از وقتی به لبنان آمدم هدفم ورود به مدارس و انتقال تجربه فرهنگی بود. از اول قصد داشتم تا کارشناسی ارشد را تمام کنم، که هم بیشتر با زبان عربی خصوصا زبان تعلیم و تربیت آشنا شوم هم موقعیت و پایگاه بهتری برای ورود به مدرسه داشته باشم.
بهترین راه ورود هم آموزش فارسی بود. برای همین در کلاس های تربیت استاد زبان فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان شرکت کردم.
از قبل شنیده بودم که معلم مرد بشدت مورد نیاز است و خیلی از معلم های فارسی، تدریس را رها کرده اند. تصور میکردم شاید فارسی خوب بلد نبوده اند و برای همین موفق نشده اند. البته شنیده بودم بچه ها هم کمی شیطان تشریف دارند.
چشمتان روز بد نبیند! جلسه های اول اینقدر بچه ها اذیت می کردند و شلوغ می کردند که وقتی بر می گشتم منزل، بسیار عصبانی و ناراحت بودم. به حدی که همسرم می گفت لازم نکرده درس بدهی. ول کن. نمی ارزد وقت بگذاری و اعصابت هم خرد بشود.
با مشاورهای مدرسه و معاون و مدیر مدرسه بارها صحبت کردم و کمک خواستم. توصیه های مفید آنها هم کمک چندانی نکرد.
بچه ها بسیار شیطان، پرتحرک، نا آرام و غیر قابل کنترل هستند. دیدم با مدل کلاس داری ایرانی نمی شود کلاس را اداره کرد. به خودم قبولاندم با مدل لبنانی (داد و دعوا و تهدید و اخراج) کلاس داری کنم. باز هم فایده ای نداشت! اولا من قیافه ترسناکی ندارم و صدا کلفت نیستم و صدای بعضی از بچه ها از من بلندتر است! (خب آنها عادت دارند مثل بیشتر عربها همیشه در کوچه و خیابان و حتی خانه داد بزنند). دوم اینکه کم کم بچه ها از زبان فارسی زده می شدند و بدشان می آمد. مثل درس عربی که عموما در دبیرستان های ما از منفور ترین دروس است.
معاون مدرسه حرف جالبی زد. وی گفت: اینجا مثل ایران نیست. در ایران مردم و خانواده ها قانون پذیر هستند و زندگی روی روال است اما در لبنان قانون و قانون پذیری وجود ندارد. بچه در خانه و خیابان در معرض انواع استرس ها، دعواهای جدی لبنانی، سرو صدای ماشین، موتور، بوق، ترقه، تیر و فشنگ است. زندگی لبنانی پر از استرس و هیجان است. نمی توان انتظار داشت این بچه در کلاس آرام بنشیند. بچه از مدرسه که بیرون می رود و سوار ون می شود، با رانندگی پر استرس و بوق زدن و فحش دادن راننده ها و ترافیک روبروست. خودشان هم در ون شلوغ می کنند و راننده سرشان داد و فریاد می کند. به خانه که می رسد می بیند برق نیست و باید از پله ها بالا برود. وارد خانه که می شود آب قطع است و مادرش دارد به زمین و زمان فحش می دهد! می آید مشق بنویسد صدای ترقه و شلیک تیر هوایی حواسش را پرت می کند. خلاصه هزار و یک عامل هست که مخل آسایش و آرامش است.
اینجا کار تدریس فارسی خیلی خیلی سخت است. از طرفی چون درس فارسی در امتحان نهایی وجود ندارد اصلا برای بچه ها مهم نیست؛ از طرف دیگر مانند انگلیسی یا فرانسه، زبانِ دروس اصلی آنها نیست. (در لبنان درسهای اصلی مثل علوم و ریاضی و فیزیک به انگلیسی یا فرانسه تدریس می شود).
بچه ها در لبنان خیلی شیطان هستند. هزار و یک داستان دارند؛ از موشک ساختن و پرتاب آن، ترکاندن بطری آب (در لبنان فقط آب معدنی قابل شرب است و هرکس با خودش از منزل یک بطری می آورد)، توپ ساختن با کاغذ و پرت کردن آن، فوتبال با پاک کن، شکستن خط کش و مدادهای یکدیگر، ترکاندن لاک غلط گیر و کثیف کردن میز و دستهایشان، رنگ آمیزی و تاتو روی دست با ماژیک! تا بلند شدن و پس گردنی یا لگد زدن به دیگری در آنسوی کلاس!
خلاصه از هیچ فرصتی برای شیطنت فروگذار نمی کنند. هرچند در دبیرستان کمی عاقل می شوند اما به نظر من، طبق قانون بقای ماده و انرژی که می گوید «ماده نابود نمی شود بلکه از شکلی به شکل دیگر در می آید»، شیطنت هم نابود نمی شود، بلکه از شکلی به شکل دیگر در می آید!
پ.ن: بعد از یک ماه و اندی نتوانستم تحمل کنم و کلاس را ترک کردم و استعفای خودم را اعلام کردم (البته قراردادی ننوشته بودیم که بخواهم استعفا بدهم) بشدت احساس ضعیف بودن و نا امیدی کردم و از رسیدن به هدفم محروم شدم. یکی گفت: نتوانستی از پس چند تا بچه بر بیای؟ گفتم: رژیم اشغالگر قدس از پس باباهای اینا بر نیومد! من از پس اینا بر بیام که باباهاشون از پس اونا بر نمیان؟!
پ.ن2: من با دو کلاس هفتم، دو کلاس هشتم، دو کلاس نهم کلاس داشتم. یعنی بچه های سن بلوغ 11 تا 14 ساله. تازه اسم هایشان را حفظ شده بودم و الان دلم برایشان تنگ شده. خصوصا آنهایی که به فارسی علاقه داشتند. از شیطان هایشان بدم نمی آید و دوستشان دارم. خیلی هم بامزه بودند. برای زنگ ورزش و بازی خوب بودند. اما برای کلاس همراهی نمی کردند.
پ.ن3: بعدا مطلع شدم تا آخر سال چهار معلم غیر از من آمدند و فرار کردند!
دیدگاهها (۲۹)
دیده بان
۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۷:۴۴
جالب بود...
لبنان خیلی جای قشنگی هست
آسمان
۰۳ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۹
ممنون به خاطر این مطلب و توجهتون به در خواست ما،ای کاش از کسایی که این کارن و یه مدت که تدریس میکنن یه کمکی میگرفتین شاید اثر می کرد،یا مثلا لازم بود درس و با بازی و مسابقه به بچه ها آموزش می دادین.به هر حال می دونم که کار سختیه.
و من الله توفیق
هیام
۰۳ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۹
پاسخ:
۳ آبان ۹۳، ۲۳:۳۵
واقعا
شاگردانم تو ایران رو باید سرتا پا طلا بگیرم
محمد
۰۴ آبان ۹۳ ، ۰۹:۰۴
تا جایی که من می دونم شهید چمران و امام موسی صدر و ... که تونستن تو لبنان حرکتی بکنن، اگه می خواستن به همین راحتی جا بزنن که وضع لبنان الان این نبود.
پس اگر واقعا بخواهید کاری رو انجام بدیم خدا راهشو جلو پامون میذاره اگه نخواهیم هم خودمون سریع بهونه رو جور می کنیم.
البته فکر کنم این حرفها بیشتر به خودم بود که تو ایران با همه نعمت ها نشستسم و غرغر و می کنیم و می گیم لنگش کن. شما مسلما خیلی وضعت از ما بهتره
دعا می کنم موفق باشید.
یا حسین
پاسخ:
۴ آبان ۹۳، ۱۰:۰۷
در لبنان احترام به معلم بسیار بسیار کم است. اقتدار معلم ناشی از برتری علمی، برتری قدرت بدنی و داشتن مسئولیت و داشتن حمایت مدیر و ناظم است. وگرنه اصلا احترامی برای او قائل نیستند.
سجاد
۰۴ آبان ۹۳ ، ۲۲:۲۱
ولی در کل کار اشتباهی کردید که یک ماه هم طاقت نیاوردید.............به هر حال شما نماینده و آینه ای از مردم ایران هستید.............اینچنین ضعف و سست عنصری فقط روی دید مردم اونجا نسبت به شما نیست..........بلکه ایران هم هست. رفتار شما به عنوان یک ایرانی هزاران برابر بیشتر از اخبار اینور اونور رسانه ای روی دید مردم نسبت به ایرانی ها تاثیر میزاره!
طبسی
۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۵:۵۵
پاسخ:
۶ آبان ۹۳، ۱۴:۰۲
نور
۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۱
چقدر حیف
ناراحت شدم
و من الله توفیق
پاسخ:
۶ آبان ۹۳، ۱۴:۰۰
بله. خیلی حیف
شرایط کاری هم مزید بر علت بود. باید برای مدرسه زیاد وقت می گذاشتم که امکانش نبود.
نور
۰۶ آبان ۹۳ ، ۲۱:۴۴
توکل...
باقری
۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۲:۰۵
من تصور می کنم ایراد اصلی تعداد کلاس هایی بود که برداشته اید به نظرم 6 کلاس خیلی زیاد است شما اگر با یک کلاس شروع می کردید هم انرژی لازم را برای بقا داشتید و هم در کنترل کلاس موفق تر بودید.
پاسخ:
۹ آبان ۹۳، ۱۶:۱۲
بله قصد من هم همین بود که دو کلاس بردارم اما از آنجا که معلم نداشتند، همه را به زور به من دادند! همین هم مزید بر علت شد.
حسین صاد
۰۹ آبان ۹۳ ، ۰۱:۱۲
پاسخ:
۹ آبان ۹۳، ۱۶:۱۳
بله ان شاءلله
طبسی
۱۵ آبان ۹۳ ، ۰۷:۲۱
طبسی
۱۵ آبان ۹۳ ، ۰۷:۲۳
صاحبه
۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۱:۰۰
صباح
۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۹:۳۸
پاسخ:
۲۳ آبان ۹۳، ۱۹:۵۰
سید حسن
۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۰:۰۲
پاسخ:
۴ آذر ۹۳، ۱۵:۴۲
مهدیار آسمانی
۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۷:۰۱
ههههه ... مثل ربات نوشتی... یا از ادبیات کلاسیک و وکتابی استفاده کن یا وبلاگی و خودمونی :)
سید
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۱
سیداصغر
۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۱۹
پاسخ:
۹ بهمن ۹۴، ۰۹:۰۹
برای ارتباط بهتر با ملت های دیگر، باید زبان را درست یاد بدهند. نه اینکه فیزیک و شیمی و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا را هم به زبان خارجه یاد دهند.
سیداصغر
۱۰ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۶
ن
۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۱۳
؟؟؟؟
سیداصغر
۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۰
معلم
۲۳ دی ۹۶ ، ۱۷:۳۶
تنبیه بدنی در لبنان هنوز وجود دارد؟خانواده ها ندید میگیرند یا مثل ایران کار رو به اداره و وزارت و دادگاه میکشونن؟
تنبیه برای \سرهاست یا دختر هارو هم تنبیه بدنی میکنن؟
پاسخ:
۲۵ دی ۹۶، ۰۹:۲۵
سوالات آیین نامه رانندگی
۲۹ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۵۳
رقیه
۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۱
پاسخ:
۳۰ آبان ۹۷، ۱۲:۰۱
ابراهیم
۱۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۰۰
پاسخ:
۱۴ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲
کرار
۱۶ تیر ۹۸ ، ۱۰:۳۴
پاسخ:
۱۷ تیر ۹۸، ۱۱:۰۵
رسول
۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۶:۰۰
سلام عليكم
عندي اطفال 2
صف 3 ابتدائي
صف 2 متوسط
ارجو التواصل معي لغرض تسجيلهم
پاسخ:
۱۵ آبان ۹۹، ۱۴:۰۴
کرار
۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۸:۴۷
سلام براتون ایمیل فرستادم ولی جوابمو ندادین،، تو خصوصی فرستادم
کمالی
۱۱ آذر ۰۰ ، ۰۰:۲۱
سلام. بنده گرافیست و نقاش هستم، مدرس دانشگاه هم بوده ام، خیلی علاقمندم تجربیات و تخصصم را به جوانان لبنانی آموزش بدهم بصورت دوره های کوتاه مدت. آیا امکان ارتباط گرفتن با موسسه یا سازمانی وجود دارد؟ سپاسگزارم
پاسخ:
۱۱ آذر ۰۰، ۱۲:۵۳