دومین سالگرد شهادت شهید یوسف حلاوی مدافع حرم

دومین سالگرد شهادت شهید یوسف حلاوی مدافع حرم

یوسف حلاوی فرزند حلمی از روستای قعقعیة الجسر در جنوب لبنان در تاریخ 13-10-1991 به دنیا آمد. او در دهکده ای به دنیا آمد که دشمن صهیونیستی به رودخانه پایین آن یعنی نهر لیطانی چشم طمع داشت و مدتها منطقه را اشغال کرده بود. یوسف هم مانند دیگر مردم، به خاطر ظلم و ستم دشمن، از آنها بیزار بود. در سنین پایین به مقاومت پیوست و آموزشهای نظامی و عقیدتی را پشت سر گذاشت.
وقتی صهیونیستهای ترسو نتوانستند از پس مقاومت مردم لبنان بر بیایند و مفتضحانه فرار کردند، نوچه های داعشی خود را به سوریه فرستادند تا کمر مقاومت خرد شود. یوسف همراه جوانان دیگر راهی سوریه شد تا از حرم عمه ی سادات حضرت زینب علیها سلام دفاع کند.
پس از مدتی، ماموریت یوسف تمام شد. رفت از مسئولین خواهش کرد ماموریتش تمدید شود و او را به لبنان برنگردانند. به یکی از همرزماش گفته بود خجالت میکشم از حضرت زینب که از اینجا بروم و یک خراش هم برنداشته باشم. خواسته قلبی یوسف را خداوند پذیرفت و با شهادتش جزو حامیان حرم و حریم اهل بیت اطهار علیهم السلام درآمد.
خواهر شهید می گوید یک بار مادر جلوی در او را نگه داشت و گفت خیلی دوست دارم سرباز حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف بشوی. یوسف گفت: مگر می شود کسی دعای عهد بخواند و برنگردد تا در رکاب امامش بجنگد؟
برادران حلاوییک بار با برادرش و دوستشان محمد جواد الزین به دریا رفته بودند. محمد جواد و یوسف چاله کندند و در آن خوابیدند و برادر دوقلوی یوسف، روی آنها خاک ریخت. گفتند ما شهید شده ایم. با هم شوخی می کردند. اما این شوخی به واقعیت پیوست. محمد جواد در تاریخ 22-4-2013 در تپه نبی مندو در حوالی دمشق به شهادت رسید و یوسف هم در 16-09-2013 بال در بال ملائک کشید.
او در دانشگاه اسلامیه درس خوانده و لیسانس مدیریت خود را دریافت کرده بود. اما او نیازی به گواهی دانشگاه پیدا نکرد. خدا خود گواه است که او وظیفه خود را به درستی انجام داد.
رحمت خدا بر این شهید جوان.
پ.ن: تقاضاهای بسیار زیادی از من شده بود تا اطلاعاتی در مورد این شهید پیدا کنم. در اینترنت اطلاعات بسیار کمی هست و فقط تعدادی از تصاویر ایشان وجود دارد. تلاش برای تماس و دیدار با برادر دوقلوی یوسف میسر نشد. امروز متوجه شدم که سالگرد شهادت یوسف دیروز بوده. لذا مطالب اندکی که توانسته بودم پیدا کنم نوشتم.

محمد حلاوی

برادر شهید در حال امضای یادبود

 

هدیه همرزمان شهید یوسف حلاوی برای شادی روحش

هدیه همرزمان یوسف به دشمن تکفیری!

۲ ۰ ۲۱ نظر ۴۱۳۹ بار مشاهده

دیدگاه‌ها (۲۱)

با سلام و احترام
امیدوارم از حرفم رنجیده خاطر نشوید اما دلیل فرستادن نوجوانان به خصوص روستایی را به جنگ نمی فهمم. برادر خود من هم در نوجوانی به جنگ عراق رفت و پس از تحمل آموزش های سخت و دیدن خط مقدم از نظر روحی به هم ریخت و هنوز هم به روانپزشک مراجعه می کند و به شدت از رفتن به جنگ پشیمان. اگه دوران نوجوانی را به خاطر داشته باشید دوره احساسات پرشور است و بسیار تحریک پذیر. اگه آمار شهدا رو دقیق مطالعه کنید اکثرا سن پایین هستند. بهار عربی به سوریه هم رسید و مقاومت بیجا اون رو به افراط کشید. شما همین الان هم اسراییل رو نابود کنید احیانا فلسطین شبیه عراق و سوریه نخواهد شد و جنگ با اسراییل از نظر شما مصداق جهاد ابتدایی نیست که نیاز به تایید امام زمان داشته باشد؟ در دانشگاه بسیاری از دانشجویان مثل من فکر می کنند و اتفاقا به نظر می رسد تفکر نزدیک به شما در اقلیت باشد و امیدوارم با خواندن سایت شما بتوانم دیدگاه شما را بهتر درک کنم.

پاسخ:

۲۶ شهریور ۹۴، ۱۶:۰۸
سلام
دو تفکر هست که مشابه فکر شماست. یکی اسراییلی ها که سعی می کنند با این تفکر، جوانها را از جهاد و مقاومت بازدارند و از حزب الله دور کنند، یکی افرادی که با لبنان و واقعیت امور جاری منطقه آشنا نیستند.
لبنان به طبیعت خود، مجموعه ای از روستاها است. لذا هرکسی روستایی زاده است. حتی اکثر بیروت نشین ها و شهر نشینها هم روستایی اند و از این موضوع خجالت هم نمی کشند و تعطیلات به روستای خود می روند. لبنان مثل شمال ایران است که روستاها اینقدر به هم نزدیک شده اند که گاهی اوقات حس نمی کنید از روستایی وارد روستای دیگر شده اید.
پس حزب الله کسی را خام نکرده تا به اهداف خودش برسد. وقتی کسی دشمن اشغالگر را در روستایش می بیند طبیعتا به گروه های مقاومت می پیوندد. خود امثال سید حسن نصرالله هم در سنین جوانی و نوجوانی گروهک های مقاومت تشکیل دادند و کار به اینجا رسید.
در مورد سوریه باید عرض کنم برخلاف کشورهای عربیِ دیگر، وضع مردم بسیار بهتر بود و حکومت و سردمدارانش اگر نگوییم فساد و دزدی نداشتند، باید گفت بسیار بی حاشیه تر و سالم تر از بقیه حکومتهای عربی پادشاهی و قبیله ای بود. آنچه آمریکا و نوچه هایش انقلاب سوریه می خوانند، چیزی نبود جز یک انقلاب ساختگی با هدایت امریکا که مردم ناراضی هم به آن پیوستند و بی تجربگی پلیس و نیروهای امنیتی به دشواری وضع افزود. اما نفوذ تروریستهای مسلح خارجی بسرعت روی داد و دروغین بودن انقلاب را تایید کرد. حزب الله هم تقریبا یک سال از حوادث سوریه گذشته بود که وارد سوریه شد. پس فکر نکنید مقاومت بیجا بوده! برخلاف انچه رسانه ها و ماهواره ها به مردم می گویند، بشار اسد هنوز از محبوبیت بالایی برخوردار است و آنهایی هم که دوستش ندارند، می گویند صد رحمت به بشار اسد. برای همین نتایج انتخاباتی که انجام شد همه غربی ها را شگفت زده کرد. اکثریت مردم سوریه به بشار رای دادند. اینکه پس از حدود چهار سال هنوز حکومت سوریه سقوط نکرده، نشانه پشتوانه مردمی است.
متاسفانه در ایران عده زیادی از مردم چشم و گوششان به ماهواره های دروغساز دشمن است. اما بنده نه تلوزیون دارم نه ماهواره. صاف با خود سوریه ای حرف می زنم و اوضاع را می پرسم. پس برایم مهم نیست که خیلی ها ساده لوحانه با خودشان و کشورشان دشمنی کنند.
مولای ما علی ابن ابیطالب آن پهلوان خیبر شکن فرمود از کمی رهروان راه حق نترس. حتی اگر تمام مردم ایران همفکر اسراییلی ها بشوند، همان چند نفری که دنباله رو حق هستند این رژیم ظالم را نابود خواهند کرد. اصلا نابودی آنها به دست خودشان و به وعده حضرت داوود علیه السلام آغاز شده و ظلم و ستم ها و خونریزی هایشان دامن آنها را خواهد گرفت.

سعید اصلانی

۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۶
خدا روحش رو دعا گوی ما قرار بده

از کمی پیروان راه حق نترس.
با خوندن وبلاگتون انرژی میگیرم و متوجه میشم اونقدرها که فکر میکنم تنها نیستم.دست حق به همراهتون

سلام

   میشه  در مورد شهید محمد علی ابوالحسن بنویسید

 این شهید از یگان منتظرین بوده ( شما در موردحضور نیرویها ی یگان منتظرین در روز عاشوار یه مطلبی گذاشتید  )برایم جالبه بود که این شهید عضو  این یگان  بوده وحتی دوستانش ونزدیکانش  نمیدانستند  

پاسخ:

۲۶ شهریور ۹۴، ۲۳:۲۹
فرصت کنم و اطلاعات گیرم بیاید بله چشم

یاسر نیکوبیان

۲۶ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۱۵
باسلام
علی آقا :
1- دلیل فرستادن اونها واضحه ، اصرار خودشون ، برادر شما رو هم مطمئنا با وعده خروس قندی به جبهه نکشوندن ، من نمی دونم مشکل ایشون چی بوده که این مدلی خوف کردن ، ولی افرادی رو می شناسم که در سن زیر 15 به جبهه رفتن و بعضا به شدت مجروح شدن ، ولی از نظر روحی کاملا سالم هستن و خیلی هم شخصیت های قدرتمندی دارن..... ، البته حتما می دونید این کار در زمان جنگ ممنوع بوده و الان هم در حزب محدودیت سنی هست ولی خوب راه در رو فراوان بوده و هست ، من جمله جعل و بند پ و بند ر- الف و ....
2- یعنی هر جا هرکسی پاشد خواست یه نظامی رو ساقط کنه و جاش بربریت رو حاکم کنه ، نباید مقاومت کرد که به افراط کشیده نشه؟! اتفاقا بر عکس اگر بشار پسر مثل پدرش رفتار می کرد شاید با کشته شدن تعداد کمتری بی گناه قضیه ختم به خیر می شد ، درست مانند رفتار ارتش مصر با اخوان...
در ضمن شما مقدار بسیار انبوه پول و سلاح که به معرکه تزریق شد رو در نظر بگیرید ، اگه این امکانات در اختیار معترضان در ترکیه یا فرانسه یا حتی سیاه پوستان آمریکا قرار میگرفت به نظرتون چه اتفاقی می افتاد؟! به یاد داشته باشین  "انباشت قدرت خشونت زا است"
3-اگر اسراییل نابود بشه فلسطین دلیلی نداره مثل سوریه و عراق بشه ، چون به اون اندازه اختلاف قومیتی وجود نداره ، مثل لیبی هم حتی نمیشه چون ارتجاع عرب سرمایه گذاری نظامی رو گروه های فلسطینی نکرده که یارکشی بکنه و در ضمن وقتی چشم فتنه کور شد فتنه عراق و سوریه هم میخوابه (اگه زودتر این اتفاق نیوفته)
4-جهاد ابتدایی کدومه ، کیا به قبله اول ما حمله کردن؟! کیا اراضی اسلامی رو اشغال کردن ؟! کیا خون و مال و ناموس مسلمان رو غارت می کنن؟! جهاد ابتدایی یعنی ما شروع کننده باشیم ، در زمان شروع معرکه ما اصلا نبودیم ....
5-قصد توهین ندارم ، منتها ما یه مشکلی داریم تو کشورمون به نام من در آوردی " توهم کثرت " !! البته محدود به جناح خاصی نمیشه ، شما میشه بفرمایید در کدوم دانشگاه اکثرا مثل شما فکر می کنند؟! آیا استقرا تام انجام دادید؟! بازهم عذر میخوام اما این اصطلاح رای دانشگاه و نظر دانشگاه و ... به خدا خیلی خز شده ، اون مال دهه 70-60 بود که از ان نفر ، اپسیلون نفر دانشگاه رفته بودن و نظرشون نظر قشر باسواد بود ، الان دیگه نیست اون قضایا و البته بد نیست نگاه کنیم که اساتید بی انصاف مدعی اصلاحات با دانشجوهایی که بر خلاف سلیقشون تبلیغ کنند چه رفتاری می کنند و چه طوری با بستن دهن این عده باعث میشن که کم به نظر بیان .....





-- رجعت صدر --

۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۲
سلام
من فکر می کنم بحثی که در این پست راه افتاده مجادله باطلی است که در این شرایط سودی هم برای اسلام و مسلمین ندارد
ما شیعه ایم و الگوی ما هم سنت پیامبر (ص) و اهل بیت ایشان است
یادمان نرود که حضرت رسول (ص) از حضور جوانان در غزوات استفاده می کردند: آخرین فرمانده سپاه پیامبر (ص) اسامة ابن زید مگر چند ساله بود؟
و پس از آن واقعه عظیم عاشورا : خوب است با دقت بررسی شود که امام چه کسانی را به جنگ فرستادند و از نبرد چه کسانی ممانعت کردند؟ قاسم ابن الحسن سیزده ساله با عبد الله ابن الحسن ده یازده ساله چه فرق هایی داشته؟
امام تحت چه شرایطی و چطور با جهاد قاسم (ع) موافقت کردند؟ و چرا؟
اما از طرف دیگر
همه ما فرق کودک و بزرگسال را می دانیم
و نیازی نیست تصریح کنیم ؛فرستادن افراد کم سن و سال به جنگ وقتی انسان های با تجربه و قدرتمند و بزرگسال هستند و خیلی سالم و سرحال دارند در جامعه اسلامی راه می روند کار درستی نیست
چون نوجوانان و جوانان یک ملت سرمایه معنوی او برای ادامه حیات و رشد و بالندگی هستند و کسانی هستند که باید میراث دار پدرانشان باشند تا علم اسلام بر زمین نیوفتد و درست به نسل آینده منتقل شود
و این از واضحات است که:
دوران نوجوانی به اقتضای اوج غلیان روحیات و عواطف انسانی دوران پر شور و جاذبه ای است در عین حال پر از خطرپذیری و بی تجربگی که اگر کنترل نشود ممکن است موجب دردسر شود یا مورد سوء استفاده قرار گیرد
این که بزرگترها در خانه بمانند و جوان ها بفرستند در معرکه کار درستی نیست! اما منع جوانان از نبرد هم عقلایی نیست

پس این که بحث بر سر این باشد که آیا فرستادن نوجوانان کم سن و سال به جبهه کار درستی هست یا نیست منطقی به نظر نمی رسد بلکه باید این مطلب بررسی شود که این الزام تحت چه شرایطی و در کجا نیاز است؟

-- رجعت صدر --

۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۳۱
اما بُعد دیگر این مطلب این است که متاسفانه در بحث جهاد
عده ای جان جوانان ما را به اسم مقدس شهید و شهادت به بازی گرفته اند و خیلی راحت جان نیروهایشان را-نیروهای مسلمین را به خطر می اندازند: خیلی راحت یک گردان جوان پرشور می فرستند خط مقدم...روی میدان مین...وسط معرکه...زیر آتش مستقیم دشمن و اصلا هم برایشان مهم نیست چه سرمایه ی عظیمی دارد از اسلام به هدر می رود
جسم مبارک جوانان شهید را طوری راحت و بی سر و صدا دفن می کنند انگار نه انگار اتفاقی افتاده...بعد هم افتخار می کنند که ما بر شهدایمان گریه نمی کنیم!!!
چرا مهم باشد وقتی حضرات امر بر ایشان مشتبه شده و معتقدند خون این جوانان باید نهال اسلام را آبیاری کند؟!!
گاهی وقت ها گاهی آدم ها از شهادت با شناخت و معرفت راحت حرف می زنند...
 ولی گاهی بعضی از روی جهالت آن را به بازی می گیرند و غافلند که شهادت وقتی معنا و مفهوم پیدا می کند که در مکان مورد لزوم و در زمان مورد نیاز و تحت شرایط خاص خود محقق شود تا خون شهید دوباره بتواند در رگ های جامعه جریان پیدا کند و به حیات اسلام کمک کند

متاسفانه ما از این بخش غافل مانده ایم این که چرا امیر المومنین (ع) 25 سال سکوت کردند؟ چرا امام حسن (ع) با وجود آن همه توطئه و تحمل آن همه دسیسه برای ترور به صلح تن دادند؟ چرا قیام امام حسین(ع) ده سال زودتر رخ نداد؟ چرا امام سجاد(ع) مردم مدینه را از جهاد حره منع کردند؟ چرا امام محمد باقر (ع) زید را از قیام منصرف کردند؟ ولی امام صادق(ع) او را به قیام تشویق کردند؟ چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی را پذیرفتند؟ و...
همه به این خاطر است که نفس انسان مؤمن شریف است...وجودش و حیاتش برای دین و وطن لازم است بر انسان واجب است که از زندگی خود حفاظت کند..برای ادامه حیات خود...برای بقای خود تلاش کند چرا که بقای اسلام در بقای مؤمن است
همه حرف امام موسی صدر (که همان زمان خیلی ها با آن مخالف بودند) همین بود
امام جنبش امل را برای جوانان تاسیس کردند و آن ها برای جهاد تشویق و تجهیز کردند اما از سوی دیگر اجازه نمی دادند که جان نیروهایشان راحت و کم هزینه به خطر بیفتد
 این که اگر بنا است قدس و فلسطین آزاد شود...اگر قرار است از لبنان به عنوان بخشی از سرزمین اسلامی دفاع شود چرا فقط جنوب محروم و مستضعف با خون جوانانش باید برای آن هزینه بدهد؟
همین سیاست را در استراتژی شهید چمران و تکنیک های نظامی ایشان در ایران می بینیم یعنی به جای این که یک گروه جوانان غواص را شبانه بفرستند در تیر رس دشمن تا راه باز شود با ذکاوت شمع ها را روی آب شناور می کردند و دشمن را فریب می دادند تا آمار شهدا را کاهش دهند!


-- رجعت صدر --

۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۴۰
الان که داشتم نظر می گذاشتم یادم آمد ماه ایلول آمد و رفت و من باز در مشغله ها و همهمه های شهریور گم شدم...مثل هر سال فراموش کردم از شهید جوان مقاومت سید هادی نصر الله مطلب بنویسم:(

هم سفره و همنشین شهدای کربلا باشند ان شاء الله

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
از بس که دیر به دیر مطلب میزارید سلب توفیق شده و زیارت اینجا کمتر نصیب میشه
غرض اینکه
ممنون از مطلب در مورد شهید
دوم هم کاور جدید مبارک
خیلی هم زیبا

پاسخ:

۲۹ شهریور ۹۴، ۲۲:۵۷
علیکم سلام الله
ممنون از لطفتون

سلام خواستم یه خدا قوت بهتون هدیه بدم_
امید وارم خسته نشید و به راهتون ادامه بدید.

یاسر نیکوبیان

۲۹ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۱۷
سلام
الان هم بنده بیام جواب این توهین های در لفافه رو بدم منتشر نمیشه نه؟!!
یکی به ایشون حالی کنه شمع ها نمی تونند سرپل بگیرند !!!!! باید نیرو فرستاده بشه برای عملیات در خاک دشمن!! و ماهواره های جاسوسی رو آواکس رو هم نمیشه با شمع فریب داد تا نقشه عملیات لو نره!!!


شهادت امام محمد باقر (ع)رو به شما و شیعیان اهل بیت تسلیت میگم.
امام محمد باقر: نهایت کمال ، فهم در دین و صبر بر مصیبت ، و اندازه گیری در خرج زندگانی است .

پارسا سلیمانی

۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۵
مطالعه ی نظرات آقا یا خانم رجعت صدر منو بدجور به فکر فرو برد! این نوع تفکر، همون تفکر و دیدگاهیه که پایگاه اسپایکر توی عراق رو با چند هزار نفر نیروی نظامی تقدیم داعش کرد و داعش هم کاری رو کرد که همه ی دنیا نظاره گر بودن.
جناب رجعت صدر عزیز، نوجوان ها و جوان هایی که اینطور جنابعالی دربارشون اظهار نظر کردید، همون هایی هستن که اگه در میدون های جنگ و کارزارها دندون متجاوزها رو خرد نکنن باید منتظر بمونن تا داعش و داعشی ها توی خونه هاشون ذبحشون کنن و مادرها و خواهرانشون رو به بردگی و کنیزی ببرن. باور کنید اینقدر این موضوع فهمش آسوده و راحته که نیاز به این همه آسمون ریسمون به هم بافتن از طرف جنابعالی نداره و به قول معروف اظهر من الشمسه.
شمایی که داعیه ی پیروی از بزرگ مردی مثل امام موسی صدر (که یکی از بزرگترین شاخصه هاش حکمته) رو داری نباید با اینطور نظرات خاک به سمت خورشید بپاشی ...

پاسخ:

۳۱ شهریور ۹۴، ۱۶:۰۴
قضیه پایگاه اسپایکر تقصیر مسئولین عراقی ساده دل بود که نه باور می کردند داعش تا آنجا برسد نه نقشه فرار داشتند نه امکانات به دانشجوها دادند تا از خود دفاع کنند. حرف رجعت صدر به جا است. چرا باید در جنگ تحمیلی، محافظ بنی صدر بشود فرمانده گردان؟ مگر یک محافظ چه توانایی های فرماندهی و اطلاعاتی و عملیاتی دارد؟ مگر نه اینکه او صرفا به مشت و لگد پراندن و تیراندازی برای محافظت از مسئولش آموزش دیده؟ اینقدر از این کارها در جبهه شده که خدا می داند. حزب الله لبنان به همین دلیل حاج داوود (فرمانده سپاهی) را از فرماندهی عملیاتهایش کنار گذاشت.چون یکهو چهل نفر را می فرستادند جلو و می گفتند بگو الله و اکبر و بدو!
خب در آن زمان که حزب الله از هر دهکده ای سه چهار تا جوان آموزش دیده داشت، شهید شدن نصف افراد و مجروح شدن بقیه قابل تحمل نبود. فرماندهی بهینه ی حزب الله باعث شد گروه های هفت نفره با تاکتیک ویژه در کمال غافلگیری پادگان دشمن را تصرف کنند و بدون تلفات برگردند.
از آنجایی که روایت برخی حقایق اینچنینی از دفاع مقدس تبدیل به تابو شده، جوانها از آن بی خبرند. لذا تصور می کنند سخن افرادی مانند رجعت صدر از روی ترس یا جهالت یا نفاق است. خیر اینطور نیست.

پارسا سلیمانی

۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۱۹
سلام.
بنده با نظر شما در سال 1394 کاملاً موافقم، ولی موضوع اینه که جنگ تحمیلی 8 ساله و موضوع بحث ما مربوط به حدود 30 سال پیشه که شرایط از همه لحاظ با امروز فرق داشته. اگه نگاهی به فرماندهان اون زمان بندازیم افرادی رو می بینیم مثل شهید حسن باقری که توی کارای فرهنگی بوده، شهید قاسم سلیمانی که کارگر ساختمونی بوده و فرماندهان بزرگ دیگه ای که در حرفه هایی فعالیت داشتن که هیچ سنخیتی با نظامی گری و جنگ نداشته. توی نیروهای رزمنده هم اوضاع به همین منوال بوده، پدر بنده یکی از نمونه های حی و حاضرشه که قبل از جنگ جوشکار بوده و بلافاصله بعد از تجاوز بعثی ها اسلحه به دست می گیره و می شه رزمنده.
خیلی طبیعی و پر واضحه که در اون شرایط بین بد و بدتر می بایست یک کدوم انتخاب می شد چون نظام نوپا بود و اوضاع سر و سامون نگرفته بود، یک دنیا هم که بر علیه ما و در حال توطئه چینی بر ضد ما بودن. در چنین شرایطی می بایست چه می کردن؟؟
به نظر بنده با شرایط حاکم بر اون دوران اعم از دشمن بیرونی و گروه های معاند درونی، ترور مسئولین و مردم و ... بهتر از این ممکن نبوده بشه جنگ و مملکت رو اداره کرد. به همین خاطر ایراد گرفتن و خرده گرفتن بر نحوه ی سازماندهی نیروها و مدیریت جنگ در اون دوره بعد از حدود 30 سال که به لطف خدا در شرایط مطلوبی به سر می بریم خالی از اشکال نیست و به نوعی بی انصافیه.
تاکتیک های بی نظیر و مبهوت کننده ی شیر مردهای حزب الله هم از دل همون تجارب تلخ متولد شدن؛ چون هیچ کس در دنیا حاضر نبود به ما فنون جنگ و رزم رو آموزش بده و به همین خاطر خون جوان ها و نوجوان های شهید ما بهایی بود که برای استقلال و دفاع ار ناموس و شرفمون پرداخت کردیم.

سلام درباره ی دفاع مقدس یه مطلبی بنویسید.
الان بهترین زمانه برای نوشتن چنین مطلب هایی. 

پاسخ:

۳۱ شهریور ۹۴، ۱۸:۵۶
فقط میتونم بگم دفاع مقدس امروز جریان داره و در دفاع از حرم های اهل بیت و نابودی داعشی های تکفیری ادامه پیدا کرده. در باغ شهادت هنوز باز است. مرد میخاد مثل دوست ما که دیروز رفت.

پارسا سلیمانی

۳۱ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۱
سلام.
آقا چطور باید مرد بود وقتی به هر دری می زنیم بستست؟
نمی دونم چه سریه که از هیچ طریقی نمی شه منفذی پیدا کرد برای رفتن.
چند روز پیش مطلبی رو از یکی از اقواممون که جذب سپاه شده شنیدم فکم چسبید به زمین. می گفت یکی از دوست های پدرم سوریه ست. حکمش هم یک ساله ست، حالا اگه بنده خودمو پیش بابام حلق آویز هم کنم اظهار بی اطلاعی می کنه! با این اوصاف چه باید کرد؟ کجای در این باغ بازه؟
آقا مردونه وار بگو دوستت چطوری رفته؟

پاسخ:

۳۱ شهریور ۹۴، ۲۱:۵۳
سلام
زن گرفت.رفت تو حزب. آموزش دید. رفت.

یاسر نیکوبیان

۳۱ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۴۴
سلام
ببینید یک موردی رو هم بنده بدون مخاطب خاص توضیح بدم:
بنده حاضرم با هرکسی که معتقد به اشتباه در سری عملیات های کربلا و اعتراضی که به قولی اعتراض به نبرد گوشت و تانک هست بحث تخصصی بکنم ، مطالعاتی در حد دافوس و تا مقداری از منابع دوره عالی جنگ رو هم داشتم و ضمن این که ادعا نمی کنم تخصص دارم به شدت معتقدم کسی که تا به حال فرماندهی یک دسته رو هم بر عهده نداشته و میشینه از امثال سردار رشید و محسن رضایی و عزیز جعفری ایراد استراتژیک میگیره باید ادعاش رو اثبات کنه و دلیلی بر پختگی خودش و نظراتش در حد ادعاش بیاره 
بدبختی هم اینه که همه نشستن و خاطرات و داستان گویی ها و روایتگری ها از جنگ رو از بر کردن ، اما کمتر کسی هست که همپای صاعقه ، ضربت متقابل و کتاب های مرکز مطالعات استراتژیک رو با موشکافی خونده باشه و با فرماندهان اون زمان و این زمان به بحث نشسته باشه نقاط قوت و ضعف رو بررسی کرده باشه....
مشکل عمده ای که ما در طول جنگ تحمیلی داشتیم عبارت بود از "ضعف مفرط زرهی" که ما رو نسبت به تک جبهه ای به نحوه متعارف کاملا ناتوان می کرد ، چون به دلیل عدم وجود ناهمواری در مرز های جنوبی ، نیرو های پیاده قبل از رسیدن به فاصله ای که بتونند با دشمن درگیر بشن ، با گیر کردن پشت موانع کند کننده و آتش تیربار که معمولا دوشکا 12 و شیلکا 4 لول 23 میلی متر بوده عملا درو می شدند (پاتک رو در نظر نمی گیریم) و به همین دلیل اکثر عملیات ها در شب و با استفاده از غافلگیری انجام می شد
 قابل توجه که اولین مورد عملیات چریکی با دست آورد هم توسط تیمی به همراه آقا عزیز انجام شد نه شهید چمران ، اما ساده انگاری هست که فکر کنیم می تونستیم با کشوری که صدها کیلومتر باهاش مرز داریم با روش چریکی بجنگیم !!! ما یک گروه نبودیم بلکه حکومت رسمی یک کشور بودیم و دشمن هم در سرزمینی به عمق یک و نیم وجب نبود که بتونیم سریعا ضربه وارد کنیم و بر گردیم و اگرنه عقل امثال حسن باقری بهتر از بنده کار می کرد و این که یک فرمانده سپاه میخواسته این استراتژی رو جایی پیاده کنه و ناموفق بوده به نظر اون فرمانده رو زیر سوال می بره (البته اگه روایت کاملا اون طور که بنده فکر می کنم باشه) ، نه کل استراتژی رزمی این ارگان رو..... ، نه عزیزان دل برادر ، نمی شد تا کربلا رفت با هفت-هشت نفر و برگشت ، بدون تلفات!!!

و اما مسائل اصلی با احترام به مخاطبین خاص :

حالا در مرحله ای از جنگ که نیاز به ورود به خاک دشمن داشتیم ، با توجه به ضعف زرهی و انتخاب مرز آبی برای عملیات 2 ریسک میشه انجام داد :
1- استفاده از تعداد کم نفرات برای حمله : تلفات در صورت لو رفتن اون کم می شد ، اما تعداد کم نفرات به معنی نفوذ کم عرض با عمق زیاد هست ، تعریف نظامی این فرآیند میشه سرپل گیری ، سرپل گیری تنها وقتی فایده خواهد داشت که خط پشتیبانی کاملا به نیرو های پیش رو متصل باشه و بلافاصله بعد از گرفتن سرپل اقدام به پیش روی عرضی و عمقی در منطقه عملیات بشه ، بدیهی هست که این امکان به دلیل وجود مانع آب و فرض کم استعداد بودن یگان تک ور (که مانع از پاکسازی یگان های دفاع مرزی دشمن تا عمق بی خطر شدن برای عبور باقی نیرو ها از آب و احداث پل میشه) وجود نداشت و این گزینه یعنی فرستادن این نیرو ها به مسلخ چون به سرعت دفاع مترک دشمن قیچی شون میکرد (تازه به فرض این که می تونستند خط رو بشکنند و یگان های احتیاط محل درگیری هم نمی تونستند قائله رو ختم بدن و ضربات اولیه رو جبران کنند)
2- استفاده از استعداد زیاد نیرو : در این صورت در صورت لو رفتن عملیات در مرحله شکستن خط تلفات وحشتناک میشد اما در غیر این صورت با توجه به عریض بودن پیش روی در مقایسه با عمق اون امکان هرگونه پاتک سمتی از طرف دشمن از بین می رفت و پیش روی به اندازه کافی وسیع بود که زمینه ادامه عملیات و امکان انتقال تجهیزات رو فراهم کنه . 
*- امکان استفاده از نفوذ نامتقارن و ضربه زدن مثل عملیات های قهرمانانه حزب در جنوب ناممکن بود ، دشمن ما با نابود شدن 120 تانک عملیات و احتیاط یک تیپ زرهی در یک شب ککشم نمی گزید ، نه این که چندتا تانکش رو بزنی تا پایتختش 4 نعل بتازه ، و به اندازه کافی هم نیرو داشت تا تقریبا هر سطح تخریبی رو در خطش باز سازی بکنه مگر این که قبلش مواضع ما مستحکم می شد ، ضمن این که این کار باعث هشیاری دشمن در منطقه می شد.

بنده تشخیص گزینه درست رو به عهده دوستان عزیز می گذارم که قاعدتا 4 تا پیراهن بیشتر از بنده پاره کردند

سوال بعدی اینجاست : در شرایطی که نظامیان با تجربه ما ، دنبال شهید صیاد می گذارند !!! به گونه ای که به پادگان سپاه پناهنده شود ، در شرایطی که قالیباف 17 ساله فرمانده تیپ می شود ، تهرانی مقدم 19 ساله فرمانده توپخانه می شود ، و فرماندهان عالی رتبه ما اکثرا زیر 30 سال بودند و رزمندگان در میدان ما تا چند وقت قبل به کارگری و کارمندی مشغول بودند ،طرح این سوال که چرا فرمانده فلان گردان تخصص نداشته ، یا چرا باید نهال انقلاب با خون جوانان آبیاری شود جز یافتن "جرجیس" چه اسم دیگری می تواند داشته باشد؟!!! نکند محسن رضایی 30 سال تجربه داشته و صدها تخصص عملیاتی داشته که فرمانده کل شده یا امام راحلمان نمی دانسته ؟!

و سوالات دیگری هم اینجاست : چرا بعضی اصرار دارند که تجربه یک راهبرد نیمه موفق (که با عملیات های حزب الله به موفقیت کامل رسید ، حزبی که از بدنه حرکت اصلی جدا شده بود و به قسمتی از اصول آن پایبند نبود) در یک قوم رو به یک نظام بزرگ تعمیم بده؟! چرا همون بعضی نمیتونن درک کنن که شرایط نبرد با توجه به وسعت و عمق و حتی فرهنگ حاکم بر طرفین بستگی داره و اصرار دارن با دریل میشه ساختمون تخریب کرد چون دیوار رو خوب سوراخ میکنه؟! و چرا باز همون بعضی که جاهل و منافق و مذعور نیستن نمیان یه مثال مشخص برای راهبرد اشتباه انجام گرفته و صورت درستش بزنن (البته بنده قضیه شمع و غواص رو الان جدا از هم در نظر می گیرم و الا به تنهایی برای اثبات کردن خیلی چیزا کافیه)

به هر حال سن  بنده که قد نمیده و تا حالا منافق یا مغرض و حتی مذعور از نزدیک ندیدم (البته جاهل زیاد دیدم و می تونم بگم کسی که تاحدی مطالعات داره ولی باز میاد حرف صد من یه غاز میزنه احتمالا جاهل نیست و خیال همه راحت)

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

و سلام علی من اتبع الهدی

باز هم معذرت میخوام آقا محمود عزیز اگه در قسمت نظرات چیزی می نویسم که به مطلب مربوط نیست ، ولی واقعا بعضی از افراد زیر لوای افراد موجه و محق ، باطلی رو میگن که قابل تحمل نیست...
 انشاالله که همیشه موفق و موید باشید و قلمتون همین  طور مبارک باشه در راه اسلام.


شهید حلاوی در کدوم منطقه شهید شده است؟

شهید حلاوی در کدوم منطقه شهید شده است؟

پاسخ:

۳۰ آبان ۹۴، ۱۰:۱۹
در حالیکه منابع ایرانی محل شهادت وی را حومه شرقی دمشق گزارش کرده اند شبکه های وابسته به تروریستها، اسم وی را جزو کسانی که در قلمون کشته اند نوشته اند. 

سلام، کجایید چند  روزه خبری ازتون ،حالتون خوبه؟

اوضاع چطوره؟


پاسخ:

۲ آذر ۹۴، ۱۵:۱۵
سلام
گرفتار زندگی و مشکلات لبنان هستم. اوضاع عادیه.

نظر اقای یاسر نیکوییان بسیار عالی بود ...مثل اینکه باید کپی پیست کنم و برای خیلی ها بفرستمش ....برای اونهایی که میگن ماست سیاهه ...از جمله : م.ع :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

LIBANIRAN

اطلاعات و اخبار مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و گردشگری پیرامون لبنان
برای اطلاعات بیشتر به صفحه درباره پایگاه مراجعه فرمایید.

پربیننده ترین مطالب
پیوندها