعبدا که در شرق ضاحیه است در دامنه کوه بالا می رفتم. خیابانهای باریک به سبک اروپا، محله های خلوت و مرتب و تمیز مسیحی نشین، خانه های زیبا و شیک و منظم، مغازه های مختلف شیک با سبک سنتی یا مدرن، طبیعت زیبا و مشرف به ساحل مدیترانه، هوای لطیف و تمیز و آرامشی که حکمفرما بود، معنی لبنان حقیقی را برایم زنده می کرد. نمی دانم سرّ اینهمه لطافت در مناطق مسیحی شمال چیست. این درحالی است که مناطق مسلمان خصوصا ضاحیه، بسیار نامرتب، کثیف، شلوغ، پرترافیک و پر دود و بی نظم است. برخی می گویند دولت به مناطق مسیحی توجه می کند و به مناطق شیعه ها بی توجه است. برخی می گویند مقصر شهرداریها هستند. برخی می گویند دولت و شهرداریها از ترس شیعه ها و قوم و قبیله های مسلح نمی توانند حضور پیدا کنند و خدمات رسانی کنند. با تمام این احوال، واضح است که لبنان از اختلاف طبقاتی و طایفه ای و منطقه ای رنج می برد. حتی مسیحی ها و ارمنی های مناطق فقیر، از کمترین خدمات و امکاناتی برخوردار نیستند و کوچه های بسیار تنگ و کثیف و کهنه محله هایشان، از ضاحیه هم ناجورتر است.
خلاصه بعد از کلی پرس و جو اتاق مورد نظر را پیدا کردم. پس از ایستادن در صف و منتظر نوبت شدن، کارمند گفت باید یک نسخه کپی از مدرک داشته باشی (مدرک را قبلا پلیس برای اقامت گرفته بود و پس نداده بود). گفت یا از پلیس یک نسخه کپی بگیر یا از سفارتتان. دیدم راست می گوید. پلیس که پس نمی دهد. بلکه سفارت کمک کند. سریع رفتم سفارت. چند دقیقه نشستم تا کارمند محلی سفارت آمد. انسان بسیار خوش قلبی است که واقعا کار راه انداز است. در عرض یک دقیقه یک نسخه از مدرک را کپی گرفت و به من داد. به این شکل مشکل بزرگی را حل کرد. وقتی دوباره به سرای برگشتم کارمند با تعجب گفت از کجا پیدا کردی؟ گفتم از سفارت. گفت سفارت شما با همه فرق دارد (کارشان منظم و دقیق است).
دیدگاهها (۵)
مجنهد
۱۵ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۰
چند ماه پیش سفری سیاحتی به لبنان انجام دادم و گشتو گذاری هم در ضاحیه اما واقعا با چیزی که تصور میکردم ان را زمین تا اسمان متفاوت یافتم تصورم این بود که با پول ما ایرانیها بهترین محل واسه زندگی دارن اما چیزی جز کوچه های تاریک و اشغالهای ریخته شده در خیابانها و بوی بد فاضلابها چیز دیگری ندیدم واقعا من بااین تفکر به خودم ظلم کردم که همچین فکری کرده بودم ان بعض الظن اثم.
اما خاطره: شب بود دوستم هم کنارم نبود گفتم تنهایی یه قدمی در ضاحیه بزنم تا با معماری شهری ، مردم مقاومت و هر چیز دیگری اشنا شوم خلاصه راه افتادیم از خیابان اصلی که فرودگاه رو به بیروت متصل میکنه وارد کوچه پس کوچه های ضاحیه شدیم کوچه های تنگ و تاریک با کابل های برق بهم ریخته ( خدا نکند برق بره وگرنه فکر نکنم مخترع برق هم از پس این کابل ها بربیاد) و بوی فاضلاب اوقات کوچه ها یک نفر هم به زور میتوان رد شد و هر کوچه ای که پا میگذاشتم عکسهای یاسر عرفات و پرچم های فلسطین همه جارو پر کرده بود و بعضی جاها هم افراد مسلح ایستاده بودند با خودم میگفتم اینها حزب اللهین ماشالله اینجا چقدر به فلسطین اهمیت میدهند خلاصه بعد از رسیدن به کوچه های بن بست گفتم که به خانه برگردم ولی مسیر رو گم کردم و چون عربی بلد بودم هر کسی رو میدیدم ازش مسیر اصلی رو میپرسیدم تا اینکه به مسیر اصلی رسیدم و بعد از اینکه به خونه رسیدم این داستان رو به دوستم که لبنانی بود تعربف کردم بهم گفت دیوانه جایی که رفتی ضاحیه نبود بلکه مخیمات فلسطینی بود اگر میفهمیدن ایرانی هستی حتما میدزدیدنت یا گروگانت میگرفتن!!!
سوال : واقعا فلسطینیها اینقدر از ایرانیا متنفرن !!! یا اینکه رفیقم میخواست منو بترسونه
پاسخ:
۱۵ خرداد ۹۴، ۱۱:۲۱
خیلی جالب بود. از برق که گفتید، گفتم درسته خیلی جاها به هم ریخته است، از بوی فاضلاب که گفتید بازهم گفتم درسته بعضی جاها خیلی کم بوی فاضلاب هست، کوچه تنگ یک نفره که گفتید گفتم حتما اردوگاهو اشتباهی رفتید داخل! :)
همه فلسطینی ها که نه. اما اگر فقط یک نفر هم باشه، داخل محیط خودشون کاری بکنه، بقیه جلوشو نمیگیرن اما در خیابان بیرون اردوگاه نمیتونه اذیت بکنه.
مورچه
۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۷
خود ایرانی های اونجا چطور؟(وضعیت مالیشون میگم)
پاسخ:
۱۵ خرداد ۹۴، ۱۳:۵۶
علیرضا
۲۳ خرداد ۹۴ ، ۰۴:۰۹
پاسخ:
۲۳ خرداد ۹۴، ۰۹:۳۳
صباح
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۵
پاسخ:
۳۱ خرداد ۹۴، ۱۲:۲۹
نوح
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۵
پاسخ:
۲۶ بهمن ۹۴، ۰۹:۰۷