پیروزی تروریستهای تکفیری در سوریه آنچنان سریع اتفاق افتاد که کشورهای قدرتمندی مثل آمریکا و روسیه حتی فکر هم نمیکنند بتوانند جایی را به این سرعت بگیرند.
آنچه مشخص است، آماده سازی و برنامه ریزی برای این اتفاق، یک روزه نبوده و اقلا شش ماه گذشته مشغول آن بودهاند حال آنکه ایران و حزب الله سرگرم نبرد با رژیم صهیونیستی و حل مشکلات فراوان و کاستیهایی بودند که کم کم چارهای برای حل آنها پیدا نمیشد.
در تمام یکسال و اندی از طوفان الاقصی که فلسطینیها در حال سلاخی توسط صهیونیستها بودند، صدای هیچ کدام از این تکفیریها در نیامد، مگر در محکومیت حماس و مردم غزه! حالا علنا شعار دوستی با اسراییل سر میدهند و اهداف استراتژیک آن را جلو میبرند.
با این حال اسراییل به این بردگان ناچیز خود هم اعتماد ندارد و پس از سقوط دمشق، بسرعت وارد خاک سوریه شده تا جلوی خطر اقدامات احتمالی برخی تکفیریهای سرخود را بگیرد. بهانهای ظاهری برای اهداف توسعه طلبانه همیشگی خود که با اهداف توسعه طلبانه ترکیه همراستا شده است.
برخی تحلیلگران، حماس را عامل وضع موجود میدانند و یک طرفه به قاضی میروند. آنها مدعی هستند حماس وابسته به اخوان المسلمین است و اخوان که در ترکیه و مصر و قطر نفوذ فراوانی دارد، در واقع برای صهیونیستها عمل کرده و ایران و حزب الله را به تله انداخته است.
این تحلیل یا بگوییم خط فکری، بیشتر ساخته و پرداخته اتاق جنگ رسانهای صهیونیستها برای قدرتنمایی و دستاوردسازی است. فلسطین پیش از طوفان الاقصی شاهد ظلم روزافزون و افزایش فشار ظالمانه بود. شاید بنا به سخن یکی از سیاستمداران اسراییل این فشار عامدانه بود تا واکنش ناچیز فلسطینیها، بهانه کشتار آنها گردد، اما در هر حال جای فرار باقی نمانده بود و زیر باران ضربات دشمن، باید یک جایی مشتی حواله میکردند.
برخی از تحلیلگران هم معتقدند این جنگ، در واقع به خواست روسیه رخ داد تا در اوکراین نفسی بکشد. هرچند در ظاهر این حرف معقول به نظر میرسید اما هم بنا به آنچه در پاراگراف قبل گفته شد، و بنابر اینکه هیچ داده و اطلاعاتی در این زمینه وجود ندارد، نمیتواند چندان درست باشد. خصوصا که حمایت از اوکراین هرچند کمرنگ شد اما قطع نشد و برعکس، اجازه استفاده از تسلیحات هجومی هم صادر شد.
برخی مدعی هستند چون بشار از ایران فاصله گرفت، پس ما نمیتوانستیم نقشی داشته باشیم و بازنده نیستیم. این سخن غلط است چرا که با شکست تروریسم، کشورهای حامی تکفیریها کم کم به سوریه برگشتند و سفارتهایشان را بازگشایی کردند. این میوه پیروزی بود نه دور شدن از ایران، ایران همچنان حضور داشت. از طرف دیگر حلب عملا دست ایران بود و از دست دادن آن هیچ معنایی جز عقب نشینی و شکست ندارد.
برخی برای دلداری دادن میگویند توافق شده به حرمها کاری نداشته باشند و بچههای حزب الله در امنیت هستند و نگران خط پشتیبانی از مقاومت نباشید، توافق شده! اولا پس از حمله به حلب، یکی از دانشجویان لبنانی به وصیت پدرش که در محاصره بود به لبنان رفت تا مادر و خواهرش تنها نمانند. دو اینکه چطور میشود به تکفیریهایی اعتماد کرد که توافق آستانه را نقض کردند و نوکر بزرگترین نقض کننده توافقها یعنی اسراییل هستند؟ افرادی بیسواد و جاهل که با حمله به مسجد، حتی قرآن را به همراه مفاتیح و زیارتنامه لگدکوب کردند. چطور میشود انسان عاقل به آنها اعتماد کند؟
اگر این اتفاقات ناشی از رضایت و توافق پشت پرده باشد، باید صلح و آرامش را بوسید و آن را به خواب دید. از این پس باید دوباره تکفیریها را در ساختمان مجلس و دولت، جشنها، رژهها، و در گوشه کنار شهر در حال جنایت و آدمکشی دید.
امامعلی(ع): آگاه باشید، شب و روز پنهان و آشکار شما را به مبارزه باشامیان دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید. به خدا سوگند هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد. اما شما سستی نشان دادید و خواری و ذلت پذیرفتید تا آنجا که دشمن پیدرپی به شما حمله و سرزمینهای شما را تصرف کرد.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.