گنجاندن عادات و رسوم یک قوم در یک صفحه کاری محال است چه برسد به قومی که خود از اقوام و ادیان مختلف تشکیل شده و هر دسته هم به واسطه موقعیت اجتماعی و خانوادگی خود شاخه های مختلفی دارد.
سعی من در اینجا بر این خواهد بود که عادتهای عمده و نمایان لبنانی ها را گزارش کنم و در حالت های دیگر، خاص بودن آن را معین کنم.
یکی عادتهای فرهنگی نامناسبی که در تمام لبنان وجود دارد و اذیت کننده است عادت سیگار کشیدن و قلیان کشیدن است. قلیان کشیدن ابدا اعتیاد یا عادت زشتی محسوب نمی شود و همه روزه غالب افراد اقلا یک گعده (دور هم نشینی) حاوی قلیان را در برنامه خود دارند. این برنامه در تابستان و روزهای تعطیل بیشتر دیده می شود. سیگار را شاید در دست و جیب بیش از 65 درصد مردم بتوان یافت. سیگار کشیدن در میان خانمها به شکل زننده ای زیاد است و وقتی می نشینند و سیگاری روشن می کنند یک دقیقه بعد از اتمام آن سیگار بعدی روشن می شود. می بینید در یک مجلس ناهار یا شام دقیقا بعد از صرف غذا ، همه سیگاری ها به شکل اعتیاد واری سیگار در می آورند و خدمت ریه های خود و دیگران می رسند! البته بین هر سیگار یک استکان چای غلیظ با شکر زیاد هم صرف می شود. خلاصه شاید فقط در یک مجلس دو سه ساعته شش سیگار دود کنند یعنی خیلی ها در روز خیلی کم بکشند یک پاکت است! حالا از بحث سلامتش هم که بگذریم ببینید چقدر پول این مملکت صرف دود جات! می شود و از آنجا که عمدتا صنعت سیگار در انحصار کمپانی های خاصی است که در اختیار جریانات خاصی است می بینید که خود لبنانی ها چقدر به دشمنانشان سود می رسانند! سن سیگار کشیدن هم خیلی پایین است و تبلیغات سیگار در رسانه ها آزاد است. تبلیغاتشان و بسته بندیشان آنقدر زیباست که آدم هوس میکند دو پک بزند و خودش را بیچاره کند.
عادت بد دیگری که بیشتر در قسمتهای جنوبی بیروت و کلا بین مسلمانان دیده می شود فرهنگ افتضاح رانندگی و بوق زدن های اعصاب خرد کن است. کلا در رانندگی بسیار خودخواه و خودبین هستند و جوری رانندگی می کنند که گویا راه فقط برای آنهاست: هرجا دلشان خواست دقیقا وسط خیابان می ایستند نه یک سانت اینور نه یک سانت اونور! هر جا دلشان خواست پارک می کنند حتی جلوی ماشین شما و اگر کسی همین بلا را سرشان بیاورد نیم ساعت بوق می زنند تا صاحب ماشین بیاید آن را بر دارد صبح یا شبش هم فرق نمی کند. یکبار نیمه شب از صدای بوق بیدار شدیم. طرف نیم ساعت دستش را گذاشته بود روی بوق، احتمالا جای او پارک کرده بودند یا همچین چیزی! این چیز ها را جزو حق دیگران حساب نمی کنند و فکر نمی کنند این هم حق الناس است و آزار مردم چقدر مشکل آفرین است از نظر معنوی و دنیوی. کلا خیلی ها از صدا در آوردن خوششان می آید: بچه ها و جوان ها در مناسبت های مختلفی مثل عروسی، جشن، اعلام نتایج امتحانات، بعد از صحبت رئیس یک حزب و ... ترقه و فشفشه در می کنند که بعضی از آنها صدای توپ و تانک دارد و کل منطقه می لرزد! خیلی وقتها هم اصلا هیچ مناسبتی ندارد و فقط شخص مذکور دارای مقادیر عظیمی کرم و انگل می باشد و از آزار دیگران خوشش می آید! گاهی از اوقات هم جدا گلوله شلیک می کنند: عموما در هنگام عروسی و تشییع جنازه. نوع دیگر صدا بوق است که بی دلیل نواخته می شود. همه موتوری ها که خیلی شان بچه های 10 دوازده ساله هستند با اینکه مسیر باز است مثلا در 500 متری خود ماشین یا آدمی را که ببیند از سر خیابان بوق می زند تا وقتی که از او رد شود! تاکسی ها هم برای همه بوق میزنند چه ایستاده باشید چه نشسته چه خوابیده! چه در خلاف جهت او در حرکت باشید. نوع دیگر صدا آژیر های پلیسی است که جوانها روی ماشین یا موتور خود می گذارند و صدایشان همه را کر می کند. می بینید شیشه ماشین خود را دودی کرده و بوق پلیسی گذاشته و احساس می کند راه فقط برای اوست و باید آژیر کشان از بقیه سبقت بگیرد.
برسیم به تیپ و ظاهر مردم. همگی با ظاهر آراسته و مرتب و زیبا و معطر در اجتماع حاضر می شوند. چه کسی که وزیر و وکیل یا ثوتمند است چه کسی که کل زندگی اش شاید 1000 دلار هم نباشد، می بینید کسی خانه ای کوچک و درب و داغان و ترکش خورده دارد اما جلوی آن یک مرسدس بنز گرانقیمت پارک است. اینجا راحت می توان ماشین قسطی خرید. به قول دوست ایرانی ام می توان ماشین آرزوهایت در ایران را اینجا به راحتی تهیه کنی. بیشتر بنز و بی ام و هایی که در ایران میبینید اینجا قیمتی زیر 40 هزار دلار دارند یعنی شما به جای 120 میلیون 40 میلیون بده و گازشو بگیر!
آرایش خانمها در اینجا مثل ایران نیست. حجاب ها و آرایشهایی در ایران به وفور دیده می شود که اینجا از نظر مردم فاحشه محسوب می شود. بسیاری از خانمها با لباس معمولی و بدون آرایش یا یک رژ لب ساده و کمرنگ بیرون می روند. البته دختران بی شوهر ظرافت بیشتری به خرج می دهند بلکه به خرج یک نفر برود که بیاید آنها را بگیرد! با این حال از حد اعتدال خارج نمی شود. عامه مردم اینگونه هستند اما از آنجا که یک کشور آزاد است می توانید انواع توریست ها با قیافه های خیلی ناجور یا فاحشه های داخلی را هم در محل های خاص توریستی مسیحی نشین مشاهده کنید. در میان مسلمانان ملتزم فقط تیپ طلبه هستند که شلوار پارچه ای و پیراهن ساده می پوشند آن هم به تقلید از ایران، بقیه حتی بسیاری از جوانان حزب الله تیپ درست و حسابی دارند: موی مرتب یا ژل زده یا مدل دار (البته خیلی ها دوست دارند مدل موهایشان کوتاه باشد مثل سرباز های ما! شاید برای اینکه دردسر شانه و تمیز کردن را متحمل نشوند.)، شلوار جینز (در ایران به لی معروف است) ، پیراهن یا تیشرت یا کاپشن های شیک.
خانم های ملتزم مسلمان در اینجا یا چادر لبنانی می پوشند (غالبا خانواده روحانیون) یا مانتوی گشاد و بسیار بلندی که به آن حجاب می گویند. بقیه زنان هم پیراهن و دامن یا پیراهن و شلوار و انواع پوششهای دیگر. زنان چادرپوش به خیلی از جا ها تردد نمی کنند مثل سینما یا تفریحگاه های ساحلی مختلط و ...
برای خریدن گوشت و مرغ در اینجا دقت های خاصی لحاظ می شود که حتما قصاب ذبح شرعی بیاورد و حتی در محله مسلمان نشین نمی توان از هر قصابی گوشت تهیه کرد. باید مطمئن باشید خودش ذبح می کند و گوشت یخی از خارج نمی آورند. خریدن هرگونه جنس خارجی از چیپس و شکلات گرفته تا دیگر محصولات غذایی باید با دقت خاصی همراه شود و حتما روی محصول نوشته باشد روغن خوک و الکل داخلش نباشد. ضمن اینکه محصولاتی که روغن حیوانی در آن باشد مورد استقبال ملتزمین نیست چرا که ذبحشان شرعی نبوده و نجس می باشد.
از عادتها کمی دور شدیم، یکی از عادتهای خوب این مردم سلام و علیک و به قول خودمان چاق سلامتی است که همه با همدیگر با روی باز و لبخند روبرو می شوند و چند کلمه ای حال همدیگر را می پرسند. از آنجا که کشور کوچکی است و جمعیت کمی دارد ، خیلی ها با هم فامیل اند و همدیگر را می شناسند. زیاد می بینید که در حال حرکت در خیابان به کسی می رسند و سلام می کنند. کلا روحیه جمعی و خوش اخلاقی دارند چیزی که الان در ایران خیلی کمرنگ شده.
یک اخلاق خوبی که در میان لبنانی ها هست احترام فوق العاده به مشتری است و هرچقدر مشتری بهانه گیر و بد قلق باشد باز هم با او راه می آیند. در ایران اگر کمی اینور اونور کنید صاحب مغازه مطمئنا میگوید برو بابا تو مشتری نیستی! اما اینجا اینقدر راه می آیند تا از آنها خرید کنید. در آخر هم با روی گشاده و لبخند می گویند خیلی خوش آمدید باز هم تشریف بیاورید و اینگونه است که برای خودشان مشتری می سازند نه مثل ایرانی ها که مشتری را می پرانند.
--- تاکسی ---
تاکسی های لبنان قدیم ها خیلی مرتب و نو بودند و این ناوگان از ماشین های بنز تشکیل شده بود که حالا فرسوده و قدیمی و بدشکل شده اند و انواع ماشین های ژاپنی و کره ای هم وارد آن شده. برای رفتن به هر نقطه می توانید از تاکسی استفاده کنید اما مواظب باشید لفظ تاکسی را بکار نبرید چون معادل دربست خودمان است و از شما اقلا 10 دلار پول خواهد گرفت در حالیکه هزینه معمولی آن 2000 لیره یعنی حدود هزار و ششصد تومان. در اینجا مانند مملکت خودمون تاکسی خطی وجود ندارد که فقط یک خط ثابت کار کند، همه تاکسی ها بسته به مسافرانشان اگر شما هم در مسیر باشید سوارتان می کنند. گاهی شما را تا نصفه راه برده و یک مسافر دیگر را سوار می کند که مسیرش جایی است که شما را سوار کرده، باید اینقدر پر رو باشید که سرش داد بزنید اول شما را برساند و بعد مسافر دیگر را و یا اینکه بدون دادن پول پیاده شوید. مسیرهای طولانی مشتری ندارد و یا باید دوبله حساب کنید (سرویسان= دو سرویس) یا چند نفر باشید تا برای راننده بصرفه باشد. در گذشته اینجور نبوده و تاکسی شما را به هر نقطه ای می رسانده اما الان به جهت ترافیک و شاید تنبل شدن راننده ها دیگر مسیرهای طولانی نمی روند. تاکسی هم وقتی می بیند کسی بغل خیابان است همان وسط خیابان می ایستد و سوال می کند مسیرتان چیست و صبر می کند تا همان وسط سوار شوید. برای پیاده شدن هم همین است، تا گفتید پیاده می شوم همان وسط می ایستد و پیاده تان می کند و سیل بوق پشت سری ها سرازیر می شود.
--- دید و بازدید ---
حالا برویم سراغ دید و بازدید مردم لبنان. آنها خیلی مهمان نوازند بخصوص اهالی ده و همیشه آماده پذیرایی از میهمانهای سرزده ای هستند که سر راهشان خواسته اند بیایند و حال و احوالی بکنند. همیشه چای و قهوه برای پذیرایی آماده می کنند و سیگاری می کشند و بعد هم می روند. اما اگر مهمانی رسمی باشد و میهمانان دعوت شده باشند میوه و شیرینی های مختلف عربی هم پذیرایی می کنند. بیشتر مواقع روزهای تعطیل نهار دعوت می کنند و بساط کباب و غذاهای لبنانی دیگر پهن است. اگر خیلی تحویلتان بگیرند ماهی که در لبنان گران است برایتان می پزند. تنوع و رنگ سفره لبنانی بسیار زیاد است و متحیر خواهید شد که چه بخورید.
کسانی که به دیدن تازه عروس می روند یا به دیدن کسی که خانه نو گرفته، هدیه ای با خود می برند و آن را کنار مبل می گذارند، بد می دانند آنرا تقدیم کنند، به نوعی احساس می کنند اگر بدهند دست صاحبخانه، دارند منت می گذارند که مثلا ما برایتان چیزی آوردیم. برای نوزاد تازه به دنیا آمده لباس می آورند یا لوازم بچه مثل کالسکه یا روروک. اگر خیلی نزدیک باشند قبلا می پرسند چه چیزی احتیاج دارید. گاهی هم پول هدیه می دهند. در مقابل صاحبخانه هم با آب میوه و شیرینی و آجیل از آنها پذیرایی می کند و سپس شکلات تعارف می کند. شکلاتهای مختلفی که مخصوص هر میهمانی رنگ و شرح مختلفی دارد. مثلا برای بچه دار شدن شکلاتی می گیرند که رویش یک عروسک کوچک چسبیده یا چیز دیگری از این قبیل و در یک سینی تزیین شده پذیرایی می کنند.
حاجی هم که از مکه می آید با عرقچینی بر سر به شما یک لیوان کوچولوی مینیاتوری آب زمزم و خرمای مکه تعارف می کند.
دیدگاهها (۱)
محمد تقی شُکر
۲۹ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۵۴
سلام و درود استفاده کردم
چطور میتونم عکسهایی از مردم لبنان پیدا کنم
پاسخ:
۱ مهر ۹۸، ۰۹:۱۲