میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد،
مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، کمربند را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است،
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است،
وقتی پدر کمربند را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟
راه فراری ندارد! خودش را به سینهی پدر چسباند.
کمربند هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است
به سوی خدا فرار کنید.
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
دیدگاهها (۲)
شریعت
۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۲
من او
۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۴
پاسخ:
۲۲ خرداد ۹۳، ۲۱:۰۷