مطلبی نوشته بودم با عنوان «ایرانی ها لبنانی ها را خراب می کنند» در بحث حجاب لبنانی دوستانی با این طرز فکر لبنانی ها که اگر چادر بپوشند خیلی کارها را نمی کنند و مثلا کیف و کفش و روسری رنگی نمی پوشند مخالف بودند و اعتراض کردند! اولا دقت کنید به عنوان صفحه ی من: خاطرات و نظرات یک ایرانی ساکن لبنان. من واقعیت هایی رو که می بینم و می شنوم برای دوستان بازگو می کنم. نه وکیل لبنانی ها هستم نه می خواهم اخلاق شما لبنانی شود! دوما خدمت شما عرض کنم بنده مرجع تقلید نیستم که بگم چیزی حرامه یا حلاله. از لحاظ ارزشهای اجتماعی سخن می گفتم و گفتم فرهنگ زنان چادری لبنان چگونه است.
در بحث چادر هم واقعیت به این شکل است که برخی کارها برای زن چادری لبنانی خلاف عرف اجتماعی است . من خودم به زور همسرم را وادار کردم عینک آفتابی طبی بزند، و او را قانع کردم که لبنانی ها اشتباه می کنند و صدمه رساندن به بدن (در صورت نیاز به عینک طبی و استفاده نکردن از آن) حرمتش بیشتر است. اما اگر در جامعه ای استفاده از یک محصولی واقعا برای کسی که به اعمال و رفتارش ایمان دارد ضد ارزش و خلاف محسوب شود، اگر فرد آن محصول را استفاده کند طبیعتا از ارزشهای خودش نزول کرده. مثلا فکر کنید همراه داشتن یک میمون و گذاشتن آن روی شانه! هر قدر ارزش اجتماعی فردی بالاتر باشد انجام جنگولک بازی هایی مثل این برایش زشت تر خواهد بود. فکر کنید یک استاد دانشگاه یا نظامی یا روحانی بخواهد سگ همراهش بیاورد در خیابان! حرام نیست! اما با شخصیت و آبروی اجتماعی فرد در تناقض است. (هرچند در دنیای امروز حتی رییس جمهور های غربی را هم می بینیم که هر غلطی می کنند و ارزشها را زیر پا می گذارند و هرکس نمی تواند حرف منطقی بزند زرتی لخت می شود!!!) در گذشته خیلی از علما به شاگردانشان توصیه می کردند در خیابان چیزی نخورید. حالت خوردن و جویدن یک حالت حیوانی است و برای کسی که در راه معنوی قدم می گذارد مناسب نیست در خیابان جلوی ملت دهانش را باز کند و دهانش را بالا و پایین کند. ضمن اینکه جوانب دیگری را هم رعایت می کرده اند مانند اینکه وقتی شما داری یک چیزی می خوری یک وقت بچه ای یا فقیری که نمی تواند تهیه کند می بیند و دلش می خواهد. این اثر منفی معنوی و روحی دارد، چیزی که در علم امروز به انرژی منفی موسوم است. شما هیچ وقت نمی بینید یک مرجع تقلید بیاید در خیابان چیز بخورد و هرهر و کرکر راه بیاندازد با دوستانش! اسلام دین کاملی است و به همه ی جوانب زندگی توجه دارد و این توجهات را در قالب احادیث و سیره ی امامان معصوم می توانیم بیابیم.چادر در لبنان خیلی مقدس است و شما باید از پیش زمینه ای که راجع به حجاب در ایران دارید بیایید بیرون تا درک کنید آنها چگونه فکر می کنند. اتفاقا به نظر من خیلی بهتر است اگر دختری واقعا به حجاب عقیده دارد، هرکاری را در خارج منزل نکند. دوچرخه سواری و ترک موتور نشستن و اسکیت و امثالهم برای یک زن متشخص وزین مناسب نیست. دختری که می خواهد چنین کارهایی بکند نباید چادر بپوشد. یا با مانتوی راحت و مناسب یا اصلا بی حجاب! به لطف خدا در ایران مناطق و ورزشگاه هایی مخصوص بانوان هست. در لبنان که همین را هم ندارند. ولی غر نمی زنند. در قدیم هم زن سوار کجاوه می شد که مانند اتاقکی پوشیده بود. اما اینکه پشت یک مرد سوار شود اصلا.
عمل به دستورات الهی توفیق می خواهد و مراحلی دارد. هر کسی به اندازه ای که بخواهد به آنها عمل می کند. چرا که خدا این دنیا را دنیای امتحان قرار داده و اجازه داده هر کاری بکنیم در واقع اختیار داریم. حالا اگر کسی با حجاب (اعم از چادر یا مانتو یا پیراهن شلوار و روسری) کارها و حرکاتی را در انظار عمومی بکند که می داند خداوند دوست ندارد، خودش ضرر کرده. حجاب فقط پوشش نیست، حجاب و فاصله با نامحرم باید در رفتار و گفتار و حتی قدم برداشتن شخص وجود داشته باشد. دخترهایی هستند که مو و پوست بدنشان را پوشانده اند با انواع حجاب، اما چنان با پسرها گرم می گیرند و می خندند و آرایش ها و زیور آلاتی دارند که اصلا با اصل حجاب متناقض است. در لبنان مثل ایران نیست که کسی حجاب داشته باشد اما موهایش بیرون باشد؛ یا حجاب دارد، یا اصلا چیزی سرش نمی کند. به نظر من هم همین درست است. چرا که لا اکراه فی الدین. زورکی سر مردم حجاب کردن نتیجه اش این می شود که در ایران می بینید و به شما متلک می گویند و اذیت می کنند و می دزدند و... اما در کشور آزادی مثل لبنان همه به فرد چادری احترام می گذارند. اصلا همه به دیگری احترام می گذارند و پوشش مبنای تعیین ارزش نیست. (اما چادری با ارزش تر است و بیشتر جوانان برای ازدواج دنبال چادری می گردند)
در قرآن می فرماید به زنان مسلمان بگو زینت خود را جز برای محارم خود آشکار نکنند. نگفته محلی که زینت می بندی، یعنی گوش و گردن و مچ و ساق پایت را بپوشان، گفته خود زینت را پنهان کن. انگشتر طلای زیبا یا النگو و دستبند شامل همین حکم است. انگشتر زینت است، لباس زیبا زینت است. هر چیزی که خود را با آن تزیین و زیبا کنیم زینت است. در لبنان انگشتر را بر می گردانند تا شبیه حلقه شود و وقتی داخل منزل یا میهمانی شدند دوباره برعکس می کنند و از آن استفاده می کنند. چرا که زینت است و برای نامحرم حرام است. حتی روسری رنگی زیبا را هم زینت حساب می کنند و برای همین از آن استفاده نمی کنند. البته اقشاری هم هستند که مانتو و روسری دارند و کسانی هم هیچکدام را ندارند، یعنی بی حجابند.
پس همانطور که گفتم مبنای شرعی پشت این ارزش ها قرار دارد و نمی توان به راحتی آن را غلط و بی ارزش خواند. اسلام زن را محبوس نمی کند اما قاطی شدن با مرد را نهی می کند. نماز جماعتی که برای مرد چیزی فراتر از مستحب است برای زن مکروه است. مکروه یعنی خدا دوست ندارد. خداوند دوست ندارد دختری که زیبایی های خدادادی و جذابیت دارد حتی با حجاب برود داخل مسجد، چرا که حواس برخی مردان پرت می شود. مطمئن باشید اگر مردانی نبودند که از زیبایی و حتی وجود زنان حواسشان از خدا پرت نمی شد خدا اصلا حجاب را هم بر می داشت. اما خودش ما را اینگونه آفریده و برای ما شهوت قرار داده و گفته صحیح استفاده کنید. ارزشهای اسلام را اگر به آن معتقد باشیم و بدانیم برای خدا داریم به آنها عمل می کنیم نه برای خوش آمد دیگران، باید به شکلی که خدا گفته عمل کنیم نه برداشتها و تفسیرهای مردم.
من مساله ای با حجاب ندارم. اگر امر به معروف و نهی از منکر نبود و ایمان به خدا نداشتم دوست داشتم اصلا همه دخترها بی حجاب باشند تا من از دیدنشان لذت ببرم. این حس زیبا دوستی حسی است که خدا آفریده و بد نیست و من هم آدم مریضی نیستم (مریض کسی است که بگوید دختر که زیبایی و جذابیت ندارد!) اما خدا دستور می دهد کنترلش کنم. پس سعی می کنم به نامحرم نگاه نکنم .بزرگان زیادی از ترک لذت دیدن دختر نامحرم یا ارتباط با او به مقامات معنوی رسیدند. استاد فیلسوف علامه ی جعفری حتی حاضر نشد عکس یک دختر را ببیند و گفت زیارت حرم مولایم امیرالمومنین را به دیدن عکس هزار دختر زیبا نمی دهم. بعد آن دریچه ی اسرار الهی به روی وی باز شد. در این دنیا مجانی به کسی چیزی نمی دهند. باید زحمت کشید. هرچقدر سنم بالاتر می رود و می بینم دنیا به چه سرعتی درحال گذر است بیشتر می ترسم که برای آن دنیا چه کرده ام؟ و چه بکنم؟ چند روز پیش معاون دانشگاه بی هیچ مرضی سکته کرد و مرد. امروز هم خاله ی مادرزنم به رحمت خدا رفت. دو روز پیش دختری سر کلاس خودمان از هوش رفت و مانند مرده افتاد. خیلی حس بدی است که مرگ را نزدیک خود ببینی و برای بعد از مرگ کاری نکرده باشی. انشالله شما که خودتان به دوستی با خدا و گوش دادن به خواسته های او توجه دارید من غافل را هم دعا کنید تا عاقبت به خیر شوم.
نکته ی مهمی که باید عرض کنم این است که احکام پوست دین است. یعنی نگهدارنده و تقویت کننده و ظاهر آن است. برخی فقط پوست دین را گرفته اند و به مغز آن نرسیده اند. نگاه اسلام به دین نگاهی راهبردی است. یعنی دین آمده تا انسان را سعادتمند کند، در دنیا و نتیجتا در آخرت. توصیه می کنم بحث های امام موسی صدر را پیرامون دین و حجاب بخوانید. هیچ کس مانند ایشان بزرگ نگر و جمع اندیش نیست. بیشتر علمای ما می گویند باید طبق نظر من رفتار کنی وگرنه خدا تو را دوست ندارد و میروی جهنم و فلان و بهمان می شوی و قیر داغ می ریزند در حلقت و سرب مذاب میریزند در چشمت و ...!!! اما ایشان با سرمشق گرفتن از امامان مهربانمان چنان اسلام حقیقی را به همه نشان داد که اسقف مسیحی بعد یکی از سخنرانی های امام موسی صدر در مدرسه ی دینی مسیحی (حوزه علمیه مسیحی ها!) به وی گفت روحانیتی که شما به ما دادید بیشتر از روحانیتی بود که ما در شش سال تحصیل به طلابمان می دهیم. بله؛ برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب و توشه برداشتن از این دنیا که در مقابل زندگی بی نهایت و ابدی در آخرت واقعا ثانیه ای هم محسوب نمی شود باید از راه دین و عمل به احکام آن و اخلاق انسانی، زندگی ابدی خود را تضمین کنیم. واقعا فکر کنید: زندگی ابدی، یعنی یک میلیارد سال؟ یک میلیون میلیارد سال؟ یعنی بینهایت. بی نهایت یعنی هیچ وقت تمام نمی شود. ابدی. برای ابد، تا خدا خدایی می کند. اصل و مغز دین هدایت و روشنی و علم است و کمک به دیگران برای رسیدن به آن. چرا امامان ما حتی در میان انجام فریضه ی حج اگر کسی از آنها سوالی می کرد یا چیزی می خواست عبادت را رها می کردند و به خواسته ی وی می رسیدند؟ برای اینکه اصل عبادت نیست، اصل هدایت است. اما شما ببینید، برخی هستند که هرسال حج و عمره می روند. اگر بگویید هزینه ی این کار را بده به دختر و پسر فقیری تا ازدواج کنند نمی دهد! شما هرم مازلو را شنیده اید؟ در روانشناسی و جامعه شناسی هرم نیازمندی های مازلو معروف است و راهگشای مسائل. می گوید تا انسان نیازهای مادی اش براورده نشود به مراحل بعدی که شامل امنیت و نیازهای اجتماعی و خودسازی است نمی رسد. هرچند حرف وی کاملا صحیح نیست و می بینیم افراد بسیار فقیری که نان شب نداشته اند به مراتب عالی علمی و معنوی رسیده اند، اما کسی که فکرش مشغول تامین معاش و یا پوشش و یا نیازهای احساسی و عاطفی باشد خیلی سخت است که بتواند به کمال برسد. باید نیازهایش تامین شود و بعد صعود کند.
اگر انسان از حرف مردم رها شد، یعنی آنقدر به خودش ایمان داشت که حرف دیگران برایش مهم نباشد آن موقع می تواند خودش را به مراتبی برساند که دیگران مانع آن بودند. شنیده ام که بزرگی می گفت اگر تمام مردم دنیا بیایند هر روز دست مرا ببوسند یا برعکس، هر روز بیایند و فحش و توهین کنند و تف بیاندازند ذره ای در احساس من اثر نخواهد گذاشت. بله، اگر حقیقت دین را دست یافتیم دیگر از عمل به آن هراسی نباید داشته باشیم. امیدوارم خداوند به شما خیر و توفیق روز افزون بدهد .
در آخر در عکس زیر تامل کنید
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.