شب عاشورا سید حسن در مجمع سید الشهدا گفت: ما همیشه در طول این سالها آمده ایم و باران شدید و گرمای آزار دهنده نتوانسته ما را از حسین علیه السلام جدا کند. امسال هم هیچ خطری نمی تواند ما را از حسین (ع) جدا کند، نه انفجارها نه ماشینهای بمب گذاری شده. ما می آییم و فریاد می زنیم لبیک یا حسین.
سید گفت: بگذارید صریح باشیم (او همیشه واقعیت را می گوید و صادق است) فردا خطر بمبگذاری هست. اما ما می آییم.
وقتی سید این حرفها را می زد هیجان و دلهره ای مرا فرا گرفت. همیشه در اخبار می شنوی که در عراق بمبی منفجر شد و عزاداران کشته و زخمی شدند. اما وقتی بخواهی جایی بروی که سیدِ صادق می گوید خطر بمبگذاری هست، قضیه خیلی فرق می کند. همیشه یک چیزی می شنیدی و حالا جدی جدی باید بروی در دل خطر.
این شد که حلالیت نامه ی اینترنتی خود را نوشتم و بر خلاف مسائل امنیتی که همیشه رعایت می کردم، عکس بچه هایم را هم گذاشتم. اتفاقا روز عاشورا هم حزب الله اجازه می داد هر کسی آزادانه عکس بگیرد، حتی از ماموران!
صبح از ساعت 8 صدای مراسم و دعاخوانی و عزاداری می آمد. حدود 9 بود که از منزل حرکت کردیم. از چهار راه معموره که چندی پیش یک ماشین بمبگذاری شده کشف شده بود رد شدیم. از آنجا خانمها را به خیابان دیگری هدایت می کردند و مردها را به ابتدای اتوبان سید هادی نصر الله راهنمایی می کردند. من با پسر اولم، عباس که در کالسکه بود راه را ادامه دادیم. همسرم هم علی اصغرمان را با کالسکه برد. رسیدیم به اول اتوبان شهید سید هادی نصر الله. در تمام طول مسیر بچه های انتظامات و امنیت حزب الله با کارتی بر سینه حضور داشتند. اتوبان و مبادی ورودی به مسیرهای راهپیمایی را با کامیونهای سنگین پر از خاک بسته بودند. خیالت راحت است که هیچ ماشین انتحاری نمی تواند وارد محوطه شود. در طول مسیر چندین بار بازرسی بدنی می شوی و به راهت ادامه می دهی. برخی آب به عزاداران می دهند. برخی هم برای مجالس روضه امام حسین علیه السلام پول جمع می کنند.
می رسی به چهار راهی که از آنجا به طرف جاموس می رود. دسته های عزاداری از پایین اتوبان حرکت کرده اند و حالا در حال ورود به خیابانی هستند که آنها را به طرف ملعب الرایه هدایت می کند (ورزشگاهی که مردم می نشینند و مراسم اجرا می شود). کمی نگه مان داشتند تا چند دسته رد شوند. بین هر دسته، دسته ای از ما را هم می فرستند داخل مسیر. در تمام طول مسیر، نیروهای امنیتی حزب الله، برخی گوشی در گوش و برخی بیسیم به دست ایستاده اند. حتی در وسط خیابان هم عده ای ایستاده اند که همه را زیر نظر دارند. وارد جاموس می شوی و همراه با شعارگویان، شعار لبیک یا حسین و لبیک یا زینب سر می دهی. به چهار راه مسجد قائم که میرسیم وارد می شویم و به طرف ملعب الرایه می رویم. ورزشگاه کاملا پر است و دسته ها در خیابان کنار ورزشگاه از حرکت می ایستند. ناگهان مردم با صدای مجری که تشریف فرمایی سید حسن را اعلام می کند از خود بیخود می شوند و به طرف درهای ورزشگاه می دوند. دویدن در تظاهرات و جمعیت فشرده! بعضی ها از تیرهای برق بالا می روند. نیروهای انتظامات که کنار دیوارها ایستاده اند و بازوهایشان را در هم گره کرده اند از پس جمعیت بر نمی آیند. تعدادی از جوانها از دیوار بالا می روند و وارد ورزشگاه می شوند. نیروهای داخل ورزشگاه به سمت آنها هجوم می برند و سریع، هر کدام را بازرسی می کنند. همانطور که سید حسن در حال صحبت است مردم به زور داخل می شوند. صحنه ی خیلی جالبی است. تلاش و حرص و جوش نیروهای امنیتی برای حفظ نظم و امنیت، در مقابل تلاش سیری ناپذیر مردم برای ورود و دیدن سید از نزدیک. سید آنقدر ایستاد و صحبت کرد که مطمئن می شوی روی اسرائیل و دشمنان داخلی سید کم شد. به هر حال ایستادن در نقطه ای مشخص آنهم به مدت طولانی، برای کسی که تمام سرویسهای جاسوسی اعراب خائن و اسراییل جنایتکار و آمریکای امپریالیستی دنبال کشتنش هستند واقعا خیلی خطرناک است.
بعد از صحبت سید، کم کم راه می افتم و به سمت خانه بر می گردم. در راه تعدادی از جوانهای حرکت امل که کفن سبز رنگ با آرم امل پوشیده اند با سر و صورت خونی ناشی از قمه زنی در اتوبان در حال حرکتند. خانمها هم از مسیر راهپیمایی خود برگشته اند و در اتوبان سید هادی جمعیت مختلط می شود. بعضی خانمها از دیدن این سر و کله های خونی وحشت زده می شوند. برخی از مردها و حتی زنها پابرهنه به عزاداری آمده اند و حالا که آفتاب به خیابان خورده و آسفالت داغ شده نمی توانند روی آسفالت به آرامی راه بروند.
چند نکته در این مراسم به نظرم بسیار جالب و مثال زدنی بود.
اولا نظم و ترتیب و مدیریت قوی حزب الله بر مراسم. از لباسهای دسته ها بگیر تا پرچم ها، تا مسیر حرکت.
دوم، امنیت فوق العاده بالا که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاد. هرچند داعش و النصره قبلا تهدید کرده بودند. در حین مراسم حزب الله توانست یک انبار سلاح را کشف کند و سلاح های آنرا مصادره کند. خبری که در هیچ خبرگزاری نزدند.
سوم سلیقه در طراحی پرچم ها، آرم، و شعارها. حتی تیشرت هایی با آرم هیهات که مخصوص عاشورای امسال طراحی شده بود به تن برخی از مردم می دیدید.
چهارم جدا بودن مسیر راهپیمایی خانمها از آقایان. هرچند برای خانواده هایی مثل ما سخت است اما خیلی با دسته های ایران تفاوت دارد که زنها گوشه ای می ایستند و نگاه می کنند و برخی جوانها هم سینه زنی شان یه مقدار حالت خودنمایی می گیرد.
پنجم اینکه تقریبا هیچ علامت و پرچمی از حزب الله یا حرکت امل مشاهده نمی شد. تمامی پرچم ها شعارهای حسینی بود. هرچند برخی جوانهای امل کفن یا تیشرت با آرم امل پوشیده بودند اما هردوی آنها به عنوان سازمان، نمود سازمانی نداشتند.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.