کیف قاپی در لبنان

کیف قاپی در لبنان

شب عید غدیر نزدیک غروب بود که کارم تمام شد. رفتم مسجد روبروی محل کار. گفتم شب عیدی نماز را اول بخوانم. (ای بسوزه پدر ریا)
بعد از نماز در دلم گفتم خدایا امشب یه عیدی به ما بده. (دیدین بعضیا تا یه کار خوب میکنن کلی منت میذارن سر خدا و طلبکار میشن؟ البته من عیدی رو به خاطر عید خواستم نه به خاطر نماز)

ادامه مطلب
۲ ۰ ۶ دیدگاه

راهنمای دانشگاه های لبنان

راهنمای دانشگاه های لبنان

مرکز اسلامی راهنمایی و آموزش عالی یک مرکز بسیار مفید برای کسانی است که می خواهند در دانشگاه های لبنان تحصیل کنند.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۹ دیدگاه

سفر به آبشار افقا

سفر به آبشار افقا

می دانید در لبنان، روز یکشنبه تعطیل و روز آخر هفته است. برعکس همیشه که عموما به جنوب می رفتیم، اینبار به قصد دیدن آبشار افقا (af-a) به جبیل رفتیم.

ادامه مطلب
۲ ۰ ۱۴ دیدگاه

ماجرای کشتار در منا

ماجرای کشتار در منا

حادثه ی منا که در آن عده ای از حجاج بیت الله الحرام کشته شدند یکی از حوادث خونین و دردناکی بود که امسال اتفاق افتاد. هرچند جنگهای خونین چند سال گذشته در منطقه که مسلمانان را به جان هم انداخته و صهیونیستها را در آرامش فرو برده، اتفاقات کوچک و بی اهمیتی نبوده، اما کشته شدن حاجیان غیر مسلح در شرایط شرعی حج و در حرم امن الهی سوالهای فراوانی را مطرح می کند.

با اینکه هنوز علت اصلی و قطعی مشخص نشده اما بر اساس گزارشهای رسمی و غیر رسمی و روایت شاهدان می توان به نتایجی دست یافت.

ادامه مطلب
۴ ۰ ۱۲ دیدگاه

سفرنامه بعلبک

سفرنامه بعلبک

از پنج سالی که لبنان هستم، فقط یک بار همراه استاد عزیزی به بعلبک رفتم. یکبار هم هفته گذشته به دیدن یکی از دوستان ایرانی رفتم. قرار شد یکشنبه را به بعلبک برویم. شب را در اقلیم التفاح گذراندیم. صبح زود هوای خنک و مطبوع دهکده انسان را سر حال می آورد. ابرها از نوک قله چون رودی سفید به پایین جاری شده و صحنه زیبایی پدید آورده بود. صبحانه خوردیم و از میان دهکده های جنوب، به طرف بعلبک به راه افتادیم.

ادامه مطلب
۲ ۰ ۵ دیدگاه

انقلاب لبنان یا انقلاب آمریکا؟

انقلاب لبنان یا انقلاب آمریکا؟

خیلی ها برای ترجمه به من و همسرم مراجعه می کنند. از دارالترجمه های رسمی گرفته تا اشخاص مختلف جهت ترجمه کتابشان یا مقاله یا پایان نامه. اما این یکی از آن ها بود که اگر دقت نمی کردم، باعث خیانت به مردم و کشورم می شدم. بله؛ شرکتی برای ترجمه به فارسی، نیاز به مترجم داشت. از ما رزومه خواستند.

ادامه مطلب
۳ ۰ ۱۰ دیدگاه

انقلاب پیمانکاران آمریکا!

انقلاب پیمانکاران آمریکا!

استفاده از این مطلب صرفا با ذکر منبع مجاز است. ترجمه از محمود علوی. مسئولیت این مقاله و صحت و سقم آن به عهده نویسنده آن است.

بررسی پشت صحنه حرکت طلعت ریحتکم (گندتان درآمده)
کارشناسان بر این باورند که تظاهرات کنونی در لبنان نتیجه استراتژی هایی است که خارج از لبنان برنامه ریزی شده و فعالان اصلی آن جوانان ساده ای که در خیابان می بینیم نیستند.
اینطور که به نظر می رسد وضع کنونی بسیار خطرناک است و جریان طلعت ریحتکم بشدت تلاش می کند هر راهکار دولت را رد کرده و موجب هرج و مرج شود دقیقا مانند وضع کشورهایی که دچار بهار عربی شدند.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۳ دیدگاه

دومین سالگرد شهادت شهید یوسف حلاوی مدافع حرم

دومین سالگرد شهادت شهید یوسف حلاوی مدافع حرم

یوسف حلاوی فرزند حلمی از روستای قعقعیة الجسر در جنوب لبنان در تاریخ 13-10-1991 به دنیا آمد. او در دهکده ای به دنیا آمد که دشمن صهیونیستی به رودخانه پایین آن یعنی نهر لیطانی چشم طمع داشت و مدتها منطقه را اشغال کرده بود. یوسف هم مانند دیگر مردم، به خاطر ظلم و ستم دشمن، از آنها بیزار بود. در سنین پایین به مقاومت پیوست و آموزشهای نظامی و عقیدتی را پشت سر گذاشت.

ادامه مطلب
۲ ۰ ۲۱ دیدگاه

این علی است که به خواستگاری ات آمده است

مطلب زیبای زیر به قلم نویسنده توانا، استاد حوزه و هنرمند گرامی، سید محمد حسن لواسانی در وبلاگ سبو سبو می فدای چشمت منتشر شده است:

- علی جان! تو را به خدا دست از این شتر و آبیاریِ باغ بردار. لحظه ای گوش کن ببین چه می گوییم. از طرف سعد بن معاذ پیغامی داریم.

 
ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه ، روز ازدواج

 

دست از کار برداشتم و دستی بر عرق های پیشانی ام کشیدم و نگاهی به عمر و ابابکر انداختم.
- خوب؟
- علی جان خدا را شکر که نفسی تازه کردی. ساعتی است داریم صدایت می زنیم. 
آن روز آن دو با جمعی، از من خواستند که خودم را به منزل رسول خدا برسانم. گفتند که هر کسی به خواستگاری فاطمه می رود، رسول خاتم به او جواب رد می دهد. گفتند که پیامبر در جواب معترضان می گوید: فاطمه منتظر امر آسمان است! گفتند به گمانمان رسول خدا، روی تو نظر دارد. پس سری به ایشان بزن. 
اشک در چشمانم حلقه زد. و گفتم: بله من به فاطمه بنت رسول الله عنایت داشتم!
آن روز، رسول الله منزل ام سلمه بودند.
خودم را به منزل رسول الله رساندم. و وقتی در زدم صدای رسول خدا بلند شد که یا ام سلمه! برخیز و در را باز کن. کسی پشت در است که خدا و پیامبرش او را دوست دارند. و شنیدم که ام سلمه با شوق فراوان به سمت در دوید تا حدی نزدیک بود زمین بخورد و گویی می خواست زودتر آدم پشت در خانه را بشناسد. 
گوشه ای برای خجالت و شرم پیدا کردم و نشستم. توانی برای باز کردن صحبت نبود. رسول الله عاقبت با لبخندی معنادار فرمود: علی جان! گویا با من کاری داشتی!

ادامه مطلب
۱ ۰ ۳ دیدگاه


LIBANIRAN

اطلاعات و اخبار مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و گردشگری پیرامون لبنان
برای اطلاعات بیشتر به صفحه درباره پایگاه مراجعه فرمایید.

پربیننده ترین مطالب
پیوندها