مدتی است مد شده در سایتهای مختلف اصطلاحی به کار می رود که به نظرم اشکال مفهومی دارد و مقصود اصلی را نمی رساند: سبک زندگی اسلامی! بسیاری از سخنرانان و علما و جامعه شناسان و روانشناسان هم در این باره شروع به صحبت کرده اند. اما نکته ی مهم این است که اسلام یک سبک زندگی جدید در کنار دیگر سبکها نیست. اسلام راه و روش زندگی است برای سالم رسیدن به آخرت، نه سبکی برای زندگی. نظریه پردازانی که این اصطلاح را به کار می برند از نظریات علوم انسانی غربی مثل جامعه شناسی افکاری را گرفته اند و بر اساس آن سعی دارند اسلام را به عنوان سبک جدید و مهمی در زندگی بشر معرفی کنند. با توجه به آیات قرآن می توان به حقیقتی رسید و آن این است که خداوند بعد از خلقت جهان، انسان را آفرید و به ملائکه گفت به آدم سجده کنید و شیطان هم سجده نکرد و مطرود و مغضوب شد. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿٣٤ بقره﴾. بعد از آن شیطان کینه ی آدم را به دل گرفت و با خود عهد کرد او را گمراه کند. قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿١٦ اعراف﴾: گفت چون مرا گمراه کردی حتما بر سر راه انسانها کمین می کنم و از همه جهت به آنان هجوم می آورم و دیگر آنها را شکرگزار نخواهی یافت. فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ ﴿٢٠ اعراف﴾: شیطان آدم و حوا را گمراه کرد. خداوند گفت: قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿٢٤﴾ قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿٢٥ اعراف﴾ انسان به زمین اخراج شد و محکوم شد در آنجا زندگی کند و در آن بمیرد.
سوال همیشگی بشر این بوده که من کیستم و در این جهان چه میکنم و سرنوشتم چه خواهد بود. و انواع سوالهای فلسفی دیگر حول پیدایش انسان. در اینجا قصد ندارم وارد بحث های سنگین معرفتی و عرفانی و فلسفی بشوم که آیا خدا بر اساس صفات خویش باید انسان را می آفرید و مورد آزمایش قرار می داد یا خدا لطف کرد ما را آفرید یا هر چیز دیگر. واقعیت ملموس این است که ما آفریده شدیم و در این دنیا آزمایش می شویم و نزد خدا باز می گردیم. حال وظیفه ی ما چیست؟
خداوند از اول خلقت تا کنون رسولان و پیامبران مختلفی را برای هدایت بشر و نمایاندن راه صحیح به او فرستاده است. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿٣٦ نحل﴾: و همانا ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت (غیر خدا) دوری کنید، پس بعضی مردم را خدا هدایت کرد و بعضی دیگر ضلالت و گمراهی بر آنان حتمی شد، اکنون در روی زمین گردش کنید تا بنگرید عاقبت آنان که پیامبران را تکذیب کردند به کجا رسید.
امروز که قرنها از ظهور آخرین پیامبر که برترین موجود خلقت بود می گذرد، معارف بسیار زیادی در دسترس است و کافی است کسی که دنبال آن است کمی تلاش کند و به موضوع اهمیت بدهد تا به منابع فراوانی از معارف الهی دست پیدا کند. منبع اصلی آن هم خود قرآن است. قرآن هدف خلقت را بندگی خدا اعلام کرده. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿٥٦ ذاریات﴾. لیعبدون را برخی لیعرفون تفسیر کرده اند. اما مهم بندگی است، حتی اگر معرفت حاصل شد ولی بندگی حاصل نشد به هدف خلقت دست نیافته ایم.
انسان و کل مخلوقات در فضایی مادی خلق شده اند. مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿٥٥ طه﴾: ما شما را هم از این خاک آفریدیم و به همین خاک بازمیگردانیم و بار دیگر هم از این خاک بیرون میآوریم. فضای مادی از فضای خدا متفاوت است. جنس ما با جنس خدا متفاوت است. تصور کنید در تصویر زیر یک برنامه نویس مشغول برنامه نویسی است و با کدهای کامپیوتری سر و کار دارد. اما خروجی کارش که در مانیتور دیگری نشان داده می شود یک فضای مجازی است که در آن اتفاقاتی می افتد که برنامه نویس برنامه ریزی کرده.
خلقت در نزد خدا هم همینطور است. خدا کل جهان خلقت را تخیل و تصور کرد و گفت خلق شو. تا تصور کرد، خلق کرد. قدرت نامتنهاهی خدا و علم بی انتهای او سبب خلق جهانی شد که ما اگر تمام عمرمان را تحصیل و تحقیق کنیم نمی توانیم جزئی از آن را بطور کامل بشناسیم مگر او آن علم را به ما بدهد. وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ... ﴿٢٥٥ بقره﴾ پس خدا تصور کرد و خلق شدیم. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿٨٢ یس﴾: فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلافاصله موجود خواهد شد.
قدرت خلقت خدا آنقدر زیاد است که به ما اراده و احساس داده و ما می توانیم در این دنیای مجازی بازی می کنیم. بله بازی: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿٢٠ حدید﴾: بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچهای است بچگانه و لهو و عیّاشی و زیب و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان. در مثل مانند بارانی است که گیاهی در پی آن از زمین بروید که برزگران (یا کفار دنیاپرست) را به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و خشک شود و بپوسد. و در عالم آخرت (دنیا طلبان را) عذاب سخت جهنم و (مؤمنان را) آمرزش و خشنودی حق نصیب است. و باری، بدانید که زندگانی دنیا جز متاع فریب و غرور چیزی نیست. قرآن می گوید زندگی دنیا بازیچه و فریب است. دقیقا مانند اینکه ما موجوداتی داخل کامپیوتر باشیم. هرچه جمع کنیم درواقع چیزی جمع نکرده ایم. لذتهای ما داخل دنیا است. خدایی که به ما احساس لذت بردن داد و لذتهای مختلف را برنامه ریزی کرد گفت بعضی از آنها را استفاده کنید و برخی را نکنید و برخی را هم به شکل خاصی تجربه کنید. پس لذتهای دنیا یا حلال است و یا حرام. اما لذتهای بالاتری هم هست که دست یافتن به آنها برای ما مشکل است. یعنی خودمان دنبال آن نمی رویم، چون مادی و دیدنی نیست. لذت مناجات با خدا و ارتباط با صاحب کل هستی لذتی است که خیلی ها اصلا از آن اطلاع ندارند چه برسد به درک و تجربه ی آن. لذت آنکه مورد رضایت خدا باشیم لذتی است که غایت انبیا و اولیای الهی است. بالاترین نعمت بهشت رضایت خداست. وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَکْبَرُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿٧٢ توبه﴾در این آیه فوز عظیم رضای خداست، نه آن بهشتی که خدا به سابقون خواهد داد. ...رَّضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿١١٩ مائده﴾
کسی که بخواهد پای در راه رسیدن به خدا بگذارد و برای رسیدن به خالق هستی تلاش می کند اول باید واجبات را انجام دهد و از حرام بپرهیزد. وقتی به این روش عادت کرد وارد اتوبان مهم تری می شود که انجام مستحبات و ترک مکروهات است. دیگر نه تنها گناه نمی کند و وظایفش را درست انجام می دهد، بلکه سعی دارد کوچکترین تخلفی از رضایت خدا نداشته باشد. اگر خدا چیزی را دوست دارد او هم آن را دوست خواهد داشت و اگر خدا از کاری ناخشنود شود او هم انجامش نمی دهد.
مرحله ای که بعد از این اهتمام به دست می آید از بالاترین مراحل پیشرفت این خلقت است. در طی مراحل گذشته نفس اماره را سرکوب کرده و اراده ی خود را زیر پا گذاشته و اراده ی الهی را در هر عملی در نظر می گیرد. دیگر در وجود او من نیست و احساس منیت و انانیت ندارد. محو اراده ی خدا می شود. برعکسِ ابلیس که پس از سالها عبادت به خاطر یکبار من گفتن و بلند کردن پرچم خودخواهی، تمام مراتب و مقامات خود را از دست داد و عاقبت به شر شد. در این مرحله دیگر به آنجا می رسد که حسنات الابرار سیئات المقربین. یعنی کاری که برای ما حلال است برای پیامبر دیگر حلال نیست. (نه به معنای حرام شدن، بلکه به معنای عقبگرد و پسرفت در مسیر است) دیگر نماز شب برای پیامبر واجب می شود. وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ ... ﴿١١٤ هود﴾. در این مرحله نگاه به زن نامحرمِ با حجاب هم باعث سقوطی معادل چهل سال می شود.
در نمودار زیر دقت کنید:
می گویند قبل از اینکه به دنیا بیاییم و صاحب جسم شویم در عالمی بودیم به نام ذر. روح ما شکل خاصی داشت و هرکس زودتر به ربوبیت خدا اعتراف کرد به ترتیب جایگاه بالای پیامبری و امامت دریافت کرد. بعدی ها هم (مثل انتخاب رشته) به ترتیب سرنوشتی برای خود مشخص کردند. اینکه در کدام زمان و در کدام کشور و در کدام خانواده به دنیا بیاییم همه وابسته به آن انتخاب بوده است. بعد از آن روح ما را درون یک نطفه قرار دادند و درواقع یک وسیله ی نقلیه به ما دادند تا در این دنیا با آن حرکت کنیم و به آخر خط برسیم. آخر خط مرگ است و همه دوباره نزد خدا باز می گردیم. در هر یک از این مراحل ممکن است کسی گمراه شود. یک نفر در صراط مستقیم است اما می رود دانشگاه و احساس می کند برای خودش کسی شده و دیگر خدا را بنده نیست؛ از آنجا از راه خارج می شود. اصلا همین که خودمان را کسی بدانیم دقیقا همانجا از راه خارج شده ایم. درست مثل شیطان که گفت انا. گفت من! یک نفر هم، در دنیا در مرحله ی دیگری به واسطه عمل نکردن به برنامه ی خدا (دین) از راه خارج می شود. خلاصه آنقدر راههای خروج از صراط مستقیم هست که دیگر راه اصلی را فراموش کرده ایم. تمام راه ها غیر از راهی که خدا مشخص کرده اشتباه است. اصلا انتخاب برای ما معنا ندارد. درست است که خدا به ما اراده داده اما ما فقط مهره هایی در بازی کامپیوتری خدا هستیم. کمترین ذره ای برای خودمان وجود قائل شویم همان موقع از راه خدا خارج شده ایم. نمونه اش شیطان که یک بار گفت من، و نمونه ی دیگرش پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله که آنقدر در اراده ی خدا غرق شده بود و واقعا خودش را در برابر او هیچ می دید که سخنش کلام خدا شده بود، عملش فعل خدا شده بود. یعنی جز چیزی که خدا بخواهد سخن نمی گفت و جز کاری که خدا بخواهد انجام نمی داد. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ ﴿٤ نجم﴾ هرچقدر بیشتر به اتوبان صراط مستقیم نزدیک باشیم زودتر و آسانتر به هدف می رسیم و هرچقدر فاصله بگیریم دیرتر و سخت تر. گاهی راهی اشتباه انسان را آنقدر از راه اصلی دور می کند که دیگر به هدف نخواهد رسید. جهنم جایگاه گمشدگان است. جایگاه کسانی که آتش اعمالشان آنها را می سوزاند و مورد غضب خدا خواهند بود.
خدایا به حق قرآن و به حق پیامبر مهربانت و به حق اولیای بعد او و به حق صاحب الزمان فرج مولا و راهنمای ما را برسان و دست ما را در این دنیای خطرناک بگیر تا سالم به مقصد برسیم.
از همه التماس دعا دارم.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.