چشم لبنانیها به ایران است؛ از قدیم همینطور بوده، از وقتی انقلاب کردیم چشم همه ی شیعیان جهان و همه ی آزادگان جهان به ماست. باور نمی کنید؟ واقعیت است. ایران پایگاه و پشتوانه ی بزرگ شیعه در جهان است و این موقعیت را هیچ کشور دیگری نمی تواند از ایران بگیرد.
فرهنگ غنی شیعه و علمای تراز اول ایرانی که حتی قوانین زبان عرب را هم آنها تدوین کردند در هیچ کجای دیگری یافت نمی شود. دولت شیعه که از زمان صفویان در ایران تشکیل شد در هیچ کجای جهان تشکیل نشده که چنین دوامی داشته باشد. حال اگر کشوری بیاید و فکر کند با کار فرهنگی و سیاسی و پول می تواند جای ایران را بگیرد باید خیلی نادان باشد. مثلا ترکیه که قصد دارد رویای عثمانی قدیم را در قالب عثمانی جدید پیاده کند با ساخت انواع سریال و صرف میلیاردها دلار در این راه سعی دارد قضایای اسلامی را از ایران بگیرد. ولی چشم شیعه که هیچ، چشم مسلمانان به ایران است. حال و در چنین موقعیتی آیا درست است با فراموش کردن وظیفه ی تاریخی خویش به دعواهای درونی برای به دست آوردن قدرت و ثروت و امکانات بپردازیم و با بی اعتنایی به وضع مردم و فرهنگ و اجتماع، زمینه ی سقوط خود را فراهم آوریم؟ آیندگان چه خواهند گفت؟ برای چند روزه ی دنیا چقدر گاهی دروغ می گوییم و تهمت می زنیم و غیبت می کنیم. بهتر نیست مراقب خود و اطرافیانمان باشیم و به فکر بقیه مردم باشیم؟ تعارف را بگذاریم کنار، آیا ما واقعا مسلمانیم؟ مگر پیامبر نفرمود هرکس که صبح کند و به امور مسلمانان اهمیت ندهد مسلمان نیست؟ مگر نفرمود مسلمان کسی است که از دست و زبانش به مسلمانان آزار نرسد؟ چگونه ادعای مسلمانی می کند نماینده ای که به خاطر قدرت طلبی حاضر می شود قانونی را تصویب کند که به ضرر جمع کثیری از مردم است؟ چطور ممکن است حرفها و اتهامات صدمن یک غاز در مورد افرادی بزنیم که دارند برای مردم کار می کنند و از حقوقشان دفاع می کنند؟ چگونه ممکن است کسی خوشش بیاید که مردم لابالی تر و لخت و پتی تر شوند و جلوی کار مسئولین را در مبارزه با بدحجابی بگیرد؟ شاید برای برخی بهتر است که مردم سرشان به مسائل پست و شهوانی گرم شود تا آنها سوار بر مردم به چپاول اموالشان مشغول شوند. یادمان نرود این دنیای گذرای بی ارزش را به قبر و قیامتمان نفروشیم. اقلا حواسمان باشد دیگران دارند نگاهمان می کنند، چشم دوخته اند ببینند ما که تنها کشور شیعه هستیم چه می کنیم.
یادم می آید سرودهای مقاومت لبنان، قبلا خیلی شبیه سرود های اول انقلاب ما بود، موسیقی نداشت. کم کم مثل ما شدند و دستگاه های موسیقی پیشرفته بکار بردند. الان دارند مثل ایران صدای زن در سرودهایشان می گذارند. خدا به خیر کند. وقتی الگو خودش خراب شود بقیه هم خراب می شوند. در مقابل، حرکت امل از آنجا که الگو و صاحب اختیارشان ایران نیست مانند ایران عوض نمی شوند.
بحث حجاب هم همینطور، لبنان که زنان مسلمانش عموما بی حجاب بودند با اقدامات فرهنگی امام موسی صدر و بدون چوب و چماق، جمع زیادی به حجاب روی آوردند. بعد از ربوده شدن امام موسی صدر و پیروزی انقلاب اسلامی، استفاده از چادر رشد و فزونی یافت. اما ایرانی ها لبنانی ها را دارند خراب می کنند: لبنانی های چادری، زیر چادر روسری رنگی نمی پوشند یا کفش و کیف رنگی استفاده نمی کنند. دیروز دو دختر دیدم که روسری های گلمنگلی زیر چادرشان پوشیده اند و کفش های رنگوارنگ، و کوله پشتی انداخته اند روی چادر و شلوار جین هم از پایین چادرشان مشخص است. این یعنی تمام چیزهایی را که چادری های لبنانی ممنوع به حساب می آورند، رعایت کرده بودند! از نزدیک من که رد شدند دیدم دارند فارسی حرف می زنند! این از چادری ها! بقیه که می آیند اینجا آبروی هرچی ایرانیه می برند! لا اقل یه طوری رفتار کنید که شخصیتتان را زیر سوال نبرند.
--------------
پی نوشت: خواننده محترمی اعتراض کردند که پوشیدن روسری گل گلی زیر چادر و غیره بد نیست و خراب کردن لبنانی ها عبارتی غلط است. اولا بابت سوء تفاهم پیش آمده معذرت می خواهم و قصد اهانت به خواهران چادری ایرانی را نداشتم. بحث چیز دیگری بود و آن هم الگو گیری دیگران از ما و ضرب المثل هرچه بگندد نمکش می زنند. بنده منظورم این نبود که چادری های ایران دارند لبنان را خراب می کنند. منظور من این بود که برخی تساهل و تسامح ها که در ایران از اول انقلاب پیش آمده و برخی نسبت به اعتقادات کمتر توجه نشان می دهند به لبنان هم نفوذ می کند. من باب مثال همین موسیقی که عرض کردم. متاسفانه رادیو تلوزیون حزب الله هم دیگر صدای زن را طوری پخش می کنند که نمی شود به آن گروه کر اطلاق کرد و قطعا حکم حرام دارد. البته این را هم اضافه کنم که چادر در لبنان بسیار مقدس است و مانند ایران نیست که با چادر هر کاری بکنند. پوشیدن چادر اگر اخلاق و حیای آن را به همراه نداشته باشد مزیتی بر حجابهای دیگر ندارد. دختر چادرپوشی که تمام جسم و لباسهایش از جلوی چادر همیشه معلوم است حجابش ارزش حجاب دختری را ندارد که حتی طوفان هم بیاید فقط چشمانش از زیر چادر معلوم است. در لبنان بسیار زشت است که یک چادری پشت یک مرد بر موتورسیکلت بنشیند هرقدر فقیر باشند مرد با موتور می رود و زن یا پیاده یا با ون. خیلی زشت است در خیابان بایستند و بستنی بخورند، بازی کنند یا خیلی کارهایی که دختران چادری ما انجام می دهند. پوشیدن کفش رنگی و همراه داشتن کیف رنگی روی چادر و حتی زدن عینک آفتابی برای زنان چادری لبنانی خیلی زشت است. هستند زنانی که به دلیل بیماری چشمی لازم است عینک آفتابی استفاده کنند اما به جهت اینکه ضد ارزش است استفاده نمی کنند. چادر یک مفهوم مقدس است و همه ی مردم حتی غیر مسلمانها بسیار احترام می گذارند به زن چادری. کسی که چادر را انتخاب می کند محدودیت هایش را هم می داند اما ارزش و کلاس آن را هم درک می کند. مانند ایران نیست که چادر لباس محل کار بعضی ها باشد و وقتی رفتند خارج کلا بی حجاب شوند. این قضیه در مورد مردان هم هست. برخی ریششان ریش سازمانی است نه ریش تقوایی. یعنی نتراشیدن آن به خاطر حراست سازمان و پیشرفت در مراتب شغلی است نه اعتقاد و التزام به احکام. البته این کلام اخیر به معنی زیر سوال بردن زنان چادری نیست و بد عمل کردن عده ای نمی تواند دلیلی بر انکار ارزش و احترام چادر و چادری داشته باشد. آنچه بنده در مطلب فوق منظورم بود این است که باید مواظب باشیم برخی رفتارهای ما (هر چند به نظر خودمان غلط هم نباشد) تاثیرش بر شیعیانی که از ما الگو می گیرند خوب نیست و گاهی دستمایه ی دشمنان خواهد شد. قبول کنیم چادر اول انقلاب با چادری که الان در جامعه هست مقداری متفاوت شده ، برخی چادرها آنچنان شیک و گرانقیمت هستند و زیورآلات صاحبشان چنان برق می زند که به جای اینکه لباس حجاب باشد، لباس تفاخر شده. برخی چادرها بار معنایی حجاب و عفت و پوشش را کمتر از قبل نشان می دهند. در لبنان کسی مجبور نیست چادر بپوشد اما اگر چادر پوشید خیلی مسائل را مراعات می کند و ارزش دنیایی آن را هم می بیند. ارزش معنوی آن هم با حق تعالی. باز هم بابت سوء تفاهم عذر می خواهم. امیدوارم در پناه خدا موفق و مؤید باشید.
دیدگاهها (۲)
مرتضی
۱۵ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۵۱
از موقعیت ایران در جهان اسلام و تلاش بعضی کشورها برای تصاحب این موقعیت نوشتین. من این مسائل رو همیشه در دفاع از مشی و رویکرد انحرافی به اسلام(مکتب ایرانی) برای این و اون توضیح میدم. مکتب ایران که با تیترهای ژورنالیستی عمارها برجسته و تبدیل به برند آقای لیدر شد، در اصل به معنای اسلام ایرانیان بود. چیزی که با برخورد متعصبانه باهاش برخورد شدیدی از نوع کیهانی شد.
اون آقا هم صرفا به عنوان یک استراتژیست و نه عالم دینی، این ایده رو مطرح کرد، که فارغ از اینکه اسم و پوستهش چی باشه، مسالهایه که باید در این برهه خیلی بهش توجه بشه.
یک ایرانی
۰۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۸
پاسخ:
۶ شهریور ۹۶، ۱۱:۵۲
توضیح دادم که اولا این قضیه از اساس زیر سوال هست و حتی اگر اصلش تایید شود، تعدادی بی فرهنگ، نماینده کل یک جامعه نیستند. اما در خصوص بیکاری، درد خیلی از جوانهای هموطن هست، و حتی کسانی کار دارند اما حقوق بخور و نمیری دارند و مثل بنده از اوایل ماه یا اواسط ماه باید فقط نان بخرند یا کار دیگری گیر بیاورند، این مشکل، جهانی است. لبنان در این زمینه وضعش از ایران بسیار بدتر است. ایران در میان کشورهای مختلف دنیا وضع خیلی خوبی هم دارد. کشوری را پیدا نمی کنید که کارمند کار داشته باشد و از صدقه سر کارش زندگی مرفه داشه باشد. به آخر هفته یک آمریکایی یا اروپایی نگاه نکنید. من دوستان و بستگان زیادی در آمریکا، اروپا، ترکیه دارم. این خبر ها نیست. خدمات عمومی مثل آب و برق و تلفن و اینترنت و بنزین، از ایران خیلی گرانتر است. ممکن است بگویید خب حقوقشان بالاتر است چند هزار دلار میگیرند. بله طرف 2000 یا سه هزار می گیرد، کلی مالیات می دهد، هزینه زندگی هم بالای 2000 است. کم نیاورد خیلی خوب است. باز بهتر از لبنان است که هزینه زندگی 2000 دلار است اما نصف آن هم در نمی آید. نفر اول دانشگاه آمریکایی بیروت در رشته برق، چند سالی است به آمریکا رفته و دکترا گرفته و از امسال در دانشگاه تدریس می کند. 40 درصد درامدش به عنوان مالیات گرفته می شود، با بقیه اش قسط های دکترایش را دارد می دهد. چیزی برای زندگی نمی ماند. این از استاد دانشگاه! دیگر کارمند ببینید چه وضعی دارد!
بنده هیچ مسئولیت اجرایی در ایران نداشته و ندارم و در مشکل بیکاری هیچ تاثیری نداشته ام. بجز اینکه با خروجم از ایران، برای یک نفر جای کار پیدا شد! نظرم این است که اگر هموطن من در ایران بیکار باشد اما در امنیت، خیلی بهتر از این است که بیکار باشد اما امنیت هم نداشته باشد. اگر ما به گروه های مقاومت کمک نکنیم (که تازه این کمکها از بودجه نظامی و دفاعی کشور است) باید وضعی مثل سوریه داشته باشیم. آن وقت ممکن است خیلی از این بیکارها که شاید دوست و هم دانشگاهی شما هم بوده، به خاطر روزی 50 تومان عضو داعش شود و سر شما و دیگر هموطنان بیگناه را ببرد. از صدقه سر مجاهدت و جانفشانی مدافعان حرم اعم از ایرانی و عراقی و افغانی و غیره، شما و مملکتمان در امنیت هستید اما آنها، جانشان را دارند می دهند و چیزی هم در مقابلش دریافت نمی کنند. مدافعان حزب الله چیزی حدود یک چهارم هزینه زندگی در لبنان درامد دارند. تازه بسیاری از مخارج حزب الله حذف شده و همه واحدها تبدیل به واحد جهادی شده اند. یعنی اگر معلم بود اگر فرهنگی بود اگر روحانی بود، باید برای جهاد هم برود. حقوق و پاداش و مزایایی هم نخواهد گرفت.
نکته مهم اینجاست که کمک ایران به مقاومت، یک ریالش به انهایی که در ورزشگاه بودند نمی رسد. اولا مسیحی بودند دوما خودشان وضعشان آنقدر خوب است که می توانند یک کمکی هم به ایران بکنند، سوم اینکه گروه مقاومت نیستند. کمکی از ایران به مردم عادی حتی شیعه نمی شود.
به جای مطالبه درباره قطع کمک های ایران (که نظامی هست و اگر در کشورهای دیگر هزینه نکنیم، باید چند برابرش برای تهیه تجهیزات دفاعی و مرزبانی هزینه کنیم) به مطالبه درباره حقوق های غیر معقول و غیر قانونی نجومی مدیران دولتی بپردازید. همان دولتی که گفت ایجاد اشتغال وظیفه دولت نیست! به پیگیری و مطالبه درباره اختلاس ها بپردازید. همین که شما اینترنت دستتان هست یعنی اینقدری امکانات داشته اید که موبایل یا رایانه یا تبلت داشته باشید و اینترنتی هم وصل باشد و وب گردی کنید. در لبنان، خیلی ها حتی خط اعتباری موبایل نمی توانند داشته باشند چون ماهانه 26 دلار هزینه دارد.