روز سوم
صبح سید آمد دنبالم. روز اول در مورد قصدم از سفر یک روزه به سوریه در صورت امکان به قصد زیارت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه علیهما سلام گفته بودم. سید منا برد به یکی از شرکت های زیارتی در ضاحیه. یه همچین توری موجود بود اما فقط برای زیارت حرم حضرت زینب علیها سلام زائر می بردند به قیمت 30$ یا بیشتر دقیقاً خاطرم نیست. خواستم هزینه شا که گفتن تا فردا باید تعداد نفرات به حد نصاب برسه. سید هم گفت باید بیشتر در مورد شرایط سفر یک ایرانی (که به هیچ سازمانی وصل نیست) از خاک لبنان به سوریه پرس و جو کنه. بعدش منا برد به جایی که اصلا قرار نبود بریم اونجا. برام جالب بود تقریبا هر جایی میرفتیم نه تابلویی نه نشونی فکر میکنم بعد از جنگ تموز که اسرائیل تمام ساختمان های حزب الله را در ضاحیه نابود کرد تصمیم گرفتند ساختموناشون بی نام و نشان باشه. [توضیح: در لبنان عموم خیابانها اسم ندارند. برخی مناطق توریستی خیابانهای اصلی اسم دارند.] به هر حال رفتیم جایی که کارمنداش همه شبیه به مثلا بنیاد شهدا بودند. ریش آنکارد کرده و پیراهن روی شلوار. رفتیم توی دفتر رئیس. سید یک پاکت از جیبش در آورد و رو به من گفت: رد الأمانات إلى أهلها. پاکت پولی بود که از ایران برای کمک به مقاومت برده بودم و به سید داده بودم تا بدست اهلش برسونه. سید هم خواست بنده شاهد رسیدنش به دست اهلش باشم که البته هیچ الزامی نداشت. ولی شانس ملاقات آدمهای نازنینی را پیدا کردم. از رئیس اون موسسه که کارشون جمع کردن کمک های مردمی و متعاقبا حمایت مالی از مقاومت بود، در خواست کردم که حالا که اومدم تا اینجا و شما هم دفتردستک دارید لطفاً به ازای نفراتی که بهم پول دادن قبض صادر کنید و ایشون قبول کرد. و رسیدها را به اضافه ی یک دستخط چاپ شده ی سید حسن نصر الله با مضمون تشکر به خاطر کمک به مقاومت به من داد.
یه چرخی توی دفترش زدم دیدم اون آقای رئیس با شخصیت های مهم رده یک مربوط مقاومت و سیاسیون لبنان اعم از سیدحسن نصر الله میشل سلیمان (شاید میشل عون) و علامه فضل الله عکس دونفری داره. از اون بنده خدا درخواست کردم از 3 دلار تا 300 دلار برای ششصد و خرده ای دلاری که برده بودم و توی قسمت اول بهش اشاره کردم، واسم قبض بنویسه. (کمک های مردمی را به دلار تبدیل کرده بودم که حملش اسونتر باشه و اینجا هم مجبور نشن دوباره تبدیلش کنن.) حدس میزدم فرد مطلعی باشه لذا از او پرسیدم "به نظر شما حوزه نفوذ حزب الله در لبنان چقدراست؟" ایشون قریب به این مضمون جواب دادند در میدان عمل و در اجتماع (قدرت عملیاتی و اثرگذاری اجتماعی) حزب الله قدرت بلا منازع هستش اما در عرصه سیاست دستش مثل میدان عمل باز نیست. ازش پرسیدم منظورتون تعامل یا تعارض با گروه 14 مارس هستش؟ جواب مثبت بود. گپی کوتاه با هم داشتیم. قهوه ی عربی سفارش داد بیارند که به زور شکر خوردم. وقتی فهمید توی کار گردشگری هستم گفت شما با پسرم که کاروان میاره ایران میتونی همکاری داشته باشید. بهش زنگ زد اومد یکم با هم صحبت کردیم دیدیم خیلی بدرد کار هم نمی خوریم. سید براش کاری پیش اومد منا به همین مرد جوان سپرد. تا بعد از نماز ظهر وعصر بریم اقلیم التفاح برای بازدید از موزه ی مقاومت در ملیتا. از این دوست جدید که اسمشا کمیل می گذارم در خواست کردم منا به جایی ببره که بتونم مقداری اقلام فرهنگی بعنوان سوغاتی بخرم. رفتیم به مغازه به نام نور الهادی اگه درست توی ذهنم مونده باشه. با یه موتور وسپای بزرگ داشت که شاید پنج ترکه هم میشد سوارش شد رفتیم. یه سری پرچم و جا سوئیچی و هدایائی مثل این با نشان مقاومت خریدم. از لحاظ قیمت دقیقا دوبرابر اینجا برام تموم شد ولی کیفیت اجناسش بهتر از مشابه ایرانی بود.
بعد از اون رفتیم به یک کافه که هرجور بهش نیگاه میکردی به ضاحیه نمی خورد. خانم هایی که اونجا کار میکردند وضعیت ظاهریشون حتی به خانم های بی حجابی که من در ضاحیه دیده بودم هم نمی خورد. البته در لبنان این چیزا عادیه ولی برای بچه حزب اللهی هایی که میان اونجا هضم این شرایط واقعا سخته شاید هم من این طوری فکر میکردم. بطری های زیادی هم توی ویترین اون کافه بار چیده بودند. از کمیل پرسیدم اینا مشروبات الکلیه؟ خندید و گفت توی ضاحیه فروش مشروبات الکلی ممنوعه. البته فکر میکنم این قانون به صورت نانوشته در ضاحیه اجرا میشد. یه قلیون سفارش داد جالب بود که اونجا به همراه قلیون دوتا کاسه میاوردند توی یکش چیزی شبیه به اجیل خودمون بود و یکی دیگه هویج بود که مثل سیب زمینی خلال درشت کرده بودند و روش فکر میکنم اویشن ریخته بودند. [آجیل لبنانی همراه با ادویه و رنگ بو داده می شود. هویج رو هم خلال کرده در آب میگذارند تا ترد شود بعد با لیموترش و نمک و زیره می خورند که خیلی سالم و خوشمزه است]
کمیل چیزهایی بهم میگفت که ترجیح دادم باور نکنم. میگفت 90% جوونایی که توی پیاده روهای ضاحیه می بینی آموزش های نظامی حزب الله را گذرونده اند. یه نگاهی توی صورتم انداخت دید فایده نداره ناباوری توی چهرم موج میزنه. موبایشا دراورد چندتا عکس از خودش نشونم داد که حدس میزنم روی ارتفاعات القلمون با لباس نظامی و یه ام 4 یا م 16 توی دستش بود. یکی از عکسها برام خیلی جالب بود زده بود تکفیریه را کشته بود بالا سرش ایستاده بود درحالی که پاش روی سر اون ملعون بود عکس گرفته بود. خدا شانس (توفیق) بده بچه حزب الهی ها توی ایران این عکسها را توی فیسبوک و اینستاگرام باید ببینن و حسرت بخورند. حالا ترجیح دادم حرفهاشا باور کنم. چند دقیقه ای اونجا بودیم تا اینکه منا به قسمت دیگه ای از اون کافه که خصوصی تر بود برد. اونجا چند نفر پسر جوان نشسته بودند و باهم گپ می زدند. یکی یکی به من معرفی شون کرد. یکشون پسر یک شخصیت سیاسی حزب الله که تقریباً نفر سوم مقاومت حساب می شد بود. قبل از جنگ 33 روزه حتی رده های بالای مقاومت هم در دسترس تر از الان بودند ولی برای من جای بسی خوشحالی بود که حتی فرزند یکی از این بزرگواران را می تونستم ملاقات کنم. انیمیشن راشل کوری 2 همراهم بود براشون گذاشتم خوششون اومده بود. کمیل تا مسجد منو رسوند . جالب بود که اونم سر ایست بازرسی های حزب الله باید جواب پس میداد. بعد از مدتی سید با رفیق پایه اش اومد دنبالم. نهار را نیمه کاره رها کردم و سریع رفتم سوارماشین سید شدم. فاصله ی موزه ملیتا در منطقه اقلیم التفاح تا ضاحیه جنوبی حدود 65 کیلومتره ولی نسبت زمان و فاصله جاده های لبنان با اکثر جاده های ایران متفاوته که این بخاطر کوهستانی بودن لبنان و وجود ایست بازرسی های فراوان این 65 کیلومتر را در حدود یک ساعت و نیم طی کردیم. [بین بیروت تا ملیتا فقط ایست بازرسی ارتش در ورودی شهر سنی نشین صیدا وجود دارد که همیشه ترافیک می شود]
سید پمپ بنزین نگه داشت بنزین بزنه. با زور و ضرب فراوان موفق شدم من پول بنزینا حساب کنم برای 46 لیتر 60000 لیر معادل 118000تومن شد. لیتری تقریبا 2600تومن. انگار ایران خیلی هم بنزین گرون نیست (که البته نسبت به درامد مردم گرونه). به سمت منطقه ی زیبای اقلیم التفاح راه افتادیم. از هر روستایی رد میشدیم از در و دیوار اون روستا می شد فهمید مسیحی هستند یا سنی یا شیعه و اگر شیعه هستند طرفدار حزب الله هستند یا جنبش امل. فقط نفهمیدم درزی ها چه نمادی دارند. [درزی ها در دهکده های خودشون زندگی می کنند و با دیگران اختلاطی ندارند. علامت خاصی هم ندارند.]
جاده های پر پیچ وخم رد کردیم یه جاهایی دیدم بالای ابرها هستیم.
رسیدیم به ملیتا. حکایة الارض للسماء. برای من باعث افتخار بود که با کسی به بازدید ملیتا میرفتم که زمانی اینجا درحال جهاد بوده.
معماری قسمت اول موزه یه جورخاصی بود و به هیچ کدوم از موزه هایی که دیده بودم شبیه نبود. از سازه های نامتقارن استفاده ی زیادی شده بود. از تجهیزات اسرائیلی منهدم شده و غنیمت گرفته شده توسط حزب الله تا سلاح های متعارف نیمه سنگین مورد استفاده مقاومت را تو موزه ی ملیتا می شد دید.
بخش های از موزه تونل های زیر زمینی بود که زمانی توسط رزمندگان مقاومت مورد استفاده قرار میگرفت. مجاهدین راه شرف و عزت، زیر کوه با پُک و قلم همچین تونل های طولانی را دست کنده بودند. اولین چیزی که به ذهن خطور می کنه دست های تاول کرده و صورت های خاک گرفته و دلهای تنگ از دوری خانواده است . این آزادی همراه با عزت مفت و مجانی بدست نیومده.
بعد از تونل ها روی بافت جنگلی دامنه ی کوه یک پلت فرم بتونی ساخته بودند که دید شگفت انگیزی به سرزمین مشرف به اونجا برای بازدید کننده ها فراهم کرده بود.
سید توی یک سنگر دوشکا جایی را بهم نشون داد که زمانی مقر اسرائیلی ها بود واز اینجا به مقر اونها شلیک میکردند. فاصلشون شاید کمتر از دو کیلومتربود. .از حرف هاش فهمدم که زمانی خودش اینجا جنگیده ولی مستقیماً این موضوع را به من نگفت.
دم در خروجی یه فروشگاه بود که یادگاری های قشنگی از اشکال مختلف آرم حزب الله و پرچم لبنان می فروخت. یه چیزهایی خریدم و آخر کار دیدم مبلغ زیادی بالاست اومدم چونه بزنم که فروشنده همون اول گفت: "هم للحزب و لیس لی". مجبور شدم از خیر یه سری از اجناسی که با وسواس انتخاب کرده بودم بگذرم.
برگشتیم بیروت توی راه پشت سر هم بنر زده بودند تبلیغ "کیا اسپورتیج " به 20900 دلار تقریبا 70 میلیون تومن خودمون میشد. توی جاده های لبنان مدل های مختلف مرسدس بنز را شاید بیش از ماشین های دیگه میتونستی ببینی. بی ام و هم زیاد بود. معلوم بود آلمانی ها کارشونا خوب انجام داده بودند که توی یک بازار رقابتی کاملا ازاد و بدون حق گمرکی 100% و کارشکنی دو شرکت خودروسازی "لبنان خودرو" و "سایپای لبنان" که در زمان های کهن محصولات بی کیفیت خودشونا با قیمتی گذاف و خدمات پس از فروش افتضاح به لبنانی های بینوا قالب میکردند، تونستند خودشونا بکشند بالا. [در لبنان گمرک برای ماشین وجود دارد. اما زیاد نیست. خصوصا برای ماشینهای دست دومی که از اروپا و آمریکا وارد شود. اما هزینه مالیات و ثبت ماشین بسیار بالاست]
سید منو نزدیک محل اقامتم پیاده کرد. تا موقع اذان مغرب استراحت کردم. در مسجد شانس ملاقات آقای علوی را پیدا کردم. همون شب شیخ نبیل قاووق از شخصیت های سیاسی حزب الله و درس خونده ی حوزه علمیه قم، امام جماعت بود و سخنرانی مختصری هم کرد.
به یکی از ستون های مسجد تکیه کرده بودم و با آقای علوی صحبت میکردم که یه بنده خدای لبنانی بغلمون نشسته بود فهمید ما ایرانی هستیم بدون مقدمه منا بوسید و باز هم منو شرمنده رفتار مهربانانه ی شیعیان ضاحیه کرد.
یک مجموعه از دی وی دی های چهارمین جشنواره ی فیلم عمار همراه خودم اورده بودم که اگر موسسه ی فرهنگی اونجا دیدم بهشون بدم، جایی را پیدا نکردم لذا به آقای علوی تحویل دادم شاید مفید واقع بشه و از ایشون خداحافظی کردم.
با سید در مورد سفر فردای سوریه صحبت کردم . گفت پرس و جو کرده. گفت برای رفت و برگشت از سوریه بصورت زمینی مشکلی نیست اما موقع برگشتن به ایران توی فرودگاه general security یا همون اطلاعات و امنیت لبنان بهم سفت گیر میده. یه دودوتاچارتا کردم و با توجه به این که سه دفعه قبلا سوریه بودم ترجیح دادم روز آخر سفرم را به بعلبک برای زیارت سیده خوله دختر حضرت سید الشهدا بروم.
بقیه نهار نیمه کاره ی ظهر شد شام شبم. سفر تنهایی برای من شاید یکی از مزیت هاش "هر چه پیش آید خوش آید " بود.
پایان روز سوم
پ.ن: توضیحات داخل براکت [ ] توسط مدیر وبگاه نوشته شده است.
سفر به قلب مقاومت - روز اول + تصویر
سفر به قلب مقاومت - روز دوم + تصویر
سفر به قلب مقاومت - روز چهارم، روز پایانی + تصویر
دیدگاهها (۲۶)
یاسر نیکوبیان
۲۲ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۳
پاسخ:
۲۲ تیر ۹۴، ۲۳:۰۵
در مورد آینه کاری به نظرم بیمورده. حزب الله هم پول این قرتی بازی ها رو نداره.
میرزا قلمدون
۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۸
پاسخ:
۲۳ تیر ۹۴، ۱۴:۵۸
کاملا درسته. اونها خیلی روی ایران حساس هستند و اخبار و اوضاع رو دنبال می کنند.
معصومه
۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۳
پاسخ:
۲۳ تیر ۹۴، ۱۷:۱۹
خدمت شما عرض کنم غیر از هزینه ثبت نام دانشگاه لبنانیه که زیادش کردند سال پیش و برای خارجی هم گران تر از لبنانی هست، هزینه خورد و خوراک و رفت و آمد هست. دانشگاه لبنانیه ظاهرا خوابگاه نداره. خوشبختانه اجاره منزل رشد نداشته و گاهی کمی هم کمتر شده. تصور می کنم با زندگی دانشجویی بسیار کم خرج، بشود با ششصد هفتصد دلار گذروند.
لبنان جای بسیار بهتریه برای یک زن مسلمان تا اروپا و آمریکا. موردهای مختلفی بوده و هستند که به تنهایی در حال تحصیلند.
معادل سازی صرفا حضوری انجام می شود و زمان بر هست.
مورچه
۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۵
پاسخ:
۲۳ تیر ۹۴، ۱۸:۴۲
جواب شما رو باید علما بدهند و من اینقدر نکات جزیی رو وارد نیستم. اما همین قدر بگویم که حتی مقام شهدا با یکدیگر متفاوت است. مطمئنا یک شهید جنگ بدر و شهید عاشورا با هم متفاوتند. هرکسی هم بر اساس خلوص نیت اش باز متفاوت می شود. خود امام حسین علیه السلام سید الشهدا است. یعنی سالار شهدا.
قطعا هیچ مقامی بالاتر از مقام امامت نیست. امامان ما حتی از پیامبران هم بالاترند. در آن مقام، فقط برخی از پیامبران الهی که به مقام امامت هم رسیده بودند، مثل حضرت ابراهیم، می توانند حضور داشته باشند. بالاترین مرتبه متعلق است به برترین مخلوق عالم، حضرت محمد مصطفی خاتم النبیین علیه و علی آله اطیب السلام می باشند. در عظمت پیامبر عزیزمان همین بس که حضرت علی فرمودند من بنده ای از بندگان محمدم.
از مردم عادی کسی نمی تواند به مقام امامت برسد. چون انتخابی است و خدا فردی را امام قرار می دهد. همانطور که فرزندان مختلف امامان ما، خیلی هایشان بسیار هم خوب بودند اما از جانب خدا انتخاب نشدند.
یاسر نیکوبیان
۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۶
پاسخ:
۲۳ تیر ۹۴، ۱۸:۴۸
یاسر نیکوبیان
۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۵۵
خوب بفرستین به ایمیلم (منتظرما)
پاسخ:
۲۳ تیر ۹۴، ۲۰:۳۱
محمد نائینی
۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۱
..............
۲۳ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۹
بازخورد توافق هسته ای بین شیعیان لبنان چطور بود؟از این قضیه نگرا ن شدند
پاسخ:
۲۳ تیر ۹۴، ۲۰:۲۸
یاسر نیکوبیان
۲۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۱۲
2-ببخشید ، اگه واقعا واستون مهمه آقا محمود لطف بکنن کلا پاک کنن این نظرات رو ولی کلا 7 تا پیکسل از شما افتاده فکر کنم !! به صورتی که بنده شک دارم عینکی هستید یا اثر تصویره
آقا محمود کجای اینستاگرامتون؟! میشه دقیق بفرمایید ، بعد هم جای بسی تعجبه !! ادمه تو اون مطلب بازدید از ملیتا یه پسر بچه به صورتی که حتی اجزای بدنش به زحمت قابل تشخیص بود افتاده بود ، یکی پرسید پسرتونه ؟! و شما هم گفتید نه تایید می کنید نه تکذیب!!! بعد عکستون رو میذارید؟! نکنه اون عکس با تفنگ و پشت موتور و... خودتون هستید؟!
راستی اون کواد رو لبنان خریدید؟! اگه آره قیمتش اونجا چنده؟!
پاسخ:
۲۴ تیر ۹۴، ۱۱:۱۱
احمد
۲۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۸
پاسخ:
۲۴ تیر ۹۴، ۱۱:۱۰
در کل در لبنان همه امیدوار هستند. حزب الله موضع رسمی جدیدی نداده اما قبلا هم سید حسن اعلام کرده بود که توافق ایران مطمئنا پیروزی بزرگی برای ایران خواهد بود. مطلب را در ادامه قرار خواهم داد. بنده فعلا چون از مفاد آن اطلاع ندارم نظری هم ندارم. اما مطمئنا توافق با یک قدرت استکباری که صاحب بمب اتم و استفاده کننده آن بوده، قطعا دربردارنده عقب نشینی های زیادی خواهد بود. من به کلام خدا ایمان دارم که فرمود یهود و نصارا از تو راضی نمی شوند مگر به دین انها در بیایی. و البته من عقیده دارم، "حتی اگر به دین آنها در بیایی!"
اولین برندهی توافق، همهی ملتهای منطقه هستند./ حرکت جهان به سمت رهبری چند وجهی، افقها را باز میکند و جلوی هژمونی را میگیرد.
در روزهای گذشته چیزهای زیادی دربارهی برنده، بازنده، اثرات، نتایج، پیامدها و محتوای توافق و افقهایی که ممکن است در پی این توافق گشوده شود نوشته و گفته شد. ولی در ابتدا دوست دارم بگویم اولین برنده، ملتهای منطقه هستند؛ همهی ملتهای منطقهمان، چه منطقهی خلیج و چه خاورمیانه؛ تمام منطقه. دلیل آن هم ساده است: در همهی سالهای گذشته برخی طرفهای منطقهای و بین المللی به سوی گزینهی جنگ با ایران میراندند. در حالی که گزینهی جنگ با ایران یک گزینهی سهل و ساده نیست. چون ایران یک کشور کوچک، ناتوان یا منزوی نیست. گزینهی جنگ ممکن بود پیامدهای بسیار خطرناکی برای تمام منطقه به همراه داشته باشد. اولین نتیجهی این تفاهم یا توافق این است که (بنده میخواهم هر چه بیشتر واقعنگر باشم.) نمیگویم گزینهی جنگ را برای همیشه منتفی کرد ولی میتوانم بگویم آن را تا مدتها عقب انداخت.
...این بسیار بسیار مهم است. بحثی که صورت گرفت و تفاهمی که از دل گفت و گوی ایران با 5 + 1 به وجود آمد وضعیت بین المللی جدیدی را با عنوان نظام چند وجهی تحقق بخشید. دیگر یک کشور بر جهان حکومت نمیکند، تصمیم نمیگیرد، حرف آخر را نمیزند و جهان را به یک سو نمیکشاند. حتی دو قطبی هم نه. چندین کشور وجود دارند. ... حرکت جهان به سمت رهبری چند وجهی، افقها را بسیار باز میکند، جلوی هژمونی و استبداد بین المللی و جهانی را میگیرد، باب عرض اندام را میگشاید و حاشیههای امنی به وجود میآورد. همچنین میشود از یک قطب علیه دیگری کمک گرفت. قطبها منافع مشترک و اختلافات خود را دارند. این برای کشورها و ملتهای جهان سوم و بحرانهای منطقه مجالی به وجود میآورد تا در پی درمان [مسائل خود] باشند.
مصاحبهی #سید_حسن_نصرالله با شبکهی تلویزیونی او.تی.وی لبنان ۹۲/۹/۱۲
http://Nasrollah.ir/?speech=920912
معصومه
۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۶
پاسخ:
۲۴ تیر ۹۴، ۱۰:۵۸
صادق
۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۱
هرچه زودتر ...
به قول یکی از دوستان موفق و موید و عبد باشید ...
علی افتخاری
۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۷
پاسخ:
۲۴ تیر ۹۴، ۱۲:۳۰
باید یک مقدار با برو بچ بنشینم تا اطلاعات کسب کنم :)
آسمان
۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۰
توی این مصاحبهی #سید_حسن_نصرالله با شبکهی تلویزیونی او.تی.وی لبنان
که گذاشتید،سید حسن هم میگه منطقه خلیج؟؟؟؟میدونم منظوری نداره،ولی ای کاش از لفظ خلیج فارس استفاده می کرد.
پاسخ:
۲۴ تیر ۹۴، ۲۳:۴۲
پشتم گرمه
۲۴ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۸
-- رجعت صدر --
۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۱
می بینم که استقبال از پست های خاطرات سفر به لبنان زیاد است
اگر چنین است، شما چرا خودتان خاطره نویسی نمی کنید؟
پاسخ:
۲۵ تیر ۹۴، ۱۶:۰۰
بله استقبال هست. من عادت کرده ام به لبنان. دوستانی که اولین بار می آیند روایتشان زیباتر است.
علیرضا
۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۸:۵۱
یاسر نیکوبیان
۲۶ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۲
متشکر بابت جوابتون و جوابتون
پس کواد اونجا ارزون تره....
زیر زمین عباسیان (که تازه عمده فروشی هم هست مثلا و مرکز قطعات ربات پروازی) اینو میده 135...
محمد نائینی
۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۳
سید
۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۳:۳۶
چطور می شود به حزب الله کمک مالی کرد؟
البته برا کسی که در ایران زندگی می کنه
پاسخ:
۲۷ تیر ۹۴، ۱۳:۵۷
علی
۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۸
پاسخ:
۱۴ مرداد ۹۴، ۰۹:۴۸
محبت و علاقه شما ستودنی است.
در مورد ازدواج باید عرض کنم به دوستان دیگر هم این موضوع را گفته ام که باید خودتان دختری را در ایران با لبنان ببینید و شما را ببیند و از شما خوشش بیاید. خواستگاری و کیس و مورد معرفی کردن در لبنان خیلی کم شده.
در مورد کار که خیلی سخت است. هم مشکل زبان هست هم مشکل اینکه کسی ما را استخدام نمی کند. مگر موسسه های ایرانی.
باید پارتی خیلی قوی در وزارت خارجه یا سپاه داشته باشید.
موفق باشید.
فارس
۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۱
این بار طرف سخنم با دوست عزیز اقا علی است امیدوارم که انرا بخواند
دوست عزیر اینکه عاشق حزب لله باشی که من هم هستم دلیل میشه که برویم با دختر محجبه لبنانی ازدواج کنیم مگر در کشور خودمان کم دختران محجبه متین داریم
یا این طرز فکر بیشتر خانمهای محجبه متین در خانه می مانند ولی دختران با آرایش افتضاح در خیابان که خودرا درمعرض انتخاب قرار می دهند یا شوهد پیدا کنند یا دوست .. به ارزوشون میرسند و متاسفانه بعضی از دوستان مذهبی هم در تورهایشان گیر میکنند
دوست عزیز دختران محجبه خودما ن انقدر محجوب هستند که چنین کارهایی (خودنمایی) نکنندو متانت خودرا حفظ کنند وباز هم متاسفانه ماهم چنین دخترانی را نمیبینیم وسراغ دختر خوب در لبنان میگردیم فکر نمیکنی درحق چنین دخترانی ظلم میشه مثلا دختر لبنانی چه امتیازی نسبت به دختر ایرانی داره اگر مقایسه کنی دختران محجبه خودمان در همه ملاک ها مورد نظر بهتر از ازلبنانی ها هستند چه تحصیلات عالیه چه ظاهر چه فرهنگ ومذهبی بودن و موردهای دیگر
در باره کار فکر میکنی وقتی در کشور خودت کار پیدانکردی درلبنان کار ریخته تا شما بری پیدا کنی اگر عاشق شهادتی مثل خودم اینجا هم میشه بهش رسید
امیدوارم به خاطر حرفهایم ناراحت نشی
یاسر نیکوبیان
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۳۱
البته برادر فارس ذقت بفرمایید افرادی مثل این برادر عزیزمون که نظرشون قابل احترامه اقلیتی شاید یک هزارم و کمتر از جامعه رو تشکیل می دن ، از این تعداد شاید سالی تو کل کشور چند صد نفر موفق به تحقق خواستشون بشن (که تازه خیلی بعید می دونم ، آقا محمود بهتر میدونن یعنی رایزنی سفارت هر روز چند ازدواج ثبت میکنه؟!) و با فرض صحت بازهم تو کشوری 80 میلیونی که فکر میکنم سالی یک میلیون ازدواج ثبت میشه مسلما مشکلی ایجاد نمیکنه....
ضمن این که کل شیعیان لبنان شاید حدود 2 میلیون نفر باشن ، خوب اگه همه این تعداد رو باهم وارد ایران کنیم هم مشکلی -چه از لحاظ بافت جمعیت و چه غیر اون- پیش نمیاد.
حالا دیگه وارد این نمیشیم که بحث ایشون اصلا حجاب و حیا و اینا نبود و خودشون خواستن جواب میدن...
در کل گفتم وقتی از یه خطری صحبت میکنیم ابعادش و امکان به فعلیت رسیدنش رو هم در نظر بگیریم
در راستای جمله بالا پ.ن : بنده امثال خدا توفیق داد تظاهرات روز قدس رو تو آمل بودم ، مسیر تظاهرات از مسجد امام رضا شروع می شد و با گذشتن از پل معلق رودخانه هراز به مصلا می رسید، فردی که مجری و مسئول هماهنگی بود قبل از شروع تظاهرات رفت پشت میکروفن گفت : برادرا ، خواهرا خواهش میکنم دقت بفرمایید ، مسیر تظاهرات از روی پل معلق هست ، تو تظاهرات 22 بهمن که حالا بنده واقعا نمی دونم عمدی در کار بوده ، عده ای متاسفانه از پل 12 چشمه رفتن و دو دستگی ایجاد شد ، دقت کنید که همه از پل معلق عبور کنید ، بنده واقعا نمی دونم ، شاید عمدی در کار باشه و مثلا بی بی سی فارسی بخواد سو استفاده کنه و فیلم تهیه کنه که آره ، ببینید مردم آمل در تظاهرات روز قدس دو دسته شدند!!!!!.....
و اون موقع بود که من معنی دو دستگی رو فهمیدم : عبور افراد شرکت کننده از تظاهرات از روی رودخانه در دو دسته ، به صورتی که دسته ای از یک پل و دسته ای از پل دیگر بگذرند!!! که مسلما بی بی سی فارسی هم منتظره همچین سوژه ای رو رو هوا بزنه و به عنوان خبر فوری پخشش کنه!!!
یاسر نیکوبیان
۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۴۷
این که افراد ساکن و یا متولد فلان جا از بهمان حا بهترن خیلی خیلی حرف ناپسند و خطرناکیه
یعنی چی دختر های ایرانی بهترن مگه شما استقرا تام انجام دادین؟! اصلا بهتر یعنی چی اون هم در این همه مورد که فرمودین ، مگه فرهنگی که شما می پسندید لزوما صراط مستقیمه؟! فرهنگ اگه منافاتی با اخلاق عمومی نداشته باشه نیاز به تعامل داره نه اتبدیل ، مثلا وابستگی قومی و خانوادگی (در معنای آل) ممکنه برای کسی که تهران زندگی کرده و بزرگ شده غیر قابل هضم و حتی مضحک باشه ولی کسی که مثلا تو شهرستان نور زندگی کرده کاملا براش عادی هست و به راحتی میتونه تعامل بکنه با این فرهنگ ، چون خودشم عادت کرده از بچگی هرجا پا میذاره برای هرکاری ، اول از اصالت و قومیتش بپرسن. یا مثلا در مورد ظاهر مگه سلیقه ها یکسانه؟! یا اصلا مگه چک کردی شما دونه دونه ایرانیا و لبنانی ها رو ؟! حالا بگذریم که کلا یه عده متاسفانه طمع همین ظاهر رو دان البته با 180 درجه اختلاف نسبت به نظر شما..
ببخشید اگه تند صحبت کردم ولی بازهم خواهش دارم حتی تو کشور خودمون هم قوم رو با قوم مقایسه نکنید مگر اینکه همه افراد دو طرف رو بشناسین
متین
۲۳ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۴
پاسخ:
۲۴ مرداد ۹۴، ۱۷:۰۰
سفرنامه توسط آقای نائینی نگاشته و ارسال شده است. من هم از ایشان متشکرم
رضا بنیاد
۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۱۱
پاسخ:
۲۸ مرداد ۹۴، ۱۱:۵۴
سوریه هم لغو ویزا بود و ویزا نمی خواهد. هزینه پرواز را از دفاتر هواپیمایی باید پیگیری کنید. فکر کنم ماهان پرواز داشته باشد. هتل رو اطلاع ندارم. قطعا از لبنان ارزانتر است.