برای دیدن معنای فارسی کلمات فارسی و ترکیبات آن می توانید به سایت لغتنامه دهخدا مراجعه فرمایید.
لبنانی |
عربی فصیح |
تلفظ |
معادل فارسی |
ادش |
کم؟ |
/addesh/ |
چند؟ چقدر؟ |
بدّی |
أرید |
/baddy/ |
می خواهم |
جورة |
حفرة |
/joura/ |
گور[1] |
شاورما |
/shawerma/ |
شاه قورمه[2] |
|
شو |
ماذا |
/shoo/ |
چی؟ |
فرجار |
/forjar/ |
پرگار |
|
کیفک |
کیف حالک؟ |
/kyfak/ |
چطوری؟ |
لیش |
لماذا |
/lyesh/ |
چرا؟ برای چه؟ |
مای |
ماء |
/maay/ |
آب |
[1] - گور در زبان فارسی زمان زردشتیان به معنای بهشت بوده و به نیت خیر استفاده می شد. وقتی می گفتند به گور رفت منظورشان به رحمت خدا رفت بوده اما در طول سالیان تبدیل شده به کلمه ای منفی و کلمه ای معادل قبر. چاله ی قبر که به آن گور می گفتند در عربی راه یافته و به چاله می گویند جورة.
[2] - این کلمه در اصل فارسی بوده و به معنای خوراک قورمه شاهانه است. قورمه به قطعات کوچک گوشت گفته می شد. مثل قورمه سبزی. اصطلاح گوشت قورمه تهیه کردن مانند گوشت برای کباب تهیه کردن استعمال می شد.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.