لبیک محمد لبیک

لبیک محمد لبیک

سلام

دو روز پیش یعنی دوشنبه رفتیم راهپیمایی اعتراض به اهانت به رسول اکرم (صل الله علیه و آله)

عباس با من آمد، یعنی من عباس را بردم. تمامی خیابانها و کوچه های منتهی به راهپیمایی با کامیونهای پر از سنگ بسته شده بود تا هیچ وسیله ی انتحاری نتواند خودش را از موانع رد کند. یه بازرسی بدنی خیلی شل و ول هم انجام می شد.  طرف راست بلوار مردها بودند و طرف چپ زنها.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

یه درد دل سیاسی

تا به حال فکر کردین چرا اینقدر سیاست خارجی ما ضعیفه؟ فکر کردین تقصیر وزارت خارجه است و مسئولین تصمیم ساز در سیاستهای خارجی؟ یا عوض شدن وزرا و مسئولین با تجربه و گذاشتن مسئول جوان و خام به جای او؟

مطمئنا سوالی که پرسیدم را نه من می توانم پاسخ دهم نه در مجال یک تحقیق جزئی می گنجد. کسی می تواند پاسخ بدهد که اشراف کامل به مسائل سیاست خارجه و علم آن داشته باشد. اما مشخصه هایی در میدان فعالیت نمایندگان ایران در خارج از کشور هست که انکار ناپذیر است.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

خاطرات نصرالله - قسمت ششم

یکی از علمای بزرگ لبنان هر هفته جلسه ای با مریدان خود داشت که می نشستند و در آن گپ می زدند. یک جلسه وی شروع به بدگویی از امام موسی صدر کرد و بقیه هم با او همراه شدند. اینکه امام موسی صدر شیعه را سیاسی کرده و با مسیحیان رابطه دارد و باعث ذلت شیعه شده و... .

ادامه مطلب
۱ ۰ ۱ دیدگاه

کیا پیکانتو

کیا پیکانتو

کیا پیکانتو را باید همان پراید دانست. نگاه نکنید ایران خودرو ماشینی مثل پیکان را نیم قرن با تغییرات جزئی چراغ و قالپاق و روکش صندلی تولید می کند، تمامی کارخانه های تولید اتوموبیل هر سال برای هر سری اتوموبیل خود تغییرات زیادی اعمال می کنند که گاهی شکل کلی بدنه را تحت تاثیر قرار می دهد.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

خاطرات نصرالله - قسمت چهارم

خاطرات نصرالله - قسمت چهارم

قبل از آنکه حرکت امل شکل بگیرد امام جلساتی برای جوانها و مردم داشت. در دهکده ی ما هر هفته به صورت چرخشی در منزل یکی از اهالی ده جلسه برگزار می شد. یکبار قرار شد منزل یکی از اهالی باشد. او این چنین برای ابوجعفر نصرالله تعریف می کند: 

 ما در سالن مهمانخانه ویترینی داشتیم پر از انواع شیشه های شراب. شیشه های شامپاین رنگ و وارنگ که هر کدام قدمت و ارزشی داشتند و کلکسیون با ارزشی برایم بود و به آنها افتخار می کردم. شب با زنم نشستم به صحبت، که فردا سید می آید اینجا. چه کنیم؟ شیشه ها را جمع کنیم؟ پارچه ای بیاندازیم؟ همینطور باقی بماند؟

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

خواننده ی خواهر شهید

خواننده ی خواهر شهید

محمد وهبی وقتی با زن مصری خود ازدواج کرد فکر نمی کرد به زودی از او جدا شود. هیفا که به دنیا آمد، پدرش خیلی خوشحال بود اما خوشحالی وی دیری نپایید و زن مصری که نمی خواست دخترش بر اساس تربیت شیعیان جنوب لبنان بزرگ شود از همسرش جدا شد و هیفا در حالیکه در نوجوانی در جواهر فروشی کار می کرد ملکه ی زیبایی لبنان شد. اما جایزه را از او پس گرفتند چرا که برگزار کنندگان برنامه فهمیدند وی از شوهر سابق خود دختری دارد. وی از 16 سالگی به عنوان مانکن در شبکه ی نضال بشراوی کار می کرد و از طریق همین نوع برنامه ها به خوانندگی راه پیدا کرد. انواع جراحی های زیبایی و آرایش ها نتوانسته گذر زمان و پیری را برای او متوقف کند.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

خاطرات نصرالله - قسمت سوم

خاطرات نصرالله - قسمت سوم

 یک بار در مجلس نشسته بودیم. یکی از جوانها گفت امام می خواهند بروند دمشق. راه امن نیست و امام هم اجازه نمی دهند محافظ همراهشان برود. بیایید نقشه ای بریزیم. من می روم ماشین پدرم را می آورم شما هم اسلحه تهیه کنید و بگذارید در صندوق ماشین. ماشین را هم پشت مجلس پارک می کنیم. وقتی امام راه افتاد سریع دنبالش راه می افتیم و از دور مواظبش هستیم.

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

خاطرات نصرالله - قسمت دوم

خاطرات نصرالله - قسمت دوم

آن زمان درگیری های داخلی بین جناح های راست و چپ بیداد می کرد. شیاح منطقه ی شیعیان بود که همسایه ی عین الرمانة منطقه ای مسیحی نشین است. جنگی شدید بین اهالی این دو منطقه در گرفته بود. امام جوانهای دور و برش را جمع کرد رفت آن وسط ایستاد و گفت: به من شلیک کنید. اگر مشکلتان با کشتن من حل می شود مرا بزنید. جنگ متوقف شد. دو طرف درگیری آمدند جلو و دور امام را گرفتند. امام برایشان صحبت کرد و تنش های مذهبی بین آنان را فرونشاند. یک زن مسیحی از خوشحالی توقف جنگ، جلوتر آمد تا با امام دست دهد. امام خیلی خونسرد و سریع با یک حرکت دست، عبایش را دور دستش پیچید و دستش را به او داد.

۱ ۰ ۰ دیدگاه

خاطرات نصر الله - قسمت اول

خاطرات نصر الله - قسمت اول

نصرالله را دوستش به جلسه برد. در آن جلسه امام موسی صدر (رییس مجلس شیعیان) برای جوانها صحبت می کرد. صحبت هایش عجیب و تکان دهنده بود و کسی مثل آن را از زبان روحانیون دیگر نشنیده بود. آخر جلسه یک عده رفتند و عده ای هم دور سید حلقه زدند و سوالهایشان را از او می پرسیدند.

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه


LIBANIRAN

اطلاعات و اخبار مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و گردشگری پیرامون لبنان
برای اطلاعات بیشتر به صفحه درباره پایگاه مراجعه فرمایید.

پربیننده ترین مطالب
پیوندها