داستان گروگان گیری در سفارت ایران در لندن را یکبار در یک مجله خواندم که ترجمه ای بود از متن انگلیسی عملیات پرافتخار!!!نمرود! یعنی کشتن گروگانگیرها و پاک کردن سرنخ ها!!! متن زیر همان متن است که برایتان گذاشتم تا ببینید چطور سید ایرانی را کشتند.
سردسته تروریستها گوشی را گذاشت. محاصره ساختمان سفارت ایران در لندن پایان یافته بود. دولت انگلستان با درخواست های وی موافقت کرده بود: وی و گروهش باید تا فرودگاه هیترو و به داخل یک هواپیمای مسافربری اسکورت میشدند تا به هر نقطه ای که می خواهند پرواز کنند. در همین لحظه صدای شکسته شدن یک شیشه آمد. یکی از تروریستها رفت تا ببیند چه خبر شده که ناگهان صدای تیراندازی بلند شد. گلوله های 9 میلیمتری مسلسل دستی هکلر و کخ MP5 یک فرد سیاه پوش بدن وی را سوراخ کرده بود.
شروع ماجرا
در بهار 1980، شش فرد عرب سفارت ایران در لندن را به اشغال خود درآوردند. این افراد خواستار استقلال استان خوزستان بودند و ادعا می کردند که دولت جمهوری اسلامی ایران با هموطنان آنها در این استان بدرفتاری می کند. در میان گروگانان چهار نفر انگلیسی نیز حضور داشتند : یک نفر که داخل سفارت کار می کرد، دو گزارشگر BBC که برای دریافت ویزا جهت بازدید از ایران به داخل سفارت رفته بودن و "ترور لاک" یکی از اعضا پلیس دیپلماتیک. در جریان محاصره سفارت 5 نفر از گروگانها آزاد شدند. ولی 20 نفر دیگر از روز 20 مه در داخل سفارت زندانی شدند. روز بعد ،16 مرد و 4 زن همچنان در داخل سفارت زندانی بودند تا این که صبر تروریستها سر آمد.
قتل یکی از گروگانها
تروریستها که از سیاست اتلاف وقت انگلستان عصبانی شده بودند، در ساعت 30/1 دقیقه بعد از ظهر یکی از اعضای سفارت ایران را به شهادت رسانده و پیکر وی را به بیرون از سفارتخانه انداختند تا بحران شدیدتر شود. آنها اعلام کردند که تا زمان توجه به درخواستهایشان، هر 45دقیقه یکی از گروگانها را خواهند کشت. پس از بررسی ها تصمیم بر این شد که گروههای SAS وارد عمل شوند.
با وجود استفاده از تجهیزات شناسایی که از طریق دیوارهای ساختمان مجاور به داخل سفارت فرستاده شد هیچ گونه اطلاعاتی در مورد اینکه گروگانها و تروریستها در کدام قسمت از ساختمان واقع شده اند، حاصل نشد. برخی از تروریستها تفنگهایشان را به سوی گروگانها نشانه رفته بودند. بنابراین نیروهای SAS باید با سرعت زیادی عمل می کردند تا تروریستها فرصت شلیک کردن را نیابند.
دو گروه وارد عمل می شوند
حمله اصلی از پشت بام سفارت خانه آغاز شد. همانجایی که در روز نخست گروگانگیری ، سربازان SAS مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده بودند که می توان از آنجا پایین رفت و از طریق زمینی و پنجره های طبقه اول وارد سفارتخانه شد. باید همزمان یک گروه دیگر از بالکن جلویی ساختمان همسایه وارد سفارت شده و با شکستن پنجره وارد طبقه اول می شد. این گروه سپس در اتاقهای طبقه دوم به هم می رسیدند، جایی که گمان میرفت بیشتر گروگانها نگهداری می شوند.
پنجره هایی که SAS قصد داشت از طریق آنها وارد سفارت شود، زره پوش شده بودند تا از حمله به سفارت جلوگیری شود! در عرض چند ساعت عملیات محاصره آغاز شد. تمامی اعضا نقشه ها را چند بار مطالعه کرده بودند ، تا ملکه ذهنشان شود و با نگاه کردن به عکسها چهره ی گروگانها را به خاطر سپردند تا در صورت مواجه با افراد تشخیص دهدند که تروریست هستند یا گروگان.
تاخیر زمانی
ماموریتهای نظامی به ندرت طبق برنامه از پیش تعیین شده پیش میروند و این عملیات نیز از قاعده یاد شده مستثنی نبود. نخستین تاخیر زمانی در هنگام پایین رفتن از لوله های بخاری ایجاد شد که که پوتین یکی از سربازان روی شیشه طبقه ی سوم افتاد و باعث شد سردسته گروانگیران تلفن را قطع کرده و به افرادش دستور بازرسی محل را بدهد. وی سلاح خودکار کمری والتر P.38 داشت، اما از قدرت سلاحهایی که به سمت وی نشانه رفته بودند ، اطلاعی نداشت. چند لحظه بعد صدای انفجار نارنجکهای دودزا و گازها اشک آور سکوت محیط را شکست . یکی از گروگانگیران به سرعت به داخل سفارت بازگشت و دید که سربازان SAS در حال پایین آمدن با طناب هستند. اما به محض اینکه به سمت آنها نشانه رفت، با ضربه ترور لاک به زمین افتاد. وی در حال حرکت به سوی اسلحه اش بود که با شلیک اسلحه MP5 توسط گروههای SAS از پای در آمد.
مرگ تروریستی دیگر
گروههای مورد نظر با کمک ترور لاک در محل مورد نظر پایین آمدند و همزمان نخستین گروه نیز به پشت باغ و زیر پنجره رسیدند.آنها در حال حرکت به سمت پله ها بودند که متوجه یکی از تروریستها شدند که کمین کرده بود و با شلیک MP5 های خود وی را کشتند و به طبقات بالایی رفتند. آنها در یکی از اتاقها با سردسته تروریستها روبه رو شدند، دو خشاب را در بدن وی خالی کردند.
اما یکی از سربازانSAS نیز با مشکل روبه رو شد. وی پیش از عملیات متوجه شد که طناب کافی به همراه ندارد، بنابراین مجبور شد طنابهای متفاوتی را به کار گیرد که از استحکام کافی برخوردار نبودند. اما وقتی در حال پایین آمدن بود همان طناب برایش مشکل ساز شد و باعث گردید در فاصله ای از هدف خود معلق بماند. در همین لحظه نارنجکهای دودزا و گازهای اشک آور به داخل ساختمان پرتاب شد تا کار تروریستها مشکلتر شود. سرباز در میان دود همچنان معلق بود تا اینکه فرد دیگری که روی بام بود طناب را برید و وی به داخل باغ افتاد تا خود را بالا کشیده و وارد ساختمان شود.
در طبقه دوم تروریستها فهمیده بودند که چه اتنفاقی افتاده است. بنابراین تصمیم گرفتند به بلوف خود عمل کنند. آنها به روی مردانی که در آن طبقه زندانی شده بودند ، آتش گشودند و یکی از خبرنگاران به اسارت در آمده از ناحیه صورت و پا زخمی شد اما از مرگ نجات یافت. دربان سفارت نیز بسیار خوش شانس بود زیرا سکه 50 پنی که در جیب شلوار وی وجود داشت ، یک گلوله را منحرف کرد. اما وی با پرتاب نارنجکهای دودزای نیروهای SAS زمین خورد و از ناحیه ی قفسه سینه آسیب جزئی دید. برخی از تروریستها با هدف فریب نیروهای SAS اسلحه ها را بیرون انداخته و خود را به جای گروگانها جا زدند. اما دقایقی بعد نیروهای SAS وارد اتاق شده و آنها را شناسایی کردند.
بازرسی دوباره
تنها یک تروریست جان سالم به دربرد، وی که برای محافظت گروگانهای زن گماشته شده بود، سلاح خود را زمین انداخت و همراه گروگانها به خارج از باغ حرکت کرد. غیر از لاک بقیه کسانی که باغ خارج می شدند به دقت مورد بررسی دوباره قرار می گرفتند تا اینکه بلاخره تروریست پنهان شده نیز پیدا شد. در عرض 10 دقیقه تمامی گروگانها به غیر از یک نفر، سالم از مهلکه بیرون آمدند
شاهد عینی
«من به در تکیه دادم. پنجره ها کاملا پوشانده شده بودند. اما میتوانستم یک پرتو نور را ببینم. از لای پرده کرکره به بیرون نگاه کردم. در سمت راست یک نفر با لباس قورباغه ای شکل و پوشش کاملا سیاه رنگ دیدم. او به من گفت: «برو پایین، برو پایین» من روی کف اتاق خوابیدم.او پنجره را شکست و شیئی را به داخل انداخت و به دنبال آن چند شیئ دیگر نیز به داخل پرتاب شدند. بعد فریاد زد: بیایید پایین پسرها! آنها را بکشید.
هریس برای فرار از دود گاز به پالکن پرید و صدایی از پایین شنید: «هریس هریس، بخواب لعنتی» وقتی خوب نگاه کرد مردی را با اسلحه پشت دیوار دید. هریس از طریق یک بالکن دیگر از مهلکه خارج شد. وی در خاطرات خود میگوید: «من در یک زنجیره ی انسانی دست به دست میشدم ، تا به بیرون ساختمان رسیدم ، اما ما با طناب بسته شده بودیم و به ما میگفتند کلامی حرف نزنیم. من فکر میکردم ممکن است سربازان گروگانها را نشناسند. آنها در حال بازرسی یکی از افراد بودند که فریاد زدم: «شک نکنید، او یک تروریست است.» و آنها به سرعت وی را دستگیر کردند.»
من در ابتدا نمیدانستم چه اتفاقی دارد میی افتد و اصلا اطلاع نداشتم که آنها نیروهای SAS هستند . دوست داشتم که به نزد آنها بروم و بگویم از اینکه جان ما را نجات دادید متشکریم! خدا میداند اگر شما نمی آمدید ، داخل سفارت چه اتفاقی می افتاد.
مجله جنگ افزار
گزارش عملیات نمرود در سایت انگلیسی واحدهای نخبه ارتش بریتانیا:
برداشتن جسد شهید سید عباس لواسانی توسط پلیس های تا دندان مسلح که گروگانگیرها بعد از کشتنش از پنجره به بیرون انداختند
Trevor Lock پلیس محافظ ساختمان در حال فرار از پنجره. دو تک تیرانداز پلیس وی را حمایت می کنند.
جان مک آلیس فرمانده حمله به سفارت ایران
دیدگاهها (۱)
گندم
۰۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۷