مخالفان حزب الله لبنان همیشه ادعا می کنند این حزب برای خودش دویله (دولت کوچک) تشکیل داده و دولت لبنان را از دخالت در امور مناطق تحت سلطه حزب، باز می دارد. برخلاف این ادعا، حزب الله اصلا به چیزی جز مقاومت نظامی در برابر دشمن نمی پردازد و عمدتا کاری به مشکلات مردم ندارد. پیدا کردن دزد یا اموال مسروقه و مقابله با نا امنی و دعواهای محلی در قاموس حزب الله نیست و به اعتقادشان آنها را از وظیفه جهادی و مقاومت باز می دارد. هرچند گهگداری شیوخ و بزرگان حزب الله در مشکلات بین مردم واسطه می شوند اما عموما اقدامی شخصی است نه سازمانی و بطور کلی خود حزب الله توجه و تمرکزی جز مقاومت نظامی ندارد. حتی در بحث فرهنگی هم صرفا بصورت تبلیغی و نرم و اکثرا در مساجد و مدارس مربوط به خودشان است. اینطور نیست که مثلا مردم را اجبار به حجاب کنند یا ازپوشش خاصی منع کنند. در همه موارد سعی می شود از کانالهای رسمی و مجاری قانونی و روال عادی مشکل حل شود.
همچنین مخالفان حزب الله داستانهای زیادی از برخورد خشن و حذفی حزب الله در برابر اشخاصی که ضد ولایت فقیه و حزب الله و ایران حرف زده اند روایت می کنند اما داستانهایشان بیشتر خیالی است تا واقعی. موارد زیادی را در این سالها خواندم و شنیدم که از جریان برخی مطلع بودم و ثابت می کرد مخالفان حزب الله زبان به دروغ و تهمت گشوده اند. نمونه حی و حاضر آن هم مزدور آمریکایی ای است که با داشتن سایت و مجله و دریافت مبالغ قابل توجه کمک مالی از آمریکا بدون هیچ مزاحمتی شدیدترین حملات را به حزب الله، ایران و ولایت فقیه می کند و حزب الله هیچ مانعی برای او ایجاد نکرده است. وی که در آمریکا دوره های به ظاهر رسانه ای دیده است به تازگی برای شرکت در دوره های جدید به ترکیه رفته است.

اتفاق زیر به عنوان نمونه ای از عدم دخالت حزب الله قابل توجه و تامل است.
خانمی که شاید در آینده داستان شیعه شدنش را بنویسم، برای فرار از فشار خانواده سنی مذهبش، با جوانی شیعه ازدواج کرد. از بدشانسی اش، دایی این جوان، سیدی است که همانند مدعیان عرفان و ارتباط با امام زمان، در لبنان برای خودش فعالیتهای فاسدی دارد. چند سال پیش به ایران آمده بود و توقع داشت رهبر انقلاب ایشان را تحویل گرفته و احترام کند (چون وی نماینده امام زمان است، نماینده دیگر باید او را تحویل بگیرد و خدمات رسانی کند!). از آنجا که این سید ساده دل را هیچ کسی حتی طلاب حوزه، تحویل نگرفتند، ناراحت شد و به رهبر ما اهانت نمود و بدگویی پیشه کرد و گفت وی طاغوت است. سپس ادعاهایش را بالاتر برد و بعد از دو سه سال هم به لبنان برگشت. همسرش که از خانواده علما بود پس از این جریانات از او طلاق گرفت. این فرد و برادرزاده اش با سواستفاده از این خانم تازه شیعه شده، و به اسم اینکه دین را نمی شناسد، خزعبلات زیادی به وی می گفتند. مثلا جناب سید نمی گذاشت این زن روزه بگیرد. می گفت ما ائمه اطهار هستیم! ما خدا و پیغمبریم! اگر اجازه ندهیم نمی شود روزه بگیری. حتی وی را از همسرش جدا کرده و در منزل خواهر شوهرش (یعنی خواهر زاده سید) نشانده بود. علاوه بر آن، وی را که در مدارس حزب الله تدریس می کرد مجبور کردند وام سنگینی بگیرد تا برای آقا دایی خان ماشین شاسی بلند بخرند! بالاخره شأن ایشان این نیست که سوار ماشین معمولی شود. با زیاد شدن آزار و اذیتهایشان، این زن که به فساد دینی و اعتقادی اینها پی برده بود و تعارض آنها با قرآن و احادیث را دیده بود، فرار کرد. شوهرش به مدرسه رفت و دروغها و تهمتهای ناموسی به وی زد که ایشان فاسد است و فلان است و .... مدرسه هم ایشان را اخراج کرد! حزب الله با اینکه سه بار از این خانم بازجویی کرده و از صحت سخنان ایشان اطلاع دارد و فساد اعتقادی و رفتاری جناب سید قلابی و خواهر زاده اش را می داند، هیچ اقدامی نکرد. حتی همکار این خانم در مدرسه، به سبب اینکه چند روز به وی پناه داده بود، از سمت خودش برکنار شد و از معلمی دبیرستان به دبستان تنزل داده شد. شوهر سابق این خانم همیشه تهدید میکرد اگر به کسی بگویی یا بخواهی فرار کنی کاری میکنم خانواده ات تو را بکشند (با طرح تهمت بی ناموسی). وقتی دید که علیرغم تهمتها و تهدیدها، نمی تواند وی را اسیر کند، قبول کرد بدون پرداخت مهریه، ایشان را طلاق دهد. وی در بیمارستان شیخ راغب حرب که زیر نظر هلال احمر ایران فعالیت دارد کار می کند. گزارشی از این ماجرا برای رییس مجلس اجرایی حزب الله که امور مختلف حزب زیر نظر آن است ارسال شد و وی شخصا قول پیگیری داد. اما با وجود اینکه حزب الله از فساد اعتقادی اینها کاملا و به شکل دقیق خبر دارد، وی جدیدا ارتقا هم یافته و دارای سه سمت شده است. حزب الله گفته است وی فساد اعتقادی دارد و مشکل امنیتی یا اخلاقی نداشته که از کار برکنار شود!