برای آشنایی بیشتر شما عزیزان با آداب و رسوم لبنانی ها و در ادامه بررسی مزایا و معایب زندگی در لبنان به همان سبک قبل آداب و رسوم ازدواج در ایران و لبنان را برایتان نوشته ام. امیدوارم خوشتان بیاید.
لبنان |
ایران |
ازدواج در لبنان را باید از جهات متعددی بررسی کرد. قبل از هر چیز آمادگی داماد (عریس)، چون باید همه چیز را تهیه کند از جمله خانه و جهاز، برای همین گاهی بعضی ها دیر ازدواج می کنند و جوانها عموما با کمک پدرشان ازدواج می کنند. عروس هیچ چیز لازم ندارد، فقط قشنگ باشد کافی است. درگذشته سلطه مرد در خانواده بسیار زیاد بوده و زن حق اظهار نظر هم نداشته اما الان تعدیل شده و خیلی دخترها به اصطلاح ما چشم سفید شده اند و همه چیز می خواهند اما شرایط همان شرایط قدیم است! یعنی پسر باید جهاز و خانه بدهد رویش را هم زیاد نکند!
انواع آشنایی: ازدواج های جدید و به قول ما خیابانی (البته خیلی از آنها نتیجه آشنایی در محل کار و غیره است) اینجوری است که پسر از دختر خوشش بیاید و دختر هم پسر را می پسندد. البته مثل ایرانی ها دم به تله نمی دهند و تا از وضع مالی و خانوادگی پسر خیالشان راحت نشود رضایت نخواهند داد. ازدواج های سنتی هم هنوز رواج دارد که مادر دنبال دختر خوب و خانواده دار بگردد و بروند خواستگاری. مراسم هم شبیه ازدواج های خودمان است که اول می روند با خانواده عروس آشنا می شوند و بعد اگر دو خانواده از یکدیگر خوششان آمد قرار مجلس خواستگاری (طُلبه) می گذارند.
مهر: مهر هایشان مثل مال ما نیست که همه بگویند فلان قدر سکه. بعضی می گویند فلان قدر دلار. بعضی می گویند سکه انگلیسی بعضی طلا و خلاصه از کم تا زیاد داماد را مدیون می کنند.
مراسم: مراسم عقد را خانواده عروس و مراسم عروسی را خانواده داماد می گیرند. خیلی ها مراسم را در خانه یا باغ خودشان می گیرند و یا شام می دهند یا معجنات (رجوع کنید به غذاهای لبنانی) و خیلی ساده و کم خرج می شود. شیرینی و آبمیوه هم همیشه زینت بخش میز است. عموما یک تیم دعوت می شوند که می زنند و می رقصند و نور و صدا و ترقه و فشفشه و بخار در می کنند. خیلی ها تیر هوایی می زنند و خلاصه به پایکوپی می پردازند.
خیلی ها لباس مهمانی نمی پوشند و خانمی که چادری است می تواند با چادر در مجلس بنشیند و چادرش را در نیاورد حتی اگر مجلس مختلط نبود.
مجلس های مختلط اسلامی هست که هر خانواده سر یک میز می نشینند و پذیرایی می شوند. خودش برای خودش عالمی است.
پاتختی: ندارند! اما بعد از عروسی تا یکماه نزدیکان و دوستان می روند منزل داماد و هدیه ای هم می برند. خیلی ها روی کارت دعوت شماره حساب می دهند و شما هدیه نقدی به حسابشان می ریزید. یا لیست وسایل مورد نیازشان را در یک فروشگاه می گذارند و هر کس هزینه وسیله ای را می دهد یا چند خانواده مشترکا هزینه وسیله ای که گران باشد را می دهند. اینجوری همه برای هدیه دیس بلور نمی آورند! آخه اینهمه بلورجات را عروس و داماد چه کنند؟! خیلی ها دلار می گذارند در پاکت و تقدیم می کنند که این نوعش خیلی خوبه. خود عروس و داماد می روند خرید و وسایل لازم را با سلیقه خودشان می خرند و می گویند هدایا برایمان خرید کردند!
زندگی: دخترها که قبلا عمومشان دنبال وقت گذرانی یا درس و دانشگاه بودند، اغلبشان می نشینند در خانه تا به بچه داری و خانه داری بپردازند. تعداد کمی ادامه تحصیل می دهند و بعضی هم کار بیرون از منزل دارند اما بیشترشان می گویند مگر آدم دیوانه است برود کار کند در حالیکه شوهرش باید خرج او را بدهد.
طلاق: برای بعضی ها طلاق مثل آب خوردن است و هر دو سه سال یکبار یکی رو طلاق می دهند ویکی دیگه رو می گیرند. خیلی از مردها هم حتی اگر طلاق ندهند باز هم یکی دیگه رو می گیرند!
|
ازدواج در ایران دیگر به هر سبکی پیدا می شود کم مانده ازدواج به سبک قبایل آفریقایی!
جوان خوشبختی که بخواهد ازدواج کند یا خودش یکی را در نظر دارد یا مادرش را باید بفرستد یکی را برایش پیدا کنند. و این گشت و گذار و خواستگاری به جهت توقعات بالای دخترها و بیکاری و بی مدرکی پسرها تبدیل به معضل بزرگ و طولانی ای شده. در ایران اگر پسری زرنگ بود و درس خواند و کار کرد و کمی پس انداز کرد می تواند بعد از 30 سالگی برود یک زندگی معمولی راه بیاندازد. عموما هم نظام خانواده بر زن سالاری استوار شده و زن هم بیرون خانه کار می کند. اگر همسر آمد خانه و همه جا به هم ریخته بود و غذا هم نبود چشمش کور، باید زنگ بزند غذا از بیرون بیاورند.
مردها هیچ وقت به انرژی هسته ای نمی رسند! منظورم این است که ازدواج دوم (حق مسلم مردها!) خیلی خیلی نادر و کم است.
موانع زیادی در ایران برای ازدواج هست: سربازی، مدرک تحصیلی دهن پر کن! پول برای هزینه های ازدواج، منزل (که خودش معضلی شده است) سلامت روان! آخه آدم درست و حسابی کم پیدا می شود. در حالیکه در لبنان شما فقط چند سال کار کن و بعد برو ازدواج کن. به همین راحتی. حتی اگر جهازی که می دهی خیلی کم و فقیرانه باشد اسمش این است که جهاز دادی و زنت را بردی خانه. مگر خود من چقدر اسباب اساسیه خریدم؟
در ایران مهریه ها بسیار بالا زیاد در نظر گرفته می شود و مراسم های آنچنانی که ریخت و پاش های فراوان و اسراف کاری هایی که پدر پدر داماد یا پدر خود داماد را در می آورد گاهی تا چند سال! زنان برای هر مجلسی باید یک لباس مجلسی جدید بپوشند و آرایش کنند و خلاصه خودشان را خفه کنند که همه بگویند آره دیدی فلانی چه آرایش کرده بود چه مدل مویی درست کرده بود لباسشو دیدی!
مراسم ها یا غیر شرعی و مختلط است که کاری به آنها نداریم و من تجربه آنها را ندارم یا غیر مختلط شرعی و غیر مختلط غیر شرعی! اول دومی را توضیح می دهم: مجلسی می گیرند که مختلط نیست ولی چنان موسیقی می گذارند و جوانها و بچه ها و گاهی پیرمردها می رقصند که دیگر نمی شود در مجلس نشست. خیلی ها هم موسیقی را صرفا برای کر کردن حاضرین می گذارند تا ملت نتوانند با بقل دستی خودشان هم حرف بزنند. حالا توضیح اولی: مراسم غیر مختلط شرعی. مردها می آیند دم در با هم سلام می کنند و می نشینند میوه شیرینی می خورند و با هم حرف می زنند و فامیلهایی را که یک عمر ندیده اند می بینند. گاهی یک مداح یک ربعی می خواند و بعد می رود. به همین سادگی به همین خوشمزگی. و بعد هم شام. خیلی مراسم عروسی بخواهد متنوع شود شعبده باز می آورند و ژانگولر بازی در می آورند. همین. نه تیری نه ترقه ای نه مسلسلی!
پاتختی هم بدتر از عروسی، ملت فقط می روند جهاز عروس را ببینند و کادو بدهند و باید کادو هم سنگین و گران باشد وگرنه بد است!
دخترها بعد ازدواج ادامه تحصیل و کار و گردش و مهمانی شان سر جایش است فقط به آقایون غر می زنند که تا حالا کجا بودی؟ چرا با دوستای مجردیت می چرخی؟ حالا خودش ظهر دوستای مدرسه را دعوت کرده بوده استخر مثلا!
طلاق هم این روز ها ساده تر شده و قبحش ریخته، اصلا همان شب عروسی پدر عروس می گوید دخترم هروقت مشکلی داشتی در خونه ما به روت باز است! برعکس قدیما که میگفتن با لباس سفید رفتی با لباس سفید برگرد یعنی با کفن!
|
دیدگاهها (۱)
آبجی مهسا
۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۴
مردها هم بعد از ازدواج زنان خیابانی مواد مخدر گردش مجردی شان پابرجاست
خیلی بیشتر از دختر ها