بعد از انفجار سفارت ایران در بیروت، شاید اولین نفری بودم که بر اساس اطلاعات اولیه، گزارش مشروحی در این زمینه نوشتم که توسط برخی سایتهای خبری هم بازنشر شد. در انتهای آن گزارش پیشنهاد داده بودم که ایران از این فرصت نهایت استفاده را کرده و به سعودی به عنوان سازنده و فرمانده و پشتیبان اصلی تروریستها هجوم ببرد. هرچند پیش بینی کرده بودم که چنین عملی هرگز انجام نخواهد شد. (آن گزارش را از اینجا بخوانید)
با انفجار مشکوک هفته پیش در بیروت که باعث کشته شدن محمد شطح وزیر پیشین 14 مارس و مشاور سعد حریری شد، 14 مارس به شدت و از لحظه مخابره خبر انفجار، به حزب الله و ایران هجوم آوردند و کار را به آنجا رساندند که گفتند این انفجار، جوابِ سپاه پاسداران ایران از طریق حزب الله، به نامه ی معتدل محمد شطح به حسن روحانی بود! یا وزیر ورزش سابق لبنان احمد فتفت (که در زمان جنگ 33 روزه به یکی از پایگاه های ارتش لبنان دستور داد یک گروه اسراییلی را که در محاصره حزب الله گرفتار شده بودند استقبال کرده و پناه دهند و چای و قهوه بدهند!) گفته: حزب الله می خواهد لبنان را به آتش بکشد به راحتی کسی که یک سیگار روشن می کند!
یادم می آید در برنامه تلوزیونی که المنار یکی دو روز بعد انفجار سفارت در محل انفجار ترتیب داد و با بازماندگان و همسایه ها مصاحبه کرد و میزگرد تشکیل داد، سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در لبنان هم میهمان برنامه بود. وی در جواب سوال مجری مبنی بر اینکه به دور از سیاست و مصالح سیاسی امنیتی، آیا عربستان سعودی پشت این ماجراست؟ گفت: خیر، ما اسراییل را عامل این انفجار می دانیم.
اما چند روزی است در لبنان خبر دستگیری فرمانده گروهک عامل انفجار به اسم ماجد الماجد منتشر شده. وی یک سعودی است که فرمانده گردانهای عبدالله عزام از شاخه های القاعده است. هرچند مراجع رسمی این دستگیری را تایید یا تکذیب نکردند اما برخی منابع غیر رسمی لبنانی و آمریکایی این بازداشت را تایید کرده اند. ضمن آنکه آقای علاءالدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس هم این اقدام را ستوده و خواهان محاکمه وی شده. این گروه عملیات انفجار سفارت را به عهده گرفته است. در نهایت دیروز این خبر از منابع رسمی لبنانی تایید شد.
حال دو سوال مطرح است: چرا ما نباید از فرصتها در سیاست خارجی خود استفاده کنیم؟ چرا همیشه در مقابل اتهامات پوچ سعودی ها، اماراتی ها، مصری ها و ... سکوت می کنیم؟ آیا سیاست خارجی فقط در روابط سفرا و وزرا خلاصه می شود؟ آیا افکار عمومی جزیی از سیاست خارجی نیست؟
دوم آنکه چرا مهره ها و عوامل ترور و فرماندهان عملیات بر ضد منافع ایران از طرف ایران مجازات نمی شوند؟ چرا قانون ایران به خود اجازه نمی دهد دادگاه تشکیل دهد و برای آنان حکم صادر کند حتی غیابی؟ چطور آمریکا اگر در هر جای دنیا به شهروندش اهانت شود اقدام می کند؟ اما ایران خیر. آیا مسئولان ما برای مردم اعتبار قائل نیستند؟ چگونه انتظار داریم یک ایرانی در خارج کشور اعتبار و آبرو داشته باشد؟ پس چگونه می خواستند اعتبار پاسپورت ایرانی را به آن بازگردانند؟! آیا برای ایرانیانی که در خارج کشور بازداشت می شوند اقدام قضایی صورت می گیرد؟ پرونده امام موسی صدر یا چهار دیپلمات ربوده شده ما در لبنان چه شد؟
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.