خاطراتی از یک فرمانده حزب الله

خاطراتی از یک فرمانده حزب الله

هرچند به دلایل مختلف تصمیم گرفته بودم از حزب الله چیزی ننویسم، اما واقعا بعضی خاطرات و تجربه هایشان زیبا و جالب است و حیف است نقل نشود. دور همی چند روز پیش شامل خاطراتی از مقاومت پیش از آزادسازی، در میان جنگ 33 روزه و دفاع مقدس در سوریه بود.
چند روز پیش جایی بودم. دوستم مرا همراه خود به مهمانی کوچکی برد. جوانی دوستانش را دعوت کرده بود، وی که خدا به تازگی به او فرزند داده بود، گوسفند عقیقه کرده بود. عقیقه کردن بچه بسیار بسیار سفارش شده و بچه را از خطرات بزرگ حفظ می کند. به این منظور گوسفند یا مرغی را قربانی می کنند و گوشت آنرا بین دیگران تقسیم می کنند. پدر و فرزند نباید خودشان از آن گوشت بخورند. (گاهی بعضی ها دیر عقیقه می کنند و بچه سه چهار سالش شده و می تواند بجود اما نباید از آن گوشت به او بدهند).
غیر از ما سه چهار مرد میانسال هم بودند. شروع کردند به صحبت و تعریف خاطرات. یکی از آنها ظاهرا مسئولیت بالایی در حزب الله داشت و تجربه جنگی زیادی داشت. به شوخی به او گفتند اولین جایی که در جنگ بعدی بمباران می شود خانه تو است! گفت نه، اولین جا ملیتا است (دهکده آنها نزدیک ملیتا بود). چون ملیتا تبدیل به نماد مقاومت شده و توریستهای خارجی هم برای بازدید می آیند و پیام مقاومت منتقل می شود. اسراییل بشدت از این قضیه عصبانی است و قطعا در جنگ بعدی آنرا نابود می کند.
البته با کشیدن دیوار حائل در مرز، دیگر حمله زمینی اسراییل غیر محتمل است. وقتی دیوار می کشند یعنی قرار نیست کسی بگذرد. خوشان هم بخواهند رد شوند بسرعت مشخص می شود نیتی دارند. اساسا از گذشته تا امروز، استراتژی حزب الله این بوده که ده کیلومتر اول عمق لبنان هیچ مقاومت عمده ای با دشمن صورت نخواهد گرفت. پس از آن لایه های دفاعی، اول دشمن را مشغول و منحرف می کنند و لایه های بعدی با آن درگیر می شوند و نابودش می کنند. امروزه اساسا موشکهای حزب الله از مناطق بسیار دور هم قابل شلیک است. حتی از عمق 50 کیلومتری لبنان. حتی از سوریه!
وی ادامه داد: یادم هست قبل از آزادسازی سال 2000 در دهکده با چند نفر دیگر نگهبانی می دادیم. ارتش لبنان از اول دهکده تا کلیسا را مراقب بودند و ما هم از کلیسا تا مسجد. هماهنگ بودیم و با هم تداخل نداشتیم. چند شب قبل، اسراییل هلی برن کرده بود و سه چهار شهید در ملیتا داده بودیم. صدای هلیکوپتر می آمد. مشخص بود دشمن در حال تحرکات است. آماده باش بودیم و مراقب. حساب کردیم چون اسراییلی ها هر وقت از یک جایی پیاده شوند و حمله کنند، از همانجا بر نمی گردند، پس اگر به ملیتا حمله کردند، از طرف دهکده ما فرار خواهند کرد. سنگر گرفته بودیم که صدای پوتینهای نظامی را شنیدیم. از دور یک دسته نظامی در تاریکی معلوم شد که با کلاهخود و جلیقه و تجهیزات بودند. گفتیم اسراییلی ها آمدند. سریع یک کمین تشکیل دادیم. (جزئیاتی که تعریف کردند رو ذکر نمی کنم). نزدیک که رسیدند، یکهو شنیدیم یکی به دیگری می گوید، دیروز رفتم سوپر مارکت. خیلی همه چیز گران شده! لبنانی بودند! ارتش بود! معلوم نشد چرا سرگروهبان آنها را به این قسمت آورده بود. شانس آوردیم. اگر حرف نمی زدند همه ستون قتل عام می شدند. به خیر گذشت.
یکبار هم درجنگ 33 روزه نزدیک بود به اشتباه بزنیمشان. آخر ما غذایمان را با ارتشی ها تقسیم می کردیم. می آمدند از ما غذا می گرفتند. چون تنها خوردنی که داشتند یک دبه شیره بود و یک دبه حلوا ارده. حتی نان نداشتند.
اساسا در هنگام آموزش کمین و ضد کمین به شوخی به مجاهدان می گفتیم، راه خروج از کمین مرگ است! سیستم قدیمی ضد کمین این بوده که سریع تجهیزات را رها کنی، پناهگاه پیدا کنی و بعد تبادل آتش کنی. حزب الله این نظریه را عوض کرد. به تجربه ثابت شد تنها راه نجات از کمین، اجرای آتش سریع حتی غیر دقیق به طرف منبع آتش است. این چند ثانیه دشمن را 20 سی درصد دچار نگرانی و ترس و کندی می کند. در این فاصله پناهگاه پیدا می کنی و درگیر می شوی و کمین را می شکنی. این مساله خصوصا در اسرائیلی های ترسو بسیار موفق جواب داده است.

 

دریافت (حجم 1.13 مگابایت)
مدت زمان: 1 دقیقه 12 ثانیه

(در این فیلم که توسط تروریستها در سوریه گرفته شده قرار بود کمین آنها، به نابودی حزب الله ختم شود. قضیه با تاکتیک دقیق و سریع حزب الله برعکس شد!)
در جنگ 2006 حدود 50 نیروی تازه نفس برایمان رسیده بود که آنها را دسته دسته تقسیم و اعزام کردم. آن شب واقعا معجزه شد. در امتداد نهری که پایین دره روان است، چهار اتاقک سنگی قدیمی وجود دارد که در قدیم آسیاب بوده اند. یک دسته ده نفری از بچه ها در آسیاب سوم بودند. هواپیماهای دشمن آمدند. در عرض یک ربع 70 بار کل رودخانه را بمباران کردند. با بیسیم به بچه ها گفتم هیچکس از جایش تکان نخورد. یا بمباران می شوید، یا زنده می مانید. تحرکی از شما دیده نشود. بیرون بروید قطعا می زنند. هواپیماها صاف آمدند اولین آسیاب را زدند، دومی را زدند، سومی را نزدند، چهارمی را زدند! یکی از بچه ها بالای نهر، نگهبان توپ بود. قبل بمباران با خودش گفته بود بگذار بروم یک قهوه درست کنم. رفت داخل تونل. بمباران کردند، موج او را داخل تونل به انتها پرت کرد. الحمدلله چیزیش نشد. ولی توپ منفجر شد.
حاجی شروع کرد از جنگ در سوریه گفتن. موشک کورنت بسیار ظریف است. باید مثل بچه آنرا بغل کرد و نباید در انتقال ضربه ای بخورد. یکبار ارتش سوریه یک موشک به ما داد. دکتر نشانه گرفت. شلیک که کرد موشک رفت بالا، ولی بر نمی گشت به طرف هدف، فرمان هدایت نمی پذیرفت. هرچقدر دکتر به تنظیمات ور رفت نشد. قبضه را برداشت و فرار کرد. موشک چهار کیلومتر رفت بالا و بعد برگشت، جایی که شلیک شده بود منفجر شد! ظاهرا مدارهایش آسیب دیده بود. صد هزار دلار هدر رفت.
یکبار در موقعیت حمله، ما یک طرف و نصره در روبرو و ارتش در طرف دیگر بود. گاز انبری جلو می رفتیم. یکی داشت به توپخانه گرا می داد. تصحیح را اشتباه گرا داد. به جای آنکه بکشد طرف بالا که به دشمن بخورد، چون بصورت قرینه و برعکس ایستاده بود به بالای خودش که ارتش بود گرا می داد؛ نزدیک ارتش خورد. خودم بیسیم را گرفتم و تصحیح زدم. ما تجربه خیلی خوبی در توپخانه داشتیم. اصلا در عملیاتهای قبل آزادسازی لبنان، یادم هست یک قبضه خمپاره ایرانی دستمان بود، با گلوله های خمپاره اسراییلی! خمپاره ایرانی دستگاه درجه نشانه روی نداشت. گلوله هم متفاوت از گلوله معمولی بود. بردش در یک میلیوم صد متر تفاوت داشت. ما توانسته بودیم با این وضع هدف بزنیم.
بعد از صرف ناهار، باز هم کمی گپ زدند. سه نفرشان که یکی از آنها پلیس بود برای بررسی و نظارت وضع سوریه ای ها در دهکده برنامه داشتند و رفتند.
امنیت امروز ما مدیون خیلی هاست که بیشتر ما نه آنها را دیده ایم نه از آنها خبر داریم. اگر تشکر نمی کنیم اقلا از پشت خنجر نزنیم. هیچ عاقلی خودزنی نمیکند.

۳ ۰ ۶ نظر ۲۶۸۵ بار مشاهده

دیدگاه‌ها (۶)

حفظهم الله 

بسیار عالی. خداوند همه مجاهدان راه حق را نصرت روز افزون عطا فرماید.

ببخشید چرا نمی خواهید راجع به حزب الله که در این دنیای پر از دروغ و ریا با اخلاص برای اسلام کار می کنند بنویسید؟؟ ما با خواندن مطالب شما راجع به حزب الله هم دلگرم میشویم هم برای  مجاهدان دعا میکنیم.

پاسخ:

۱ خرداد ۹۶، ۱۲:۳۴
بعضی اشخاص واکنشهای نامناسبی داشتند. هم دشمنان و مزدوران صهیونیستها، هم خودی هایی که خودشان را از همه آگاه تر می دانند.

سلام 
راجع به انتخابات مجلس لبنان که دچار مشکل شده است یک مقاله بنویسید

ــــــــــــــــــ

کمی هم راجع به نظرات ایرانی های لبنان و خود لبنانی ها  در مورد انتخابات ریاست جمهوری 1396 ایران بنویسید
ـــــــــــــــــــ

پاسخ:

۲ خرداد ۹۶، ۲۳:۴۷
سلام
مشکل انتخابات مجلس از سال 1960 باقی است و حل نخواهد شد. سیستم انتخابات لبنان بگونه ای است که تعداد افراد مشخصی از احزاب و گروه ها بالا می آیند و ترکیب مجلس همیشه تقریبا ثابت است.
نظرات ایرانی ها که مثل نظرات هموطنان داخل کشور است. آقای رییسی در لبنان رای بالاتری آورد و نظر لبنانی ها با وی بود. در هر حال آنها معتقدند انتخابات ما نماد دموکراسی حقیقی است و به ریش آل سعود و کشورهای دیگر می خندند.

خاطرات جالب بود
پیام انتهایی هم همینطور...
خدا به قلمتون برکت بده!

البته منظورم این بود که پیام انتهایی عالی بود.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

LIBANIRAN

اطلاعات و اخبار مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و گردشگری پیرامون لبنان
برای اطلاعات بیشتر به صفحه درباره پایگاه مراجعه فرمایید.

پربیننده ترین مطالب
پیوندها